put up with

/pʊt ʌp wɪð//pʊt ʌp wɪð/

تحمل کردن، تاب آوردن، یاراداشتن، (باکسی) ساختن، سرکردن

بررسی کلمه

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to accept or live with something bad.

- We'll have to put up with this noise until the workers are finished.
[ترجمه Fahimeh.Amini] ما باید این سرو صدا را تا تمام شدن کار کارگران تحمل کنیم.
|
[ترجمه علی ماشا اله زاده] ما مجبوریم با این سر و صدا کنار بیاییم تا این کارگرها تمام شود کارشان
|
[ترجمه گوگل] باید این سر و صدا را تحمل کنیم تا کار کارگران تمام شود
[ترجمه ترگمان] ما مجبوریم این صدا رو تا وقتی که کارگرها تموم شدن با این صدا کنار بذاریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. I can't put up with it any longer.
[ترجمه Ali] من بیشتر از این نمیتونم با اون کنار بیام
|
[ترجمه گوگل]دیگه نمیتونم تحملش کنم
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم آن را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Only a saint can put up with her children.
[ترجمه گوگل]فقط یک قدیس می تواند فرزندانش را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]فقط یک قدیس می تواند با بچه هایش زندگی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. His wife must have been a saint to put up with him for all those years.
[ترجمه صاد] همسرش باید خیلی خوب بوده باشه که تونسته تمام اون سال ها رو باهاش کنار بیاد ( تحملش کنه )
|
[ترجمه گوگل]همسرش باید یک قدیس بوده باشد تا در تمام آن سالها او را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]حتما زنش یک قدیس بوده که تمام آن سال ها را با او بیدار کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. I can't put up with this awful machine any longer.
[ترجمه گوگل]من دیگه نمیتونم این ماشین افتضاح رو تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم این ماشین لعنتی را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. They had put up with behaviour from their son which they would not have tolerated from anyone else.
[ترجمه mobins] آن ها رفتاری را از پسرشان تحمل می کنند که از هیچ کس دیگر ندیده بودند
|
[ترجمه گوگل]آنها رفتارهای پسرشان را تحمل کرده بودند که از هیچ کس دیگری تحمل نمی کردند
[ترجمه ترگمان]آن ها رفتار پسرشان را با رفتاری که از هیچ کس دیگر تحمل نمی کردند، کنار گذاشته بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I can put up with the house being untidy, but I hate it if it's not clean.
[ترجمه گوگل]من می توانم نامرتب بودن خانه را تحمل کنم، اما اگر تمیز نباشد از آن متنفرم
[ترجمه ترگمان]اگر تمیز نباشد، می توانم با خانه آن ها را به هم بزنم، اما از آن متنفرم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I'm not going to put up with this!
[ترجمه گوگل]من قرار نیست این را تحمل کنم!
[ترجمه ترگمان]من نمی خواهم این را تحمل کنم!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. He's hard to put up with.
[ترجمه صاد] باهاش کنار اومدن سخته.
|
[ترجمه گوگل]تحمل کردنش سخته
[ترجمه ترگمان]خیلی سخته که باه اش کنار بیای
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He'd put up with a lot of bad behaviour from his son and thought it was time to read him the riot act.
[ترجمه گوگل]او بسیاری از رفتارهای بد پسرش را تحمل کرده بود و فکر می کرد زمان آن رسیده است که قانون شورش را برای او بخواند
[ترجمه ترگمان]رفتار بدی از پسرش داشت و فکر می کرد که وقتش است که نمایش شورش را برایش بخوانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. My girlfriend is a saint to put up with me.
[ترجمه گوگل]دوست دخترم قدیس است که من را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]دوست دخترم یکی از مقدسان است که با من زندگی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Some fog warning signs had been put up with flashing yellow lights.
[ترجمه گوگل]برخی از علائم هشدار دهنده مه با چراغ های زرد چشمک زن نصب شده بودند
[ترجمه ترگمان]برخی علائم هشدار مه را با چراغ های چشمک زن خاموش کرده بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. You shouldn't put up with such shabby treatment.
[ترجمه گوگل]شما نباید با چنین رفتارهای نامفهومی روبرو شوید
[ترجمه ترگمان]تو نباید با چنین روش کثیفی دست و پنجه نرم کنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. I can't put up with your hypocricy any more.
[ترجمه گوگل]من دیگر نمی توانم دورویی تو را تحمل کنم
[ترجمه ترگمان]دیگر نمی توانم hypocricy را تحمل کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. She was in no mood to put up with Blanche's carping.
[ترجمه گوگل]او هیچ حال و حوصله‌ای نداشت که کارپینگ بلانچ را تحمل کند
[ترجمه ترگمان]او اصلا حوصله این کار را نداشت که با بل انش بازی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It isn't easy to put up with people who are impolite.
[ترجمه Akram] مدارا کردن با افراد بی نزاکت کار آسانی نیست
|
[ترجمه گوگل]تحمل افرادی که بی ادب هستند آسان نیست
[ترجمه ترگمان]کنار گذاشتن کسانی که بی نزاکت هستند آسان نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• be patient with; tolerate

پیشنهاد کاربران

As of this moment i will never have to put up with him
از این لحظه به بعد دیگه مجبور نیستم اونو تحمل کنم 🥳
تحمل کردن و دم نزدن
Accept some one behaviour
put up with=endure=bear=tolerate
تحمل کردن یک چیزی
I put up with my new friends با دوستان جدیدم مدارا می کنم یا کنار میام
مثال:
Mr. Brown may put up with your stupid remarks, but I assure you will find me a different kettle of fish.
آقای براون شاید با اظهارات احمقانۀ شما کنار بیاید، اما به شما اطمینان می دهم که با من، این تو بمیری ها از آن تو بمیری ها نیست.
tolerate or endure something.
phrasal verb. If you put up with something, you tolerate or accept it, even though you find it unpleasant or unsatisfactory.
سازش و مدارا کردن
مترادف:Bear, tolerate
معنی:تاب اوردن؛تحمل کردن
to delay
کنارآمدن

مماشات کردن؛ مدارا کردن
سروکله زدن
سازش کردن.
با چیزی کنار اومدن.
تحمل کردن.
Example:i cannot put up with people who lie.

I cant put up with your sister نمیتونم خواهرتو تحمل کنم
accept sth/sb that is unpleasent , with out complaining
To tolerate or be patient about something
" تحمل کردن یا صبور بودن در چیزی"
I can't put up with jack because he plays fool
با چیزی ساختن
Tolerate
تحمل کردن
تحمل کردن
کنار آمدن ، سازش،
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢٢)

بپرس