• (1)تعریف: (informal) anything that is easily done.
• (2)تعریف: a person, team, or the like that is easily defeated, convinced, or taken advantage of.
جمله های نمونه
1. The game will be a pushover.
[ترجمه گوگل]بازی یک فشار آور خواهد بود [ترجمه ترگمان]این بازی ساده و آسان خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. The examination was a pushover ; I'm sure of all the answers.
[ترجمه گوگل]معاینه یک فشار بود من از همه پاسخ ها مطمئن هستم [ترجمه ترگمان]ازمایشات خیلی ضعیف بود؛ از همه جواب ها مطمئن هستم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]مصاحبه یک فشار مطلق بود [ترجمه ترگمان]این مصاحبه یک هدف نهایی برای رسیدن به هدف بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. You might think Hungarian a pushover to learn. It is not.
[ترجمه بنیامین رئوف] شاید فکر کنید زبان مجارستانی، مثل آب خوردن باشد ولی اینطور نیست
|
[ترجمه گوگل]ممکن است زبان مجارستانی را برای یادگیری مهم بدانید این نیست [ترجمه ترگمان]شما ممکن است فکر کنید که مجارستان یک هدف آسان برای یادگیری است این طور نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. I don't think she'll agree-she's no pushover.
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم که او موافق باشد - او هیچ فشاری نیست [ترجمه ترگمان]فکر نکنم موافق باشه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. At 53yards, this is no pushover even for experts.
[ترجمه گوگل]در 53 یاردی، این حتی برای متخصصان نیز چندان مهم نیست [ترجمه ترگمان]در ۵۳ متری، اینجا حتی برای experts هم دست و پا چلفتی نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The exam was a pushover.
[ترجمه گوگل]امتحان یک فشار بود [ترجمه ترگمان]امتحان آسان بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Love Story I thought you'd be a pushover.
[ترجمه گوگل]داستان عشق من فکر می کردم که شما باید یک فرد فشار دهنده باشید [ترجمه ترگمان] داستان عشقی که فکر می کردم تو یه \"pushover\" هستی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Tony's a pushover for blondes.
[ترجمه علی اصغر] تنها نقطه ضعف تونی در برابر زنان بلوند است ( یعنی اصلا نمیتونه در برابر این جور افراد از خودش مقاومتی نشون و زود تسلیم میشه.
|
[ترجمه گوگل]تونی برای مو بورها جذاب است [ترجمه ترگمان]تونی برای مو بلوند ضعیف است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Colonel Moore was no pushover. He wouldn't let anyone tell him what to do.
[ترجمه گوگل]سرهنگ مور هیچ فشاری نبود اجازه نمی داد کسی به او بگوید چه کار کند [ترجمه ترگمان] کلنل مور \"دست از دست دادن\" pushover \"نبود\" او اجازه نمی داد کسی به او بگوید چه کار کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Angela Brickell had been small and light; a pushover.
[ترجمه گوگل]آنجلا بریکل کوچک و سبک بود یک فشار اور [ترجمه ترگمان]آن جلا Brickell کوچک و سبک بود؛ یک دست و پا شل [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. I couldn't have her thinking I was a pushover.
[ترجمه علی اصغر] نمیتونستم کاری کنم بزارم فکر کنهمن احمق بیش نیستم.
|
[ترجمه گوگل]نمیتوانستم کاری کنم که او فکر کند که من یک آدم فشاری هستم [ترجمه ترگمان]نمی توانستم به او فکر کنم که من یک pushover [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Fixing a car is a pushover for for her.
[ترجمه علی اصغر] تعمیر کردن یه دونه ماشین واسش مثل آب خوردنه.
|
[ترجمه گوگل]تعمیر ماشین برای او یک مشکل است [ترجمه ترگمان]تعمیر یک اتومبیل برای او آسان است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]آن مرد برای چاپلوسی و چاپلوسی به او فشار می آورد [ترجمه ترگمان] اون یارو یه احمقه که با چاپلوسی حرف میزنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Winning the playoffs was no pushover.
[ترجمه علی اصغر] برنده شدن توی بازی های حذفی کار هرکسی نیست.
|
[ترجمه گوگل]برنده شدن در پلی آف فشاری نبود [ترجمه ترگمان]برنده شدن بازی های حذفی دست و پا چلفتی نبود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• gullible person, sucker; simple task, something that is easily done; person or thing that is easily defeated you say that something or someone is a pushover when it is easy to obtain what you want from them; an informal word.
پیشنهاد کاربران
منفعل ظلم پذیر تسلیم ترسو
✍️شخصی که به راحتی تحت تأثیر دیگران قرار است، توسط دیگران مورد سوءاستفاده قرار می گیرد یا بسیار تسلیم پذیر و تمایلی به ابراز خود ندارد. ✍️✍️فردی که قادر به دفاع از خود نیست و به دلیل طبیعت تسلیم پذیر خود اغلب مورد سوءاستفاده قرار می گیرد. ... [مشاهده متن کامل]
👈مترادف؛ Doormat Soft touch Easy mark 👇مثال؛ She’s such a pushover that her colleagues always dump their work on her. The salesman took advantage of the pushover customer, convincing him to buy an expensive warranty. Despite being kind - hearted, he realized he had to stop being a pushover and start setting boundaries.
1. کار اسان. آب خوردن 2. آدم ضعیف 3. هالو
دوتا کاربرد داره یکی واسه کاره که معنیش میشه خیلی آسون، مثل آب خوردن، و دیگریش واسه انسان که میشه تو سری خور، بی اراده
کسی که در مواجهه با نظرات و خواسته های دیگران مقاومتی نشون نمیده و تسلیمه
تو سری خور و خاک بر سر
ساده لوح، پخمه
آدم ساده لوح
توسری خور
برو کنار . برو پی کارت. برو بینم . بزن بچاک
آدم ساده
فرمانبردار
تحت فشار قراردادن
آدم ضعیف و دهن بین
خاموش کردن
Subordinate and subservient, easy to defeat, influence, or overcome,
مطیع
You really are a pushover این جمله یعنی تو واقعا ادم پخمه ای هستی!؟
مطیع و بله قربان گو البته نه الزاماً همیشه و فقط در شرایط خاص Some guys are pushovers when it comes to women.
هالو، پخمه کسی که به راحتی می توان به او زور گفت و او از خود دفاع نمی کند
در این جمله خط بطلان معنی می شود Maybe he is trying to sound tough but his face has pushover written on it