اسم ( noun )
• (1) تعریف: a fixed amount allotted by an authority, as of scarce goods in wartime; authorized share.
• مشابه: allowance, quota
• مشابه: allowance, quota
- She used her entire week's ration of meat to make that special dinner.
[ترجمه طاهره] او تمام جیره گوشت یک هفته اش را برای پختن یک شام مخصوص مصرف کرد.|
[ترجمه طاهره] او از تمام جیره گوشت یک هفته اش، برای پختن شام مخصوص استفاده کرد.|
[ترجمه گوگل] او از سهمیه گوشت یک هفته خود برای تهیه آن شام خاص استفاده کرد[ترجمه ترگمان] او از کل هفته غذای او برای درست کردن شام استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: (pl.) fixed daily supplies, as of food to an army; restricted provisions.
• مترادف: provisions, supplies
• مترادف: provisions, supplies
- The sailors were now getting only rations, and fresh water was running short as well.
[ترجمه گوگل] ملوانان اکنون فقط جیره می گرفتند و آب شیرین نیز کم بود
[ترجمه ترگمان] حالا دیگر ملاحان فقط جیره غذایی داشتند و آب تازه از آب درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] حالا دیگر ملاحان فقط جیره غذایی داشتند و آب تازه از آب درآمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rations, rationing, rationed
حالات: rations, rationing, rationed
• (1) تعریف: to restrict use or consumption of (scarce goods) to authorized people in authorized amounts.
• مشابه: reserve, restrict
• مشابه: reserve, restrict
- The U.S. government rationed tires during the war due to a shortage of rubber.
[ترجمه گوگل] دولت ایالات متحده در طول جنگ به دلیل کمبود لاستیک، لاستیک ها را جیره بندی کرد
[ترجمه ترگمان] دولت آمریکا در طول جنگ لاستیک را جیره بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دولت آمریکا در طول جنگ لاستیک را جیره بندی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- In Britain, many food supplies were strictly rationed even after the war had ended.
[ترجمه گوگل] در بریتانیا، حتی پس از پایان جنگ، بسیاری از مواد غذایی به شدت جیره بندی شدند
[ترجمه ترگمان] در بریتانیا، حتی پس از پایان جنگ، بسیاری از تدارکات غذایی با هم تقسیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در بریتانیا، حتی پس از پایان جنگ، بسیاری از تدارکات غذایی با هم تقسیم شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to distribute (supplies, food, or the like) in allotted amounts.
• مترادف: allot, apportion, distribute
• مشابه: allocate, dispense, dole, mete
• مترادف: allot, apportion, distribute
• مشابه: allocate, dispense, dole, mete
- In Britain, many food supplies were strictly rationed even after the Second World War had ended.
[ترجمه گوگل] در بریتانیا، حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از منابع غذایی به شدت جیره بندی شدند
[ترجمه ترگمان] در بریتانیا، حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از منابع غذایی به شدت جیره بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در بریتانیا، حتی پس از پایان جنگ جهانی دوم، بسیاری از منابع غذایی به شدت جیره بندی شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to control the expense of (time, money, or the like); budget.
• مترادف: conserve
• مشابه: budget, save
• مترادف: conserve
• مشابه: budget, save
- She rationed her strength by frequent rest.
[ترجمه گوگل] او قدرت خود را با استراحت مکرر جیره بندی کرد
[ترجمه ترگمان] او با استراحت زیاد نیرویش را تقسیم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او با استراحت زیاد نیرویش را تقسیم می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید