rancour

/ˈræŋkər//ˈræŋkə/

معنی: خصومت دیرین
معانی دیگر: rancor بدخواهی، عداوت، کینه

جمله های نمونه

1. They divorced with remarkably little rancour.
[ترجمه گوگل]آنها با کینه ای بسیار کم طلاق گرفتند
[ترجمه ترگمان]خیلی با کینه و کینه از هم طلاق گرفتن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. She learned to accept criticism without rancour .
[ترجمه گوگل]او آموخت که انتقاد را بدون کینه قبول کند
[ترجمه ترگمان]یاد گرفت که بدون بغض هر نوع انتقاد را بپذیرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There was rancour in his voice.
[ترجمه گوگل]در صدایش کینه بود
[ترجمه ترگمان]بغض گلویش را گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. "That's too bad," Teddy said without rancour.
[ترجمه گوگل]تدی بدون کینه گفت: خیلی بد است
[ترجمه ترگمان]تدی بدون کینه گفت: خیلی بد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They cheated me, but I feel no rancour towards/against them.
[ترجمه گوگل]آنها من را فریب دادند، اما من هیچ کینه ای نسبت به آنها / علیه آنها احساس نمی کنم
[ترجمه ترگمان]آن ها مرا فریب داده اند، اما نسبت به آن ها کینه و کینه ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. A good man terminates a friendship with out rancour.
[ترجمه گوگل]یک مرد خوب یک دوستی را بدون کینه به پایان می رساند
[ترجمه ترگمان]یک مرد خوب با کینه به دوستی نزدیک شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. In such an atmosphere of rancour and distrust it was hardly surprising that the magazine never developed a proper editorial identity.
[ترجمه گوگل]در چنین فضایی از کینه و بی اعتمادی، عجیب نبود که مجله هرگز هویت ویراستاری مناسبی پیدا نکرد
[ترجمه ترگمان]در چنین فضایی از کینه جویی و بی اعتمادی، تعجبی نداشت که این مجله هرگز هویت سردبیری مناسب را ایجاد نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He observed with simmering rancour as she began to tell Malengin about her life in the poisoner's house in Scaraby.
[ترجمه گوگل]او با کینه ای در حال جوشیدن نگاه کرد که او شروع کرد به گفتن زندگی خود به مالنگین در خانه مسموم کننده در اسکارابی
[ترجمه ترگمان]هنگامی که شروع به صحبت درباره زندگی در خانه مسموم کننده خود در خانه مسموم کننده خود کرد، با بغض گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. There is no visible sign of rancour at the curious lifestyle imposed on her; she appears placidly resigned to her fate.
[ترجمه گوگل]هیچ نشانه ای از کینه توزی در شیوه زندگی کنجکاوی تحمیل شده به او وجود ندارد به نظر می رسد که او با آرامش از سرنوشت خود تسلیم شده است
[ترجمه ترگمان]هیچ نشانی از کینه جویی در زندگی عجیب و غریب تحمیل نشده به او وجود ندارد؛ او به آرامی به سرنوشت خود تسلیم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Can we not conduct these negotiations without rancour?
[ترجمه گوگل]آیا ما نمی توانیم این مذاکرات را بدون کینه توزی انجام دهیم؟
[ترجمه ترگمان]آیا نمی توانیم این مذاکرات را بدون کینه انجام دهیم؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. And so much rancour remained on the spirits of the gracious Duncan upon this occasion.
[ترجمه گوگل]و در این مناسبت کینه بسیار زیادی در روحیه دانکن مهربان باقی ماند
[ترجمه ترگمان]و از آن گذشته، از کینه و کینه در این موقعیت باقی مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. This approach, he says without rancour, has put him at odds with conventional Joyce scholars: "No one hates a populariser more than an intellectual. "
[ترجمه گوگل]او بدون کینه توزی می‌گوید که این رویکرد او را در تقابل با دانشمندان متعارف جویس قرار داده است: "هیچ کس بیش از یک روشنفکر از یک محبوب‌ساز متنفر نیست "
[ترجمه ترگمان]او بدون بغض می گوید: \"این رویکرد او را در تضاد با علمای علم جویس معمولی قرار داده است:\" هیچ کس بیشتر از یک روشنفکر متنفر نیست \"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Despite rumours of rancour at distributions, Caritas distributions so far have been calm and respectful.
[ترجمه گوگل]علیرغم شایعاتی مبنی بر کینه توزی در توزیع ها، توزیع های کاریتاس تاکنون آرام و محترمانه بوده است
[ترجمه ترگمان]با وجود شایعاتی مبنی بر کینه جویی در توزیع، توزیع های Caritas نیز آرام و محترمانه بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He spoke openly about the war without a trace of rancour.
[ترجمه گوگل]او آشکارا در مورد جنگ بدون هیچ ردی از کینه توزی صحبت کرد
[ترجمه ترگمان]او بدون هیچ ردی از rancour، در مورد جنگ صحبت می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. You could hardly say they had been reconciled, but there seemed no rancour between them.
[ترجمه گوگل]به سختی می توان گفت که آنها با هم آشتی کرده اند، اما به نظر می رسید هیچ کینه ای بین آنها وجود ندارد
[ترجمه ترگمان]به زحمت می توانستند بگویند که آشتی کرده اند، اما به نظر می رسید که کینه و کینه بینشان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خصومت دیرین (اسم)
rancor, rancour

انگلیسی به انگلیسی

• hatred, animosity, resentment, ill will; bitter spitefulness, vindictiveness (also rancor)
rancour is a feeling of deep and bitter hatred; a formal word.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : rancor ( rancour )
✅️ صفت ( adjective ) : rancorous
✅️ قید ( adverb ) : _

بپرس