rave

/ˈreɪv//reɪv/

معنی: غوغا، دیوانگی، غرش، غریدن، دیوانه شدن، با بیحوصلگی حرف زدن، جار و جنجال راه انداختن
معانی دیگر: (دیوانه وار) با خود حرف زدن، پرت و پلا گفتن، هذیان گفتن، پریشان گویی کردن، (بیش از اندازه) با اشتیاق حرف زدن، حرارت به خرج دادن، به عرش رساندن، (به ویژه توفان) توفیدن، خروشیدن، (عامیانه) تعریف غلوآمیز، تعریف بسیار تمجیدآمیز، به طور نامفهوم حرف زدن، ژاژخایی کردن، سخن پراشتیاق، کار یا سخن دیوانه وار

بررسی کلمه

فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: raves, raving, raved
(1) تعریف: to praise something extravagantly; express enthusiasm.
مترادف: rhapsodize
مشابه: gush

- They raved over the chef's talent.
[ترجمه رضا امجد] آنها با اشتیاق راجع به استعداد سرآشپز حرف زدند
|
[ترجمه زینب سرآمد] آنها در مورد استعداد سرآشپز حسابی جاروجنجال راه انداختند.
|
[ترجمه رضا دودانگه] صحبتهای آنها در مورداستعداد سرآشپز غلوآمیز بود
|
[ترجمه گوگل] آنها از استعداد سرآشپز غافلگیر شدند
[ترجمه ترگمان] او نا با استعداد آشپز سر و کار پیدا کردن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to speak irrationally, without control; talk nonsense, as in delirium.
مترادف: babble
مشابه: gibber, ramble, sputter

(3) تعریف: to roar and blow, as a storm.
مترادف: rage
مشابه: rampage, roar, storm

جمله های نمونه

1. the rave reviews of his new movie
نقدهای تمجید آمیز از فیلم جدید او

2. Shortly after taking the drug, the addict began to rave and foam at the mouth.
[ترجمه شاهین] مدتی بعد از مصرف مواد مخدر، فرد معتاد شروع به هذیان گویی کرد و از دهانش کف خارج شد
|
[ترجمه گوگل]مدت کوتاهی پس از مصرف دارو، معتاد شروع به هیاهو کرد و از دهانش کف کرد
[ترجمه ترگمان]کمی بعد از گرفتن مواد مخدر، معتاد به rave و کف زدن به دهان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Speedy raved that his car had the capacity to reach 120 miles per hour.
[ترجمه گوگل]اسپیدی با صدای بلند گفت که ماشین او توانایی رسیدن به سرعت 120 مایل در ساعت را دارد
[ترجمه ترگمان]سریع raved که ماشینش ظرفیت رسیدن به ۱۲۰ مایل در ساعت را داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Sadie was confident that Mr. Stebbe would rave about her essay.
[ترجمه Edris nozari] سعدی مطمئن بود که آقای ستبه در موردمقاله ش تعریف غلو آمیز میکنه
|
[ترجمه گوگل]سادی مطمئن بود که آقای استبه در مورد مقاله‌اش به وجد می‌آید
[ترجمه ترگمان]سیدی \"مطمئن بود که آقای\" Stebbe \"درباره مقاله هاش حرف میزنه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The designer has received rave reviews from such arbiters of taste as Elle magazine.
[ترجمه گوگل]این طراح نقدهای تحسین برانگیزی از داوران سلیقه ای مانند مجله Elle دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]این طراح با مرور بیش از حد از این قاضی، قاضی سلیقه (Elle)استقبال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The play received rave reviews from the critics.
[ترجمه فرشته عاج] نمایش نظرات تحسین آمیزی از سودی منتقدان دریافت کرد.
|
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه نقدهای مثبتی از سوی منتقدان دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]نمایش از سوی منتقدان مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Now I understand why travelers rave about Lapland.
[ترجمه گوگل]اکنون می فهمم که چرا مسافران در مورد لاپلند هیاهو می کنند
[ترجمه ترگمان]حالا می فهمم که چرا مسافرا راجع به Lapland حرف میزنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The patient began to rave incoherently at the nurses.
[ترجمه 📎] بیمار شروع به گفتن هذیان هایی بی ربط به پرستاران کرد.
|
[ترجمه گوگل]بیمار شروع به هیاهوهای نامفهوم در پرستاران کرد
[ترجمه ترگمان]بیمار شروع به سخن گفتن کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The performance earned them rave reviews from critics.
[ترجمه گوگل]این اجرا نقدهای تحسین آمیز منتقدان را برای آنها به همراه داشت
[ترجمه ترگمان]این عملکرد باعث انتقادات بسیاری از سوی منتقدان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The Saturday rave craze seems to be on the way out.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که شور و شوق روز شنبه در راه است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که شور و شوق روز شنبه در حال انجام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The play got rave praises in the local press.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه در مطبوعات محلی مورد تحسین قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]این نمایش در مطبوعات محلی مورد تمجید و ستایش قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I don't rant and rave or throw tea cups.
[ترجمه گوگل]من فحاشی نمی کنم و هیاهو نمی کنم یا فنجان های چای پرت نمی کنم
[ترجمه ترگمان]من وراجی نمی کنم و وراجی نمی کنم و فنجان چای را پرت نمی کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You can rant and rave at the fine, but you'll still have to pay it.
[ترجمه گوگل]شما می توانید در مورد جریمه غرغر کنید، اما همچنان باید آن را بپردازید
[ترجمه ترگمان]تو می تونی همه چیز رو خراب کنی و همه چیز رو خراب کنی، اما بازم باید تاوانش رو بدی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Her performance won rave reviews from the critics.
[ترجمه گوگل]اجرای او برنده نقدهای مثبت منتقدان شد
[ترجمه ترگمان]عملکرد او به شدت از جانب منتقدان مورد بررسی قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. I am a great fan of rave music.
[ترجمه گوگل]من یک طرفدار بزرگ موسیقی ریو هستم
[ترجمه ترگمان]من طرفدار پروپا قرص موسیقی هستم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. The play got rave reviews / notices in the papers.
[ترجمه گوگل]این نمایشنامه نقدها / اعلامیه های تحسین آمیز در روزنامه ها دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]این نمایش بارها و بارها در روزنامه ها خوانده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The show has received rave reviews/notices in all the papers.
[ترجمه گوگل]این نمایش در تمام مقالات نقدهای تحسین برانگیز / اعلامیه دریافت کرده است
[ترجمه ترگمان]این برنامه بارها و بارها در تمام مقالات مجلات مورد بررسی قرار گرفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Luke would rave on about change.
[ترجمه گوگل]لوک در مورد تغییر به وجد می آمد
[ترجمه ترگمان]لوک در شرف تغییر بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

غوغا (اسم)
pandemonium, fray, turmoil, affray, melee, uproar, clamor, mobile, riot, tumult, ruckus, hubbub, scuffle, mob, scrimmage, jangle, rave, peal, canaille, din, embroilment, hordes of locusts, hurly-burly, rumpus

دیوانگی (اسم)
derangement, frenzy, insanity, dementia, amok, madness, craziness, mania, amuck, distraction, rage, craze, rave, lunacy, delirium, furor, phrensy

غرش (اسم)
roar, roaring, boom, thunder, rave, thunderpeal

غریدن (فعل)
roar, boom, fulminate, thunder, rave, peal, rumble

دیوانه شدن (فعل)
rave, madden

با بیحوصلگی حرف زدن (فعل)
rave

جار و جنجال راه انداختن (فعل)
rave

انگلیسی به انگلیسی

• enthusiastic appraisal, extremely positive review or critique
speak deliriously, talk frantically; rage, blow or crash violently (about weather, ocean waves, etc.)
enthusiastic; of trend; of crazy or wild talk
if someone raves, they talk in an excited and uncontrolled way.
if you rave about something, you speak or write about it very enthusiastically; an informal use.
a rave review is a very enthusiastic one; an informal use.
a rave is a secretly organized event at which people dance to electronic music and take illegal drugs.
see also raving.

پیشنهاد کاربران

۱. پرت و پلا گفتن. هذیان گفتن. داد و قال کردن ۲. با حرارت حرف زدن ۳. غریدن. خروشیدن. متلاطم بودن ۴. پر آب و تاب. تحسین برانگیز ۵. جنجال. هیاهو ۶. نقد تحسین آمیز
مثال:
Shortly after taking the drug, the addict began to rave and foam at the mouth.
...
[مشاهده متن کامل]

کمی بعد از مصرف مواد مخدر، معتاد شروع به عربده کشی کرد و کف از دهانش خارج شد.
Speedy raved that his car had the capacity to reach 120 miles per hour.
اسپیدی با حرارت و اشتیاق گفت که اتومبیلش می تواند تا سرعت ۱۲۰ مایل در ساعت حرکت کند.
Sadie was confident that Mr. Stebbe would rave about her essay.
سادی مطمئن بود که آقای استیب راجع به انشای او زبان به تحسین خواهد گشود.

✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Strong positive praise or enthusiasm 🌟👏
🔍 مترادف: Acclaim
✅ مثال: The film received rave reviews from critics around the world
گرد و خاک کردن
پرت و پلا گفتن، هذیان گفتن
Rave : با هیجان صحبت کردن
Rave victory
با هیجان صحبت کردن درباره پیروزی
noun [ C] mainly UK informal
an event where young people dance to modern electronic music and sometimes take illegal drugs
اسم، عمدتاً انگلیسی بریتانیایی، غیر رسمی
مراسم/ جشنی که در آن جوانان با موسیقی الکترونیک مدرن می رقصند و گاهی اوقات مواد غیرقانونی مصرف می کنند.
...
[مشاهده متن کامل]

an all - night/open - air rave
rave music
With over 1, 000 Israelis dead and counting, thousands injured and as many as 150 Israelis feared kidnapped – graphic videos showing scores of twentysomethings being shot point blank at a desert rave, women stripped and bloodied, the elderly, children and babies snatched and tormented, people screaming for their lives on terrorists’ motorcycles, piles of bodies found at kibbutzim – no one in Israel is all right.

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/rave
داد و فریاد ( راه انداختن ) ، با شور صحبت کردن/نوشتن، نوشته/صحبت پرشور، مهمانی رقص پر سروصدا
مهمونی رقصی که تمام شب طول بکشه
a huge party involving dancing often in a big space with hundreds of people
rave till the grave
خوشی تا وقتی که گور بشی
تحسین کردن
زبان به تحسین گشودن
( صفت ) ستایش آمیز، تحسین آمیز
با هیجان و اشتیاق در مورد چیزی سخن گفتن
They rave about the movie and said that was the best movie of the half of the last century
اگر با حرف اضافه about بیایید
:rave about
تعریف کردن
مثلا میخوایم بگیم این فیلمو همه تعریفش میکنن

۱. to speak in an uncontrolled way, usually because you are upset or angry, or because you are ill
صحبت کردن بدون کنترل برروی خود، معمولا به دلیل ناراحت یا عصبانی بودن، و یا به دلیل داشتن مریضی
مثال: He's always raving ( on ) about the government
...
[مشاهده متن کامل]

( حرف اضافه میتواند on یا about باشد. )
۲. to praise something very much
چیزی را بسیار زیاد تحسین کردن
مثال: She raved about/over the clothes she had seen at the Paris fashion shows
( حرف اضافه میتواند about یا over باشد. )
۳. admiring and giving a lot of praise
بسیار ستوده شده و تحسین شده
مثال: The show has received rave reviews in all the papers
۴. an event where young people dance to modern electronic music and sometimes take illegal drugs
مراسمی که در آن جوانان با موزیک های الکترونیک مدرن میرقصند و گاها از مواد مخدر غیرمجاز استفاده میکنند.
مثال: an all - night/open - air rave
۵. admiring; giving praise
تشویق و تحسین کردن
مثال: Everyone is raving about that new Vietnamese restaurant

داد و قال کردن
Rave reviews/reports
تشویق و تمجید شدید برای یک نمایش جدید، کتاب و غیره، در روزنامه یا مجله

مهمانی پرسروصدا
پرت و پلا گفتن - تعریف بسیار تمجید آمیز
به صورت عصبانی، غیر قابل کنترل و دیوانه وار حرف زدن.
معنی دیگر :با شور وشوق حرف زدن در مورد یک چیزی که براتون لذت بخش بوده و تحسین میکنید ( syn:enthuse )


خفن
جنجال برانگیز
هیجان زده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٤)

بپرس