require

/ˌriˈkwaɪər//rɪˈkwaɪə/

معنی: خواستن، مستلزم بودن، نیاز داشتن، لازم دانستن، لازم بودن، لازم داشتن
معانی دیگر: (بنا به اختیارات محوله یا حق و غیره) خواستن، اصرار کردن، تاکید کردن، دستور دادن، فرمان دادن، بایسته بودن، الزام آور بودن یا کردن، ملزم کردن، حکم کردن، ناگزیر بودن، (قدیمی) تمنا کردن، خواهش کردن، (نادر) مطالبه کردن، بایستن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: requires, requiring, required
(1) تعریف: to need.
مترادف: call for, demand, need, want
مشابه: claim, compel, desire, lack, return, take

- Babies require a great deal of attention.
[ترجمه ب گنج جو] بچه ها نیاز به مراقبتهای اساسی دارن، سهل انگاری جایز نیست.
|
[ترجمه گوگل] نوزادان نیاز به توجه زیادی دارند
[ترجمه ترگمان] کودکان نیاز به توجه زیادی دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Retiring early requires substantial savings.
[ترجمه رضا] بازنشستگی زودهنگام نیاز به پس انداز قابل توجهی دارد
|
[ترجمه شان] بازنشستگی زود هنگام ، مستلزم داشتن پس انداز قابل توجهی است.
|
[ترجمه ب گنج جو] یه نفر که میخواد کار و بارو کنار بذاره و خودشو بازنشسته کنه باید یه پشتوانه ی مالی حسابی داشته باشه و الا کارش زاره.
|
[ترجمه گوگل] بازنشستگی زودهنگام مستلزم صرفه جویی قابل توجهی است
[ترجمه ترگمان] بازنشستگی در هنگام بازنشستگی به پساندازهای قابل توجهی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I require only a bed to sleep in; I don't need a hotel with a swimming pool.
[ترجمه گوگل] من فقط به یک تخت برای خواب نیاز دارم من به هتل با استخر نیازی ندارم
[ترجمه ترگمان] فقط یک تخت برای خواب لازم دارم؛ یک هتل با استخر شنا لازم ندارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to demand or insist upon.
مترادف: call for, demand, exact, necessitate
مشابه: ask, bid, claim, command, compel, direct, insist on, instruct, order, urge

- The hotel requires that its guests check out before noon.
[ترجمه علی] هتل ملزم می کند که مهمانان قبل از ظهر تسویه و تخلیه نمایند.
|
[ترجمه شان] این هتل مهمانان خود را ملزم میکند که قبل از ظهر، تسویه حساب و هتل را ترک کنند.
|
[ترجمه گوگل] هتل باید مهمانان خود را قبل از ظهر چک کنند
[ترجمه ترگمان] این هتل نیاز به چک کردن میهمانان قبل از ظهر دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to make an imposition or put an obligation on.
مترادف: constrain, obligate, oblige
مشابه: compel, demand, exact, insist on, will

- The law requires you to renew your license every five years.
[ترجمه viki] این قانون شما را ملزم میکند که گواهینامه خود را هر پنج سال یک بار تمدید کنید.
|
[ترجمه گوگل] قانون شما را ملزم می کند که هر پنج سال یکبار مجوز خود را تمدید کنید
[ترجمه ترگمان] این قانون به شما نیاز دارد که هر پنج سال گواهی نامه خود را تمدید کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: requirable (adj.), required (adj.), requirer (n.)
• : تعریف: to order or dictate.
مترادف: call for, command, demand, dictate, order
مشابه: direct, urge

- You will have to do as the law requires.
[ترجمه گوگل] شما باید طبق قانون عمل کنید
[ترجمه ترگمان] شما باید همان کاری را که قانون نیاز دارد انجام دهید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. children require more food
بچه ها خوراک بیشتری لازم دارند.

2. it will require a lot of tact to keep her calm
آرام نگه داشتن او مستلزم تدبیر بسیار خواهد بود.

3. such decisions require much deliberation
اینگونه تصمیمات نیاز به غور و بررسی فراوان دارد.

4. Most art forms require a contribution from the observer.
[ترجمه گوگل]بیشتر اشکال هنری نیازمند مشارکت ناظر هستند
[ترجمه ترگمان]اکثر اشکال هنری نیاز به کمک از طرف ناظر دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Delicatessen usually require little preparation for serving.
[ترجمه گوگل]اغذیه فروشی ها معمولاً به آمادگی کمی برای سرو نیاز دارند
[ترجمه ترگمان]Delicatessen معمولا به آماده سازی کمی برای خدمت نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Please telephone this number if you require any further information.
[ترجمه فیض] در صورتی که نیاز به اطلاعات بیشتر دارید، لطفا با این شماره تلفن تماس بگیرید
|
[ترجمه گوگل]لطفا در صورت نیاز به اطلاعات بیشتر با این شماره تماس بگیرید
[ترجمه ترگمان]لطفا شماره این شماره را اگر نیاز به اطلاعات بیشتر داشته باشید، به شما تلفن کنید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Campbell's broken leg will probably require surgery.
[ترجمه گوگل]پای شکستگی کمپبل احتمالا نیاز به جراحی دارد
[ترجمه ترگمان]احتمالا پای شکسته کمپبل به جراحی نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Great designs require great consideration.
[ترجمه گوگل]طرح های عالی نیاز به توجه زیادی دارند
[ترجمه ترگمان]طراحی های عالی توجه زیادی را به خود جلب می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He will require surgery on his left knee.
[ترجمه امیرحسین] لازمه که زانوی چپش عمل بشه
|
[ترجمه گوگل]او نیاز به جراحی روی زانوی چپ خود دارد
[ترجمه ترگمان]او به جراحی روی زانوی چپ خود نیاز دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. We should require that every student is immunized against hepatitis B.
[ترجمه علی] واکسینه شدن دانش آموزان در برابر هپاتیت B را بایستی الزام آور کنیم.
|
[ترجمه شان] ایمن شدن ( واکسینه شدن ) همه دانش آموزان در برابر هپاتیت B باید ( امری ) الزام آور شود.
|
[ترجمه گوگل]ما باید الزام کنیم که هر دانش آموزی در برابر هپاتیت B ایمن سازی شود
[ترجمه ترگمان]ما باید نیاز داشته باشیم که همه دانش آموزان در برابر هپاتیت B ایمن باشند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Growing anything in this soil will require heavy inputs of nutrients.
[ترجمه گوگل]رشد هر چیزی در این خاک به ورودی های سنگین مواد مغذی نیاز دارد
[ترجمه ترگمان]رشد هر چیزی در این خاک نیازمند ورودی های سنگین مواد مغذی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These pets require a lot of care and attention.
[ترجمه گوگل]این حیوانات خانگی نیاز به مراقبت و توجه زیادی دارند
[ترجمه ترگمان]این حیوانات خانگی به مراقبت و توجه زیادی نیاز دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Getting out of this mess was going to require a fair degree of ingenuity.
[ترجمه گوگل]رهایی از این آشفتگی مستلزم درجه ای از نبوغ بود
[ترجمه ترگمان]بیرون رفتن از این مخمصه، به یک درجه عقل و نبوغ نیاز داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The leaflets require no alteration from year to year.
[ترجمه گوگل]برگه ها سال به سال نیاز به تغییر ندارند
[ترجمه ترگمان]این برشورها نیاز به تغییر در طول سال تا سال ندارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

خواستن (فعل)
choose, wish, desire, will, call, invite, bone, intend, solicit, beg, ask, want, require, desiderate, invocate

مستلزم بودن (فعل)
entail, require, implicate, necessitate, involve

نیاز داشتن (فعل)
require, need

لازم دانستن (فعل)
require, postulate

لازم بودن (فعل)
require

لازم داشتن (فعل)
want, require

تخصصی

[حقوق] لازم داشتن، نیاز داشتن، مستلزم بودن، ایجاب کردن، خواستار شدن، مقرر داشتن
[ریاضیات] پرسیدن، مطلوب است محاسبه ی ...، منجر شدن، لازم بودن، لازم داشتن، ایجاب کردن

انگلیسی به انگلیسی

• demand, claim; need, call for, have need for; order, command; necessitate, compel
to require something means to need it; a formal word.
if you are required to do something, you have to do it, for example because of a rule or law; a formal word.

پیشنهاد کاربران

تفاوت need و require:
need یه نیاز شخصیه یعنی کسی من رو مجبور نکرده ولی خودم نیاز دارم که فلان اتفاق بیفته و معمولا تنها برآورده شدن این نیازه که مهمه و کیفیت برآورده شدن خیلی مد نُر نیست
اما
require معمولا یا بوسیله عوامل بیرونی به ما تحمیل میشه یا نشات گرفته از قوانین و شرایطه و معمولا کیفیت برآورده شدن نیاز مهمه
...
[مشاهده متن کامل]

بطور کلی need رو ما خودمونم میخوایم اما require یه الزام بیرونیه ک ممکنه خودمونم از درون نخوایمش.

نیاز داشتن به
مثال: This job requires a lot of experience.
این شغل نیاز به تجربه زیادی دارد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : require
✅️ اسم ( noun ) : requirement
✅️ صفت ( adjective ) : required
✅️ قید ( adverb ) : _
require: خواستن، نیاز داشتن
requirement: نیاز، درخواست
درصورت اقتضا
✅حکم کردن
✅الزام آور کردن
✅خواستن
?What can history teach us
The study of history 👁️‍🗨️requires us👁️‍🗨️ to ask such complex questions as these. Finally, historical narratives offer us stories of humility, courage, wisdom, and—most important—hope. In essence, history teaches us to move forward, recognize our mistakes and learn from them, and ultimately create a better existence for all
...
[مشاهده متن کامل]

ایجاب کردن
Require : need
خواستن😍
We required more time to write exam .
ما زمان بیشتری برای نوشتن امتحان می خواستیم یا نیاز داشتیم❤️
require ( verb ) = oblige ( verb )
به معناهای: ملزم کردن، وادار کردن، مجبور کردن، موظف کردن
الزامی کردن
لازمیدن.
موظف کردن
مستلزم بودن
لازم داشتن. نیاز داشتن
نیاز
Require=want
Need , request
require of مطالبه داشتن از ( چیزی )
ملزم کردن
مستلزم. . . . است
مجبور کردن، خواستن
( حقوق ) ایجاب کردن
need
we require extra help
ما کمک بیشتری میخایم
خواستن. خواهان بودن
لازم داشتن
نیاز داشتن
طلبیدن
الزاماً
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٨)

بپرس