punchy

/ˈpʌntʃi//ˈpʌntʃi/

(عامیانه)، نیرومند، پرزور، موثر، گیرا

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: punchier, punchiest
• : تعریف: (informal) dazed or confused from, or as though from, repeated punches to the head; punch-drunk.

جمله های نمونه

1. The article is written in his usual punchy style.
[ترجمه Shirinbahari] این مقاله با سبک تاثیر گذار او نوشته شده است.
|
[ترجمه گوگل]مقاله به سبک همیشگی او نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]مقاله به سبک معمول خود نوشته شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Try to write using short, punchy sentences.
[ترجمه گوگل]سعی کنید با استفاده از جملات کوتاه و تند بنویسید
[ترجمه ترگمان]سعی کنید با استفاده از جملات کوتاه و موثر بنویسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Would a particular setting help to maintain a punchy sound?
[ترجمه گوگل]آیا تنظیم خاصی به حفظ صدای پانچ کمک می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا یک تنظیمات خاص ممکن است به حفظ یک صدای قوی کمک کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Start with a punchy sentence, get them reading.
[ترجمه گوگل]با یک جمله تند شروع کنید، آنها را وادار به خواندن کنید
[ترجمه ترگمان]با یک جمله قوی شروع کنید، آن ها را بخوانید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There were punchy announcements from two oil exploration companies closely followed by private punters.
[ترجمه گوگل]اعلامیه های بدی از سوی دو شرکت اکتشاف نفت منتشر شد که از نزدیک توسط شرکت کنندگان خصوصی دنبال شد
[ترجمه ترگمان]از دو شرکت اکتشاف نفت در ارتباط نزدیکی با شرکت های خصوصی خبر داده شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Fast, punchy and decisive, this double album is a welcome return for the pioneering Dogs.
[ترجمه گوگل]این آلبوم دوگانه سریع، قوی و قاطع، بازگشت خوش‌آمدی برای سگ‌های پیشگام است
[ترجمه ترگمان]سریع، قوی و قاطع، این آلبوم دونفره بازگشت خوشایندی برای سگ های پیشگام است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Share valuations are punchy, earnings momentum faded.
[ترجمه گوگل]ارزش گذاری سهام ضعیف است، شتاب سود کاهش یافته است
[ترجمه ترگمان]valuations به اشتراک گذاشته شده اند، مومنتوم درآمدها محو شده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. However, this album is all about the punchy bass.
[ترجمه گوگل]با این حال، این آلبوم همه چیز در مورد باس پانچ است
[ترجمه ترگمان]با این حال، این آلبوم همه چیز در مورد ترکیب قوی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Grappling with election issues in fine punchy form.
[ترجمه گوگل]دست و پنجه نرم کردن با مسائل انتخاباتی به شکلی خوب
[ترجمه ترگمان]grappling با مسائل انتخاباتی به شکل بد ترکیب می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are some punchy horn arrangements on Your Heart and the title track, and pretty country stylings on Come With Me.
[ترجمه گوگل]در Your Heart و تیتراژ آهنگ‌های شیپوری و استایل‌های زیبای کانتری در Come With Me وجود دارد
[ترجمه ترگمان]چند تا arrangements قوی روی قلب و راه عنوان وجود داره، و یه سرزمین زیبا با من بیا
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Punchy green fig aromas with a hint of flintiness on the nose.
[ترجمه گوگل]رایحه های تند انجیر سبز با رایحه ای از چخماق در بینی
[ترجمه ترگمان]آن رایحه خوش green سبز را با ایما و اشاره بر بینی نشان می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. 'T as hard-edged as the punchy production several contemporary urban sets have presented.
[ترجمه گوگل]'T به سختی لبه های تولید پرچین چند مجموعه شهری معاصر ارائه شده است
[ترجمه ترگمان]T به عنوان تولید موثر چند مجموعه شهری معاصر ارایه شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That punchy rate of growth helps explain the biggest surprise.
[ترجمه گوگل]این نرخ رشد ضعیف به توضیح بزرگترین شگفتی کمک می کند
[ترجمه ترگمان]این نرخ موثر رشد کمک می کند تا بزرگ ترین شگفتی را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You felt sort of punchy and spaced out.
[ترجمه گوگل]احساس می کردی یک جورایی منگنه و از هم فاصله گرفتی
[ترجمه ترگمان]تو یه جورایی دلت می خواست تنگ بشه و از فکر بیرون رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• dazed and confused as a result of repeated blows to the head; energetic, lively
if you describe a piece of writing as punchy, you mean that it is effective and forceful, because points are made clearly, briefly, and decisively.

پیشنهاد کاربران

گیج
سردرگم
درمانده
Clear and effective
نیرومند. گیرا. موثر
his style is journalistic, with short punchy sentences
مفید

بپرس