retrench

/riˈtrent͡ʃ//rɪˈtrent͡ʃ/

معنی: قطع کردن، کم کردن، حذف کردن، از نو خندق ساختن
معانی دیگر: کاستن (به ویژه هزینه ها)، زدن، دارای سنگر موقتی زیرزمینی کردن، مستحکم کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: retrenches, retrenching, retrenched
• : تعریف: to cut back on or reduce (expenses or scope of action).
مترادف: cut
مشابه: conserve, curtail, economize, reduce, scrimp, slash, stint, tighten
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: retrenchable (adj.), retrenchment (n.)
• : تعریف: to cut back on expenses or the scope of action; act frugally.
مترادف: economize, scrape, scrimp, stint
مشابه: cut corners, pinch pennies, save

جمله های نمونه

1. They must retrench their expenditure for the purpose of making up the deficit.
[ترجمه گوگل]آنها باید هزینه های خود را به منظور جبران کسری کاهش دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها باید هزینه های خود را به منظور جبران کسری بودجه خرج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. The company had to retrench because of falling orders.
[ترجمه گوگل]این شرکت به دلیل کاهش سفارشات مجبور به تعدیل شد
[ترجمه ترگمان]از قرار معلوم شرکت می بایست از دست برود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Inflation has forced us to retrench.
[ترجمه گوگل]تورم ما را مجبور به عقب نشینی کرده است
[ترجمه ترگمان]تورم ما را مجبور کرده است تا صرفه جویی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. These recent proposals reflect Moscow's current priority to retrench economically and militarily in the Third World.
[ترجمه گوگل]این پیشنهادات اخیر منعکس کننده اولویت فعلی مسکو برای تعدیل اقتصادی و نظامی در جهان سوم است
[ترجمه ترگمان]این پیشنهادها اخیر نشان دهنده اولویت فعلی مسکو برای کاهش اقتصادی و نظامی در جهان سوم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. At this stage, the Government began to retrench on its nuclear programmes.
[ترجمه گوگل]در این مرحله، دولت شروع به کاهش برنامه های هسته ای خود کرد
[ترجمه ترگمان]در این مرحله، دولت شروع به کاهش هزینه های برنامه های هسته ای خود کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Pru-Bache is to retrench to Bache's old strength of retail stockbroking.
[ترجمه گوگل]Pru-Bache به منظور کاهش قدرت قدیمی باچه در کارگزاری خرده فروشی سهام است
[ترجمه ترگمان] - - Bache تا to Bache old of retail retrench retrench s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s s of of of of of of of of of of of of of of
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Why don't you retrench then - scrape up, hoard, economise?
[ترجمه گوگل]پس چرا تعدیل نمی کنید - خراش دهید، احتکار کنید، صرفه جویی کنید؟
[ترجمه ترگمان]صرفه جویی می کنی تا صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی، صرفه جویی کنی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Explain: for the sake of retrench disk spcae.
[ترجمه گوگل]توضیح دهید: به خاطر کاهش فضای دیسک
[ترجمه ترگمان]توضیح دهید: برای صرفه جویی در spcae دیسک
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The company had to retrench.
[ترجمه گوگل]شرکت مجبور به تعدیل شد
[ترجمه ترگمان]می بایست از آن استفاده می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. As business is bad these days, we have to retrench.
[ترجمه گوگل]از آنجایی که این روزها تجارت بد است، باید تعدیل کنیم
[ترجمه ترگمان]از آنجا که این روزها کار بدی است، باید صرفه جویی کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Shortly afterwards, cuts in defence spending forced the aerospace industry to retrench.
[ترجمه گوگل]اندکی پس از آن، کاهش هزینه های دفاعی، صنعت هوافضا را مجبور به تعدیل کرد
[ترجمه ترگمان]کمی پس از آن، کاهش هزینه های دفاعی صنعت هوافضا را مجبور به کاهش هزینه ها کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. It is not a conservative and passive policy, still less a policy to retrench money supply.
[ترجمه گوگل]این یک سیاست محافظه کارانه و منفعلانه نیست، بلکه سیاستی برای کاهش عرضه پول است
[ترجمه ترگمان]این سیاست، یک سیاست محافظه کارانه و منفعل نیست، و هنوز سیاست صرفه جویی در تامین مالی را کم تر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The mess of Wall Street means the families have to retrench.
[ترجمه گوگل]بهم ریختگی وال استریت به این معنی است که خانواده ها مجبور به عقب نشینی هستند
[ترجمه ترگمان]هزینه وال استریت به این معنی است که این خانواده ها باید هزینه های خود را خرج کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why, it is only an hour since I read a cablegram in the newspapers beginning "Russia Proposes to Retrench. "
[ترجمه گوگل]چرا، تنها یک ساعت از زمانی که من یک کابلگرام را در روزنامه‌ها خواندم که «روسیه پیشنهاد تعدیل می‌دهد» را خواندم
[ترجمه ترگمان]چرا، این تنها یک ساعت است که من کتاب cablegram را در روزنامه ها خواندم که \"روسیه Proposes\" را به \"retrench\" آغاز کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قطع کردن (فعل)
ablate, cut off, cut, disconnect, interrupt, intercept, out, rupture, burst, cross, operate, flick, excise, cleave, fell, discontinue, traverse, intermit, exsect, excide, exscind, hew, leave off, put by, retrench, skive, stump, snip off

کم کردن (فعل)
diminish, reduce, bate, cut, alleviate, subtract, deduct, rebate, thin, extenuate, weaken, shade, soften, deduce, detract, relax, disqualify, draw off, retrench

حذف کردن (فعل)
eliminate, pretermit, expurgate, dele, delete, omit, elide, retrench

از نو خندق ساختن (فعل)
retrench

تخصصی

[ریاضیات] کسر کردن

انگلیسی به انگلیسی

• save, economize; reduce, cut back, curtail; fortify with a retrenchment

پیشنهاد کاربران

متوقف کردن ( به منظور دوباره سازماندهی یا نظم دهی کردن و یا به دلیل تجدید نظر در انجام کار یا پروژه ای )
صرفه‎جویی کردن
کاستن هزینه ها
When times are tight, it's time to retrench. That means rethink your budget, cut back on the spending, and use your pennies wisely. Usually when you have to retrench, it's not a good thing. Companies in the process of retrenching are usually laying off staff or cutting back on employee benefits
...
[مشاهده متن کامل]

از هزینه کم کردن در شرایط سخت اقتصادی

بپرس