اسم ( noun )
• (1) تعریف: a tool consisting of a long handle and a row of tines extending perpendicular to it, used for gathering up debris or cultivating the ground.
• (2) تعریف: any of a variety of tools that have a similar form or use.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rakes, raking, raked
حالات: rakes, raking, raked
• (1) تعریف: to collect, move, or clear away using a rake.
- She raked the fallen leaves.
[ترجمه گوگل] برگ های ریخته شده را چنگک زد
[ترجمه ترگمان] او برگ ها را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] او برگ ها را زیر و رو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to clear of debris, spread smoothly, or cultivate with a rake.
- He raked the flower beds.
[ترجمه گوگل] تخت گل ها را چنگک زد
[ترجمه ترگمان] گل ها را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] گل ها را جمع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to stir up or spread (coals of a fire or the like).
• (4) تعریف: to gather or attract copious amounts of (often fol. by in).
- The business is raking in profits.
[ترجمه گوگل] کسب و کار در حال افزایش سود است
[ترجمه ترگمان] کسب وکار در حال جمع کردن سود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کسب وکار در حال جمع کردن سود است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (5) تعریف: to search completely through.
• مشابه: hunt, rummage
• مشابه: hunt, rummage
- She raked the office looking for the book.
[ترجمه گوگل] او به دنبال کتاب به دفتر رفت
[ترجمه ترگمان] دفتر را زیر و رو کرد و کتاب را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] دفتر را زیر و رو کرد و کتاب را جستجو کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (6) تعریف: to scratch or scrape.
• (7) تعریف: to shoot or look along the whole length of.
- The guns raked the barricade.
[ترجمه گوگل] اسلحه ها سنگر را پر کردند
[ترجمه ترگمان] اسلحه ها سنگر را جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] اسلحه ها سنگر را جمع کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His eyes raked the column of recruits.
[ترجمه گوگل] چشمانش ستون سربازان را به خود خیره کرد
[ترجمه ترگمان] نگاهش به ستون نوآموز خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نگاهش به ستون نوآموز خیره مانده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: raker (n.)
مشتقات: raker (n.)
• (1) تعریف: to use a rake or similar tool.
• (2) تعریف: to carry on a search.
- He raked through the desk looking for the letter.
[ترجمه گوگل] او از میان میز به دنبال نامه رفت
[ترجمه ترگمان] از پشت میز به دنبال نامه گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از پشت میز به دنبال نامه گشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to scrape or scratch as if with a rake.
اسم ( noun )
• : تعریف: one who shamelessly carries on improper or immoral behavior; profligate; libertine.
• مشابه: casanova, libertine, profligate
• مشابه: casanova, libertine, profligate
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rakes, raking, raked
حالات: rakes, raking, raked
• : تعریف: to slant away from a vertical or horizontal line; incline.
• مشابه: tilt, tip
• مشابه: tilt, tip
فعل گذرا ( transitive verb )
• : تعریف: to cause to slant away from a vertical or horizontal line.
• مشابه: tip
• مشابه: tip
اسم ( noun )
• (1) تعریف: an inclination away from a vertical or horizontal line; slope; slant.
• مشابه: inclination, tilt
• مشابه: inclination, tilt
- the rake of a roof
[ترجمه Mrjn] کجی یک سقف|
[ترجمه گوگل] چنگک یک سقف[ترجمه ترگمان] چنگک یک سقف
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- the rake of his hat
• (2) تعریف: the angle at which a cutting or inscribing tool inclines from the perpendicular when applied to a surface.