اسم ( noun )
• (1) تعریف: compensation or reparation; amends.
• مشابه: compensation, offset, remedy, restitution
• مشابه: compensation, offset, remedy, restitution
- The victims of the industrial disaster are seeking redress from the company responsible for it.
[ترجمه گوگل] قربانیان فاجعه صنعتی به دنبال جبران خسارت از شرکت مسئول آن هستند
[ترجمه ترگمان] قربانیان فاجعه صنعتی به دنبال جبران خسارت شرکت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] قربانیان فاجعه صنعتی به دنبال جبران خسارت شرکت هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a correction or adjustment.
• مشابه: remedy
• مشابه: remedy
- We've seen a redress in the balance of powers in recent years.
[ترجمه گوگل] ما در سال های اخیر شاهد اصلاح توازن قوا بوده ایم
[ترجمه ترگمان] ما شاهد جبران تعادل قوا در سال های اخیر بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] ما شاهد جبران تعادل قوا در سال های اخیر بوده ایم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: redresses, redressing, redressed
مشتقات: redressable (redressible) (adj.), redresser (redressor) (n.)
حالات: redresses, redressing, redressed
مشتقات: redressable (redressible) (adj.), redresser (redressor) (n.)
• (1) تعریف: to correct, adjust, or remedy.
• مشابه: offset, remedy, repair, right
• مشابه: offset, remedy, repair, right
- Management was forced to redress the problem.
[ترجمه گوگل] مدیریت مجبور به رفع مشکل شد
[ترجمه ترگمان] مدیریت مجبور به جبران این مشکل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] مدیریت مجبور به جبران این مشکل شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to make restitution to or for.
• مشابه: offset, repair
• مشابه: offset, repair
- The corporation redressed the victims of the toxic spill.
[ترجمه گوگل] این شرکت به قربانیان نشت سمی رسیدگی کرد
[ترجمه ترگمان] این شرکت قربانیان نشت سمی را پوشش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این شرکت قربانیان نشت سمی را پوشش داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: re-dresses, re-dressing, re-dressed
حالات: re-dresses, re-dressing, re-dressed
• : تعریف: to dress or clothe once more; dress over again.