recovered

جمله های نمونه

1. he recovered his own fumble
او توپی را که از دستش افتاده بود دوباره گرفت.

2. she soon recovered her health
به زودی سلامتی خود را بازیافت.

3. after a while, he recovered his health
پس از چندی تندرستی خویش را بازیافت.

4. the stolen jewellery was recovered
جواهرات سرقت شده باز ستانده شد.

5. she was ill last week but has recovered since
هفته ی پیش مریض بود ولی چندی است که خوب شده.

6. trash is burned and its metals are recovered automatically
زباله سوزانده می شود و فلزات آن به طور اتوماتیک بازیابی می گردد.

7. some of the heat wasted in this process is recovered later
مقداری از حرارت از دست رفته در این فرآیند بعدا دوباره جبران می شود.

8. He looked surprised but soon recovered his self-possession.
[ترجمه گوگل]او متعجب به نظر می رسید، اما به زودی قدرت خود را بازیافت
[ترجمه ترگمان]او متعجب به نظر می رسید، اما به زودی صاحب اختیار خودش شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Six bodies were recovered from the wreck.
[ترجمه موسی] شش بدنه از لاشه هواپیما کشف شد.
|
[ترجمه گوگل]شش جسد از لاشه هواپیما بیرون کشیده شد
[ترجمه ترگمان]شش جسد از لاشه هواپیما پیدا شدن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Which of the patients have recovered?
[ترجمه گوگل]کدام یک از بیماران بهبود یافته اند؟
[ترجمه ترگمان]کدوم یکی از بیماران بهبود پیدا کرده؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She seemed embarrassed for a moment but quickly recovered her poise.
[ترجمه موسی] به نظر می رسید او لحظه ای دستپاچه شده است اما به سرعت جسارت خود را بدست آورد.
|
[ترجمه گوگل]او برای لحظه ای خجالت زده به نظر می رسید، اما به سرعت حالت خود را به دست آورد
[ترجمه ترگمان]یک لحظه دست پاچه به نظر می رسید، اما به سرعت تعادل خود را بازیافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. But it's an ill wind; I recovered and married one of my nurses from that hospital.
[ترجمه گوگل]اما باد بدی است من بهبود یافتم و با یکی از پرستارانم در آن بیمارستان ازدواج کردم
[ترجمه ترگمان]اما این یک باد بد است؛ من بهبود پیدا کردم و با یکی از پرستاران از آن بیمارستان ازدواج کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The company recovered well after going through several lean years.
[ترجمه گوگل]این شرکت پس از گذراندن چندین سال ناب به خوبی بهبود یافت
[ترجمه ترگمان]این شرکت پس از چندین سال به خوبی بهبود یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The police only recovered part of the stolen money.
[ترجمه گوگل]پلیس تنها بخشی از پول سرقت شده را کشف کرد
[ترجمه ترگمان]پلیس فقط قسمتی از پول دزدیده شده رو پیدا کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. She seemed upset but quickly recovered herself.
[ترجمه گوگل]او ناراحت به نظر می رسید اما به سرعت خودش را بهبود داد
[ترجمه ترگمان]او ناراحت به نظر می رسید، اما به سرعت خود را بازیافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• regained, obtained again; recuperated, having regained health after an illness or injury
if you are recovered, you are well again after you have been ill.

پیشنهاد کاربران

بهبود یافته
recovered ( اعتیاد )
واژه مصوب: خودیافته
تعریف: فردی که مراحل خودیابی را طی کرده است|||متـ . بهبود یافته
صفت
پیدا شده، یافت شده، نجات یافته، بازیابی شده، بهبود یافته و. . .
recovered ( adj ) = بازیابی شده، بهبود یافته، بازیافته، بازیافت شده، ترمیم شده
the recovered object has not been damaged.
به شی بازیابی شده آسیبی نرسیده بود.

دوباره به دست اوردن چیزی
Regained
بازیابی شده

recovered ( from something ) یعنی بهبود پیدا کردن از چیزی مثل بیماری یا جراحت
قابل استرداد بودن
پیداشده، یافت شده، بازیافته
بازیابی شده، بهبود یافته
فرآوری شده
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس