اسم ( noun )
• (1) تعریف: a confused and uncontrolled crowd; disorderly mob.
• مترادف: mob, rout
• مترادف: mob, rout
- The cries and the shouts of the rabble could be heard from blocks away.
[ترجمه زینب سرآمد] بانگ و فریاد جمعیت شلوغ بی نظم از چند ساختمان دور تر می توانست شنیده شود.|
[ترجمه گوگل] فریادها و فریادهای مردم از بلوکهای دورتر به گوش میرسید[ترجمه ترگمان] فریادها و فریادهای جمعیت به گوش می رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: persons of the lower classes; uneducated or common people (used disparagingly).
• مترادف: canaille, hoi polloi, mob, riffraff
• مشابه: trash
• مترادف: canaille, hoi polloi, mob, riffraff
• مشابه: trash
- Such places of entertainment are frequented by the rabble and no decent person would set foot in them.
[ترجمه گوگل] این گونه مکانهای تفریحی مورد رفت و آمد مردم قرار میگیرد و هیچ فرد شایستهای پا در آنها نمیگذارد
[ترجمه ترگمان] این گونه تفریحات از این اراذل و اوباش به جاه ای دیگر می رود و هیچ شخص شرافتمند در آن ها قدم نخواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این گونه تفریحات از این اراذل و اوباش به جاه ای دیگر می رود و هیچ شخص شرافتمند در آن ها قدم نخواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rabbles, rabbling, rabbled
حالات: rabbles, rabbling, rabbled
• : تعریف: to attack or beset in a disorderly crowd; mob.
• مترادف: mob
• مشابه: attack, beset, besiege, swarm, throng
• مترادف: mob
• مشابه: attack, beset, besiege, swarm, throng
اسم ( noun )
• : تعریف: a tool or device used in a furnace to stir or mix molten metals or to skim off impurities.
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: rabbles, rabbling, rabbled
مشتقات: rabbler (n.)
حالات: rabbles, rabbling, rabbled
مشتقات: rabbler (n.)
• : تعریف: to stir or skim (molten metal in a furnace).