pungent

/ˈpəndʒənt//ˈpʌndʒənt/

معنی: تند، زننده، نوک تیز، تیز، گوشه دار، پر ادویه
معانی دیگر: (بو یا مزه) تند، زبان گز، (سبک نگارش و سخن) تند و تیز، گزنده، بران، (در فکر) دردآور، تیز گونه، انگیزنده، انگیزگر، انگیزان، محرک، سوزناک

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pungently (adv.), pungency (n.)
(1) تعریف: sharp and penetrating in taste or smell; acrid.
مترادف: acrid, sharp
متضاد: bland
مشابه: acerbic, acid, biting, bitter, hot, penetrating, piquant, spicy, strong, tangy, tart, vinegary, zesty

- A good, pungent mustard will make your eyes water.
[ترجمه محمد م] یک خردل خوب و تند ، اشک شما را در خواهد آورد
|
[ترجمه گوگل] یک خردل خوب و تند چشمان شما را آب می کند
[ترجمه ترگمان] یه خردل تند و تند برات آب درست میکنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- a pungent relish
[ترجمه گوگل] یک ذوق تند
[ترجمه ترگمان] با تندی و تندی گفت:
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: biting or caustic; penetrating.
مترادف: acerbic, acrid, biting, caustic, cutting, mordant, penetrating, sharp, tart
متضاد: mild
مشابه: acid, astringent, incisive, keen, piercing, scathing, trenchant

- pungent criticism
[ترجمه گوگل] انتقاد تند
[ترجمه ترگمان] انتقادهای تند و تندی …
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: stimulating to the mind; sharp.
مترادف: acute, keen, penetrating, sharp
مشابه: clever, moving, piercing, poignant, provocative, scintillating, sensational, stimulating, stirring, touching

- a pungent analysis
[ترجمه گوگل] یک تحلیل تند
[ترجمه ترگمان] یک تجزیه و تحلیل تند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pungent pickle
ترشی پر ادویه

2. pungent words
حرف های نیشدار

3. a pungent smell
بوی تند

4. The more herbs you use, the more pungent the sauce will be.
[ترجمه گوگل]هرچه بیشتر از گیاهان استفاده کنید، سس تند تر خواهد بود
[ترجمه ترگمان]، هر دارویی که استفاده می کنی بیشتر میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The taste is bitter and disagreeably pungent.
[ترجمه گوگل]طعم آن تلخ و به طرز نامطلوبی تند است
[ترجمه ترگمان]مزه تلخ و زننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Youth is like a war,a pungent warm.
[ترجمه گوگل]جوانی مانند جنگ است، گرمای تند
[ترجمه ترگمان]جوانی مثل یک جنگ، تند و تند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I sat down to a cup of wonderfully pungent Turkish coffee.
[ترجمه گوگل]کنار یک فنجان قهوه ترکی فوق العاده تند نشستم
[ترجمه ترگمان]من روی یک فنجان قهوه تلخ و تند نشسته بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The pungent, choking smell of sulphur filled the air.
[ترجمه گوگل]بوی تند و خفه کننده گوگرد فضا را پر کرده بود
[ترجمه ترگمان]بوی زننده گوگرد در فضا می پیچید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This is the pungent and original argument.
[ترجمه گوگل]این استدلال تند و اصلی است
[ترجمه ترگمان]این یک استدلال زننده و اصیل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He enjoyed the play's shrewd and pungent social analysis.
[ترجمه گوگل]او از تحلیل اجتماعی زیرکانه و تند نمایشنامه لذت می برد
[ترجمه ترگمان]از بازی زیرکانه و تند اجتماعی لذت می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He expressed some fairly pungent criticisms.
[ترجمه گوگل]او انتقادات نسبتا تندی را بیان کرد
[ترجمه ترگمان]انتقادات نسبتا تندی از خود نشان داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The skunk releases a pungent smell as a means of protection.
[ترجمه گوگل]اسکنک بوی تند را به عنوان وسیله ای محافظتی منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]The بوی تند و زننده را به عنوان وسیله ای برای محافظت منتشر می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A pungent odour met their nostrils.
[ترجمه گوگل]بوی تندی به مشامشان رسید
[ترجمه ترگمان]رایحه تند به مشامش رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The skunk releases a pungent smell to deter the enemy.
[ترجمه گوگل]اسکنک بوی تند را برای بازدارندگی دشمن منتشر می کند
[ترجمه ترگمان]The بوی تندی می دهد تا دشمن را بترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Then the pungent smell hit us?rotting fish and seaweed.
[ترجمه گوگل]سپس بوی تند به ما رسید؟ ماهی فاسد و جلبک دریایی
[ترجمه ترگمان]بعدش بوی زننده بهمون حمله کرد؟ ماهی گندیده و جلبک دریایی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تند (صفت)
caustic, abrupt, sudden, spicy, steep, fast, sharp, harsh, sour, tart, acrid, acrimonious, acute, hot, keen, quick, mercurial, brisk, heady, headlong, inflammable, rapid, tempestuous, snappy, peppery, arrowy, rattling, biting, nipping, bitter, virulent, rash, violent, intensive, discourteous, transient, crusty, pungent, hasty, racy, rath, rathe, mordacious, prestissimo, presto, snippy, temerarious, wing-footed

زننده (صفت)
hideous, vile, gaunt, spicy, sharp, harsh, tart, acrid, nasty, repulsive, repellent, acrimonious, striking, garish, striker, mordant, nippy, odoriferous, poignant, forbidding, squalid, biting, loathsome, lurid, repugnant, fulsome, disgusting, pungent, stinking, scabrous, glassy, indign, loathly, pit-a-pat

نوک تیز (صفت)
picked, sharp, glochidiate, acuminate, taper, lanceolate, horned, subulate, acute, peaked, pungent, ogival

تیز (صفت)
caustic, sharp, pointed, pointy, acute, hot, keen, shrill, brisk, spiky, poignant, biting, bitter, incisive, trenchant, pungent, mordacious, sharp-pointed, snippy

گوشه دار (صفت)
pointy, square, angular, cant, mordant, piquant, poignant, pungent

پر ادویه (صفت)
pungent

انگلیسی به انگلیسی

• spicy, piquant, sharp (of flavor, odor, etc.); biting, caustic, sarcastic; clever, witty
something that is pungent has a strong, unpleasant smell or taste.
pungent speech or writing is direct, powerful, and often critical; a formal use.

پیشنهاد کاربران

✍ توضیح: Having a strong, sharp smell or taste; sharply critical 🌶️😖
🔍 مترادف: Sharp
✅ مثال: The pungent aroma of garlic filled the kitchen.
دارای مزه یا بوی شدیدا قوی
🔴 Pungent typically describes things that have a strong, sharp taste or smell. It can also describe communication that has a strong effect on the mind because of being clever and direct.
◀️ Toni likes to add pungent habaneros to her chili to give it an extra spicy kick.
...
[مشاهده متن کامل]

◀️ The Emmy - nominated series is a pungent satire of today's political climate.

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : pungency
✅️ صفت ( adjective ) : pungent
✅️ قید ( adverb ) : pungently
pungent ( زیست شناسی - علوم گیاهی )
واژه مصوب: گزنده
تعریف: ویژگی اندامی از گیاهان که به تدریج به نوکی تیز و سخت منتهی می شود
1 - تند و زننده
smelling or tasting very strong and sharp:
the pungent whiff of a goat
I sat down to a cup of wonderfully pungent Turkish coffee.
2 - انتقاد، نظر یا شوخی تند،
( of comment, criticism, or humor ) having a sharp and caustic quality.

آزاد دهنده ( بو )
زمخت
خشن

بپرس