فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: reaches, reaching, reached
حالات: reaches, reaching, reached
• (1) تعریف: to extend or expand as far as.
• مترادف: extend to, stretch to
• مشابه: abut, come to, neighbor, outstretch, span, straddle, touch
• مترادف: extend to, stretch to
• مشابه: abut, come to, neighbor, outstretch, span, straddle, touch
- Her hair reaches her shoulders.
[ترجمه تقی شفیع خانی] موهایش به شانه هایش می رسد|
[ترجمه گوگل] موهایش به شانه هایش می رسد[ترجمه ترگمان] موهایش به شانه هایش می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to touch or take hold of by extending part of the body.
• مترادف: touch
• مشابه: grasp, seize
• مترادف: touch
• مشابه: grasp, seize
- He could not reach the top of the dresser.
[ترجمه گوگل] نتوانست به بالای کمد برسد
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست به بالای میز برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او نمی توانست به بالای میز برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to communicate with.
• مترادف: communicate with, contact
• مترادف: communicate with, contact
- They can reach us by mail.
[ترجمه سودابه دالوندپور] آنها می توانند از طریق ایمیل با ما ارتباط داشته باشند|
[ترجمه گوگل] آنها می توانند از طریق پست به ما برسند[ترجمه ترگمان] آن ها می توانند با پست به ما برسند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to arrive at.
• مترادف: arrive at, attain, gain
• مشابه: access, accomplish, achieve, hit, make, strike
• مترادف: arrive at, attain, gain
• مشابه: access, accomplish, achieve, hit, make, strike
- We reached our destination yesterday.
[ترجمه M.F] ما دیروز به مقصدمان رسیدیم|
[ترجمه سودابه دالوندپور] دیروز به هدفمان نائل شدیم|
[ترجمه گوگل] دیروز به مقصد رسیدیم[ترجمه ترگمان] ما دیروز به مقصد رسیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Has he reached a decision?
[ترجمه گوگل] آیا او به تصمیمی رسیده است؟
[ترجمه ترگمان] اون تصمیم گرفته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اون تصمیم گرفته؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to amount to.
• مترادف: amount to, make, total
• مشابه: go, hit
• مترادف: amount to, make, total
• مشابه: go, hit
- The bill will reach a million dollars.
[ترجمه گوگل] این صورت حساب به یک میلیون دلار خواهد رسید
[ترجمه ترگمان] این لایحه به یک میلیون دلار خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این لایحه به یک میلیون دلار خواهد رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
• (1) تعریف: to extend something such as the hand.
• مترادف: stretch
• مشابه: come, extend, spread
• مترادف: stretch
• مشابه: come, extend, spread
• (2) تعریف: to try to grasp or touch something.
• مترادف: grasp
• مشابه: seize
• مترادف: grasp
• مشابه: seize
• (3) تعریف: to extend in direction, length, or distance.
• مترادف: extend, stretch
• مشابه: carry, go
• مترادف: extend, stretch
• مشابه: carry, go
- The curtains reached down to the floor.
[ترجمه فاطمه عبدی] پرده ها از پایین به زمین می رسیدند.|
[ترجمه گوگل] پرده ها تا زمین پایین آمدند[ترجمه ترگمان] پرده ها به زمین افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: to extend in time.
• مترادف: extend, stretch
• مشابه: last
• مترادف: extend, stretch
• مشابه: last
اسم ( noun )
مشتقات: reachable (adj.), reacher (n.)
مشتقات: reachable (adj.), reacher (n.)
• (1) تعریف: an act or process of reaching.
• مترادف: stretch
• مترادف: stretch
• (2) تعریف: the extent or distance reached or able to be reached.
• مترادف: extent
• مشابه: magnitude, range
• مترادف: extent
• مشابه: magnitude, range
- beyond the reach of her voice
[ترجمه فاطمه عبدی] دور از فریادرس او|
[ترجمه گوگل] فراتر از دسترس صداش[ترجمه ترگمان] بعد از آن که صدایش به گوشش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the scope or range of a person's comprehension, understanding, capacity, or effectiveness.
• مترادف: ability, capability, capacity
• مشابه: extension, range, scope
• مترادف: ability, capability, capacity
• مشابه: extension, range, scope
- a problem that is beyond my reach
[ترجمه گوگل] مشکلی که از دسترس من خارج است
[ترجمه ترگمان] مشکلی که فراتر از دسترس من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مشکلی که فراتر از دسترس من است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- hands with great reach on the piano
[ترجمه سودابه دالوندپور] دست هایی با توانایی عالی در نواختن پیانو|
[ترجمه گوگل] دست هایی با دسترسی عالی روی پیانو[ترجمه ترگمان] دست خود را به سوی پیانو دراز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: continuous expanse.
• مترادف: expanse, stretch
• مشابه: spread
• مترادف: expanse, stretch
• مشابه: spread
- an enormous reach of desert
[ترجمه zeinab] ناحیه ی بزرگی از بیابان|
[ترجمه گوگل] دسترسی وسیع به کویر[ترجمه ترگمان] به سوی صحرا دراز شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید