rind

/ˈraɪnd//raɪnd/

معنی: قشر، پوست، پوسته بیرونی هرچیزی، پوست کندن
معانی دیگر: (پنیر یا bacon و غیره) پوسته، رولایه، (هندوانه و پرتقال و خربزه و غیره) پوست (به پوست سیب و گلابی و غیره می گویند: skin)، ظاهر

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a thick, firm, sometimes tough outer layer or covering, such as the skin of citrus fruits or melons or the outside of cheese.
مشابه: skin

جمله های نمونه

1. rind of dutch cheese
پوسته ی پنیر هلندی

2. she pickles watermellon rind
او پوست هندوانه ترشی می اندازد.

3. Pare the rind from the lemons.
[ترجمه گوگل]پوست لیمو را جدا کنید
[ترجمه ترگمان] از \"پارک rind\" رد شده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. First, pare the rind from the lemon.
[ترجمه غزل] اول، پوست لیمو را بردارید.
|
[ترجمه گوگل]ابتدا پوست لیمو را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]اول، پوست لیمو را زیر و زبر کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pare the rind from the fruit.
[ترجمه گوگل]پوست میوه را جدا کنید
[ترجمه ترگمان]پاره پوست میوه ها را پاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He stripped an orange of its rind for me.
[ترجمه فرزاد زارع] او یک پرتقال را برای من پوست کند.
|
[ترجمه گوگل]یک پرتقال از پوست آن برای من جدا کرد
[ترجمه ترگمان]پوست پرتقال را از من بیرون کشید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Stir in the lemon rind and seasoning.
[ترجمه گوگل]پوست لیمو و چاشنی را هم بزنید
[ترجمه ترگمان]پوست لیمو و چاشنی را بریزید و به هم بزنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Pare off the rind from the orange using a sharp knife.
[ترجمه گوگل]پوست پرتقال را با یک چاقوی تیز جدا کنید
[ترجمه ترگمان]پاره پوست پرتقال را با استفاده از یک چاقوی تیز پاره می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Discard the bacon rind and cut each rasher in half.
[ترجمه گوگل]پوست بیکن را دور بریزید و هر راشر را از وسط نصف کنید
[ترجمه ترگمان]پوست خوک را دور بریزید و هر rasher را به نصف کاهش دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The cheese has a red waxy rind.
[ترجمه گوگل]پنیر دارای پوست مومی قرمز رنگ است
[ترجمه ترگمان]پنیر پوست مومی شکل و مومی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Place flour, salt, sugar, orange rind, and juice in a bowl.
[ترجمه گوگل]آرد، نمک، شکر، پوست پرتقال و آب آن را در ظرفی بریزید
[ترجمه ترگمان]آرد، نمک، شکر، پوست پرتقال و عصاره را در یک کاسه قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Garnish with asparagus tips, lemon segments, dill and rind.
[ترجمه گوگل]با نوک مارچوبه، تکه های لیمو، شوید و پوست تزئین کنید
[ترجمه ترگمان]با نوک مارچوبه، بخش های لیمو، شوید و پوست سر و کار دارید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Or grate the rind on to small pieces of freezer film; wrap tightly, then place in a polythene bag.
[ترجمه گوگل]یا پوست را روی تکه های کوچک فیلم فریزر رنده کنید محکم بپیچید، سپس در کیسه پلی اتیلن قرار دهید
[ترجمه ترگمان]یا rind را روی تکه های کوچکی از فیلم فریزر قرار دهید؛ محکم ببندید، سپس در یک کیسه polythene قرار دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Add the finely grated rind of the orange and lemon, the rum and mixed spice.
[ترجمه گوگل]پوست ریز رنده شده پرتقال و لیمو، رام و ادویه مخلوط را اضافه کنید
[ترجمه ترگمان]پوست شیشه دار نازک لیمو و لیمو را اضافه کنید، عرق نیشکر و ادویه را مخلوط کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Serve decorated with the finely shredded lemon rind.
[ترجمه گوگل]با تزئین پوست لیموی ریز خرد شده سرو کنید
[ترجمه ترگمان]آن را با پوست لیمو ترش خرد شده سرو کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قشر (اسم)
shell, coat, stratum, hull, rind, crust, cortex, layer, peeling

پوست (اسم)
hide, shell, peel, hull, rind, skin, membrane, slough, husk, glume, crust, cortex, tegmen, cuticle, peeling, integument, peltry, tegument

پوسته بیرونی هر چیزی (اسم)
rind

پوست کندن (فعل)
hide, pelt, bark, peel, pare, hull, rind, flense, skin

انگلیسی به انگلیسی

• peel, thick skin or coating on some varieties of fruit cheese and meat
the rind of a fruit such as a lemon is its thick outer skin.
the rind of cheese or bacon is the hard outer edge.

پیشنهاد کاربران

پوست ( میوه , پنیر )
# orange rind
# cheese rind
# The grated rind and juice of two lemons
پوسته

بپرس