pump

/ˈpəmp//pʌmp/

معنی: تلمبه، تلمبه زنی، صدای تلمبه، تپ تپ، تپش، سر و گوش آب دادن، با تلمبه خالی کردن، با تلمبه باد کردن، تلمبه زدن
معانی دیگر: پمپ، (آبگونه را با تلمبه) بالا آوردن، روان کردن، پمپ کردن، (معده) شستشو دادن، (قلب) تپیدن، زدن، راندن (خون)، مورد پرسش قرار دادن، اطلاعات از کسی بیرون کشیدن، بودجه دادن، پول زیاد صرف کاری کردن، (عامیانه) قلب، (تایر و غیره را با تلمبه) باد کردن، (بنزین) زدن، بالا و پایین رفتن، جهش و واجهش کردن، تکان دادن، (فیزیک) انرژی دادن (به ذرات اتمی یا الکترون های لیزر و غیره)، (فوتبال امریکایی - بسکتبال) تظاهر به پاس دادن کردن، (زنانه) کفش پاشنه بلند (بدون بند یا قلاب)، کفش بی بند

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a mechanical or biological device for compressing a fluid or gas, or moving it from one place to another, esp. through pipes or the like.

- The water pump operates to fill up this tank.
[ترجمه گوگل] پمپ آب برای پر کردن این مخزن کار می کند
[ترجمه ترگمان] پمپ آب برای پر کردن این تانک کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I pulled up my car to the gas pump.
[ترجمه گوگل] ماشینم را به پمپ بنزین رساندم
[ترجمه ترگمان] ماشینم رو از پمپ بنزین برداشتم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: pumps, pumping, pumped
(1) تعریف: to move or compress (a fluid or gas) using or as if using a pump.

- We pumped the water from the flooded basement.
[ترجمه ..] ما آب زیر زمین را پمپ کردیم
|
[ترجمه گوگل] آب را از زیرزمین سیل زده پمپاژ کردیم
[ترجمه ترگمان] ما آب را از زیرزمین سیل زده pumped
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Teenage boys often pumped gasoline at service stations to make money in those days.
[ترجمه گوگل] در آن روزها پسران نوجوان اغلب در پمپ بنزین‌ها بنزین پمپ می‌کردند تا پول در بیاورند
[ترجمه ترگمان] پسران نوجوان اغلب در ایستگاه های خدماتی بنزین می زنند تا در آن روزها پول بگیرند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: by using a pump, to take away a fluid from (often fol. by out).

- We pumped the tank dry.
[ترجمه مائده حوایی] ما مخزن خشک را پر کردیم.
|
[ترجمه گوگل] ما مخزن را خشک کردیم
[ترجمه ترگمان] مخزن را خشک کردیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to cause to fill with gas by using a pump (often fol. by "up").

- She pumped up her volleyball.
[ترجمه گوگل] والیبالش را بالا برد
[ترجمه ترگمان] اون والیبال خودش رو بالا میاره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to move with a rapid, repetitive back-and-forth or up-and-down motion.

- He pumped the brake pedal to test the brakes.
[ترجمه گوگل] برای تست ترمز، پدال ترمز را فشار داد
[ترجمه ترگمان] او پدال ترمز را فشار داد تا ترمزها را امتحان کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to discharge from or as if from a pump.

- This machine will pump water from the basement if there is a heavy rain.
[ترجمه گوگل] این دستگاه در صورت بارندگی شدید آب را از زیرزمین پمپاژ می کند
[ترجمه ترگمان] این ماشین اگر باران شدیدی ببارد، آب را از زیرزمین پمپ می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(6) تعریف: to try persistently or subtly to get (someone) to reveal information, gossip, or the like.

- He pumped her for information about the potential job opening.
[ترجمه گوگل] او را برای کسب اطلاعات در مورد فرصت های شغلی بالقوه پمپ کرد
[ترجمه ترگمان] او برای کسب اطلاعات در مورد باز کردن کار بالقوه، او را پمپ کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(7) تعریف: of cells, to move (molecules or ions) in an energy-inefficient direction.
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: pumplike (adj.), pumper (n.)
(1) تعریف: to use a pump.

- The boat was filled with water and we had no choice but to pump.
[ترجمه گوگل] قایق پر از آب بود و چاره ای جز پمپاژ نداشتیم
[ترجمه ترگمان] کشتی از آب پر شده بود و ما چاره ای جز تلمبه زدن نداشتیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to move or compress a fluid or gas using or as if using a pump.

(3) تعریف: to make a rapid, repetitive back-and-forth or up-and-down motion.

(4) تعریف: of a fluid, to emerge in a stream or in spurts.
اسم ( noun )
• : تعریف: a simple, relatively low-heeled women's shoe without buckles, laces, or the like.

- She found a pair of nice, white pumps to go with her wedding dress.
[ترجمه ] او یک جفت پمپ زیبا و سفید برای همراهی با لباس عروسش پیدا کرد.
|
[ترجمه گوگل] او یک جفت پمپ زیبا و سفید برای همراهی با لباس عروسش پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] او یک جفت کفش قشنگ و سفید برای رفتن با لباس عروسی پیدا کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. pump iron
(برای ورزش) هالتر یا وزنه یا دمبل بلند کردن

2. pump up
1- (تایر و غیره) باد کردن 2- پراز باد غرور کردن

3. a pump brake
دسته ی (اهرم) تلمبه

4. they pump the oil from the well to the refinery
نفت را از چاه تا پالایشگاه پمپ می کنند.

5. we pump the water out of the well
آب را با تلمبه از چاه می کشیم.

6. a bicycle pump
تلمبه ی دوچرخه

7. a foot pump
تلمبه ی پایی

8. a special pump sucks the moisture from the cloth
تلمبه ویژه رطوبت پارچه را می کشد.

9. a water pump
تلمبه ی آب

10. he primed the pump by pouring in water until the suction was established
او آب در داخل تلمبه ریخت تا عمل مکیدن برقرار شود و تلمبه به کار بیافتد.

11. to compare the heart to a pump
قلب را به تلمبه ای تشبیه کردن

12. Our latest machine can pump a hundred gallons a minute.
[ترجمه گوگل]آخرین دستگاه ما می تواند صد گالن در دقیقه پمپ کند
[ترجمه ترگمان]آخرین ماشین ما میتونه یه دقیقه صد گالن آب بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A bicycle pump puts air into the tires.
[ترجمه گوگل]یک پمپ دوچرخه هوا را به لاستیک ها وارد می کند
[ترجمه ترگمان]یک پمپ دوچرخه هوا را به لاستیک ها وارد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. There is something wrong with the pump. It must have been clogged up with dirt again.
[ترجمه گوگل]مشکلی در پمپ وجود دارد باید دوباره با خاک گرفته شده باشد
[ترجمه ترگمان] اون تلمبه یه مشکلی داره باید دوباره با خاک مسدود شده باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. If we can pump all the water out, we can save the ship from sinking.
[ترجمه گوگل]اگر بتوانیم تمام آب را پمپاژ کنیم، می توانیم کشتی را از غرق شدن نجات دهیم
[ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم همه آب را پمپ کنیم، می توانیم کشتی را از غرق شدن نجات دهیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. We couple the pump with the engine.
[ترجمه گوگل]پمپ را با موتور جفت می کنیم
[ترجمه ترگمان]ما پمپ را با موتور روشن می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The mechanics of the pump are very old.
[ترجمه گوگل]مکانیک پمپ بسیار قدیمی است
[ترجمه ترگمان]مکانیک پمپ خیلی کهنه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Here is an old - fashioned pump for drawing water from a well.
[ترجمه گوگل]در اینجا یک پمپ قدیمی برای برداشت آب از چاه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]اینجا یک پمپ قدیمی برای آب کشیدن آب از چاه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. The function of the heart is to pump blood through the body.
[ترجمه گوگل]وظیفه قلب پمپاژ خون در بدن است
[ترجمه ترگمان]وظیفه قلب پمپ کردن خون از طریق بدن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. I tried to pump up my back tyre.
[ترجمه گوگل]سعی کردم لاستیک عقبم را پمپ کنم
[ترجمه ترگمان]سعی کردم از لاستیک عقب اتومبیل بالا بروم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The pump sucked water from the basement.
[ترجمه گوگل]پمپ آب را از زیرزمین می مکید
[ترجمه ترگمان]آب از زیر زمین آب را مکیده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تلمبه (اسم)
ram, pump

تلمبه زنی (اسم)
pump

صدای تلمبه (اسم)
pump

تپ تپ (اسم)
thud, pump

تپش (اسم)
flurry, oscillation, beat, palpitation, pulse, throb, pulsation, pant, pump, tremor, ictus, tremour, pitter-patter

سروگوش آب دادن (فعل)
sound, query, pry, feel out, ferret out, pump

با تلمبه خالی کردن (فعل)
pump

با تلمبه باد کردن (فعل)
pump

تلمبه زدن (فعل)
pump

تخصصی

[عمران و معماری] تلمبه - پمپ - تلمبه زدن
[مهندسی گاز] تلمبه، تلمبه کردن، تلمبه زدن
[نساجی] تلمبه - پمپ
[معدن] تلمبه (آبکشی)

انگلیسی به انگلیسی

• machine used to move liquids by suction; one instance of moving liquid by suction; low cut shoe
draw out or move with a pump; inflate, fill with gas
a pump is a machine or device used to force a liquid or gas to flow in a particular direction.
a pump is also a device for bringing water to the surface from below the ground.
a pump is also a device that you use to force air into something, especially into the tyre of a vehicle.
a petrol pump is a machine with a hose attached to it from which you can fill a car with petrol.
pumps are canvas shoes with flat rubber soles which people wear for sports and leisure.
to pump a liquid or gas in a particular direction means to force it to flow in that direction, using a pump.
to pump water, oil, or gas means to get a supply of it from below the ground, using a pump.
if you pump money or energy into something, you put a lot of money or energy into it; an informal use.
if you pump someone about something, you keep asking them questions in order to get information; an informal use.
to pump a liquid or gas out means to remove it from a place by forcing it to flow in a particular direction, using a pump.
if a doctor pumps out someone's stomach, he or she removes the contents of the stomach using a pump, because the person has swallowed poison or taken an overdose of drugs.
to pump things out means to produce or supply them continually in large amounts; an informal use.
if you pump up something such as a tyre, you fill it with air, using a pump.

پیشنهاد کاربران

تلمبه - تلمبه زدن - پمپاژ کردن
pump sb for sth
از زیر زبان کسی حرف بیرون کشیدن
سین جیم/سوال و جواب کردن
pump 4 ( n ) bicycle pump
pump
pump 5 ( n ) =a woman's formal shoe that is plain and doesn't cover the top part of the foot
pump
pump 3 ( n ) hand pump
pump
pump 2 ( n ) e. g. a gas pump. Some gas stations have the same kind of pump and nozzle.
pump
pump 1 ( n ) ( pʌmp ) =a machine that is used to force liquid, gas, or air into or out of sth, e. g. a water pump.
pump
Cambridge Dictionary:
a type of flat shoe, like a ballet dancer's shoe, worn by women
( UK court shoe )
US: a type of plain shoe with a raised heel and no way of fastening it to the foot, worn by women
رکاب زدن
black cow ( n. )
( UK ) a pump
به این نوع کفش زنانه پاشنه بلند و بدون بند میگن pump
مترادف: court shoe
pump
Slang term for a drug dealer
اصطلاح عامیانه برای فروشنده مواد مخدر
Pump out
تولید یا انتشار مقدار زیادی از چیزی
This galaxy pumps out new Born stars everyday
این کهکشان ستارگان تازه متولد شده رو هرروز تولید میکنه
باریکلا به زهرا جون
Sony says it will pump out more ps5 for the holiday , so maybe you'll finally get one
سونی میگه که بیشتر میزنه ps5 رو برای تعطیلات عید ، پس شاید تو بالاخره ی دونه گیرت بیاد
به جریان درآوردن
If you pump someone about something, you keep asking them questions in order to get information = to grill someone
the detective pulled out all the stops to pump me about what happened in the murder scene but I did not spill the beans.
...
[مشاهده متن کامل]

you can use another variation = pump information or s. th out of somebody
this is informal and do not use it in your writing ( IELTS OR TOFEL )
second meaning = pump into s. th = invest a large amount of money in something.
"he pumped all his savings into building the boat"
این 2 تا از معنی های این کلمه است که دیکشنری بهش اشاره نکرده و شاید لازمتون بشه

دمش
( در عمل آمیزش جنسی ) تلمبه زدن
کفش پاشنه بلند، یا کفش های پاشنه بلند بدون بند هم معنی میده.
Move
حرکت دادن
پُمپاژیدن.
پُمپیدن.
تُلُمبِهیدن/تلمبِستَن.
the heart pumps blood around the body
قلب ، خون را در سرتاسر بدن پمپاژ می کند
استفاده از round غلط است در این جمله. بلکه around بباید استفاده شود
the heart pumps blood round the body
Machine used for to move liquids
Pump your legs
وقتی سوار تاب هستید و با جلو عقب کشیدن پاها تاب را حرکت می دهید
پمپاژ کردن
تلمبه زدن
پخش کردن
Pumping Love
You love pumping
عشق تلمبه زدن ، پمپاژ
تپیدن ( قلب )
pump out: تولید کردن، ایجاد کردن
جریان یافتن
تلمبه کردن ، پمپاژ کردن
the heart pumps blood round the body
قلب ، خون را در سرتاسر بدن پمپاژ می کند 🍒
پخش کردن
جریان دادن خون
جا به جایی خون
به عبارتی پمپاژ کردنه
بالا و پایین بردن
ترمز کردن
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس