اسم ( noun )
• (1) تعریف: loud and irritating noise; din.
• مترادف: clangor, commotion, din, hubbub, noise, tumult, uproar
• مشابه: clamor, crash
• مترادف: clangor, commotion, din, hubbub, noise, tumult, uproar
• مشابه: clamor, crash
- The people next door were making such a racket that she couldn't get to sleep.
[ترجمه گوگل] همسایه ها چنان راکتی درست می کردند که خوابش نمی برد
[ترجمه ترگمان] در همسایگی آن ها چنان سر و صدا راه انداخته بودند که او نمی توانست بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] در همسایگی آن ها چنان سر و صدا راه انداخته بودند که او نمی توانست بخوابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: illegal activities, such as extortion and fraud, carried out by an organized group of people, or an organization directing such activities.
• مترادف: mob
• مترادف: mob
- The clinic turned out to be a racket that defrauded Medicaid.
[ترجمه گوگل] معلوم شد که این کلینیک راکتی است که مدیکید را فریب داده است
[ترجمه ترگمان] این کلینیک جنجالی به راه انداخت که defrauded را فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این کلینیک جنجالی به راه انداخت که defrauded را فریب داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: rackets, racketing, racketed
حالات: rackets, racketing, racketed
• : تعریف: to make a lot of noise.
• مترادف: clatter
• مشابه: clamor, clang, noise, rattle
• مترادف: clatter
• مشابه: clamor, clang, noise, rattle
اسم ( noun )
• (1) تعریف: a tight net strung on a light, usu. oval frame with a long handle, used to hit the ball in games such as tennis.
• (2) تعریف: a paddle with a short handle, used to hit the ball in the game of table tennis.
• (3) تعریف: (usu. pl.) a game played by two or four players in a walled court, with strung rackets for hitting the ball.