pyromania


معنی: جنون ایجاد حریق
معانی دیگر: جنون آتش افروزی، آذر شیدایی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: pyromaniacal (adj.), pyromaniac (n.)
• : تعریف: a psychological disorder characterized by the overpowering desire to start fires.

جمله های نمونه

1. The Fourth of July domestic culinary pyromania is followed by community pyrotechnics.
[ترجمه گوگل]چهارم ژوئیه پیرومانیا آشپزی داخلی توسط پیروتکنیک های جامعه دنبال می شود
[ترجمه ترگمان]چهارم جولای of pyromania داخلی به دنبال followed pyrotechnics community community is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is is
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Objective To analyse the characteristics of pyromania with mental disorder and relative factors.
[ترجمه گوگل]هدف تجزیه و تحلیل ویژگی های پیرومانیا با اختلال روانی و عوامل نسبی
[ترجمه ترگمان]هدف تجزیه و تحلیل ویژگی های of با اختلال ذهنی و عوامل نسبی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. They have an analysis on action of pyromania in 44 criminal psychotic cases.
[ترجمه گوگل]آنها تحلیلی در مورد عمل پیرومانیا در 44 مورد جنایی روانپریشی دارند
[ترجمه ترگمان]آن ها در مورد اقدام of در ۴۴ مورد psychotic جنایی، یک تحلیل دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Methods psychogenic data of 4pyromania with mental disorder were analysed.
[ترجمه گوگل]روش‌ها داده‌های روان‌زای 4پیرومانیا با اختلال روانی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]متودهای آنالیز داده های ۴ pyromania با اختلال ذهنی آنالیز شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Results Most of pyromania with mental disorder were male youth. The common type of mental disorders are schizophrenia, mental retardation and personality disorder successively.
[ترجمه گوگل]يافته‌ها بيشتر بيماران پيرومانيا مبتلا به اختلال رواني را جوانان مرد تشكيل مي‌دادند نوع رایج اختلالات روانی عبارتند از اسکیزوفرنی، عقب ماندگی ذهنی و اختلال شخصیت
[ترجمه ترگمان]نتایج اکثر of مبتلا به اختلال ذهنی، جوانان مذکر بودند نوع شایع اختلالات روانی اسکیزوفرنی، عقب ماندگی ذهنی و اختلال شخصیت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He ended up calling them all to Washington to urge prudence in the lending system, not pyromania.
[ترجمه گوگل]او در نهایت همه آنها را به واشنگتن فراخواند تا در سیستم وام دهی احتیاط کنند، نه پیرومانی
[ترجمه ترگمان]او در نهایت همه آن ها را به واشنگتن فراخواند تا از احتیاط در سیستم وام دهی خودداری کنند، نه pyromania
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The person arrested for setting the fire had been suspected of pyromania on two previous occasions.
[ترجمه گوگل]فردی که به دلیل آتش‌سوزی دستگیر شده بود، در دو نوبت پیش از این نیز مظنون به پیرومانی بود
[ترجمه ترگمان]فردی که برای روشن کردن آتش دستگیر شد، در دو بار گذشته مظنون به pyromania بوده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

جنون ایجاد حریق (اسم)
pyromania

انگلیسی به انگلیسی

• obsessive desire to light fires

پیشنهاد کاربران

pyromania ( روان‏شناسی )
واژه مصوب: آتش بارگی
تعریف: نوعی اختلال در مهار تکانه که در آن فرد بارها سهواً و عمداً آتش می افروزد
آتش افروزی بیمارگون

بپرس