pull up

/ˈpʊlˈəp//pʊlʌp/

معنی: رسیدن، جلو گیری کردن، جلو افتادن
معانی دیگر: 1- ریشه کن کردن، از ریشه کندن 2- (خیمه) برچیدن 3- ایستاندن، متوقف کردن 4- (اتومبیل و غیره - به محل معین) راندن 5-(هواپیما را) به بالا راندن 6- سرزنش کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an exercise to strengthen the arms in which one hangs by the hands from an overhead bar and gradually pulls the body up until the chin is even with the bar.

(2) تعریف: a flight maneuver in which an aircraft suddenly climbs up sharply from level flight.

جمله های نمونه

1. Please pull up a chair and join the conversation.
[ترجمه تست] لطفا یه صندلی بیار و به مکالمه بپیوند
|
[ترجمه گوگل]لطفا یک صندلی را بلند کنید و به گفتگو بپیوندید
[ترجمه ترگمان]لطفا یک صندلی بلند کنید و به گفتگو ملحق شوید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Why don't you just pull up all the plants and have done with the idea of having a garden.
[ترجمه الیاسی] چرا تو فقط تمام گیاهان را میکشی با این تفکر کت یک باغ داری
|
[ترجمه سیاوش فریدونی] چرا تو تمام گیاهان رو از ریشه درمیاری و با این طرز فکرت هنوزم میخای یه باغ داشته باشی
|
[ترجمه زباری] چرا یک دفعه همه گیاهان رو از رییشه در نمیاری تا از این توهم باغبانی ما رو خلاص کنی.
|
[ترجمه تست] چرا همه گیاهان را درنمیاری و بیخیال داشتن باغ بشی ؟
|
[ترجمه گوگل]چرا تمام گیاهان را نمی‌کشید و به فکر داشتن یک باغ نیستید
[ترجمه ترگمان]چرا تو فقط همه گیاهان را می کشی و با این فکر که یک باغ داری انجام دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. The tutor hopes that he will pull up his bad habits in his study.
[ترجمه پریسا] معلم امیدوارست که او بتواند عادت های بد مطالعه اش را کنترل کند.
|
[ترجمه گوگل]معلم امیدوار است که عادت های بد خود را در مطالعه خود ترک کند
[ترجمه ترگمان]معلم امیدوار است که او عادت های بد خود را در اتاق مطالعه اش بالا بکشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. If you study hard, you'll soon pull up your French.
[ترجمه شهین] اگر سخت درس بخوانی، بزودی فرانسوی شما پیشرفت خواهد کرد
|
[ترجمه گوگل]اگر سخت مطالعه کنید، به زودی زبان فرانسه خود را بالا خواهید برد
[ترجمه ترگمان]اگر سخت درس بخوانی، به زودی به زبان فرانسه حرف می زنی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Pull up a chair and dig in!
[ترجمه ارمیتا] ی صندلی بیار و بزن تو رگ
|
[ترجمه گوگل]یک صندلی را بردارید و در آن فرو بروید!
[ترجمه ترگمان]یک صندلی بردار و در را باز کن!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It's a long pull up to the summit.
[ترجمه سارا] خیلی زمان میبرد تا شما را به قله برساند
|
[ترجمه گوگل]این یک کشش طولانی تا قله است
[ترجمه ترگمان]خیلی طول می کشد تا به قله برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He waited several minutes for a car to pull up alongside.
[ترجمه گوگل]چند دقیقه منتظر ماند تا ماشینی در کنارش بیاید
[ترجمه ترگمان]او چند دقیقه صبر کرد تا یک اتومبیل کنار بیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She's going to pull up alongside us.
[ترجمه گوگل]او در کنار ما خواهد آمد
[ترجمه ترگمان]او به کنار ما می اید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. It was a long pull up the hill.
[ترجمه گوگل]بالا رفتن از تپه طولانی بود
[ترجمه ترگمان]خیلی طول کشید تا از تپه بالا رفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It was a hard pull up to the mountain hut.
[ترجمه گوگل]بالا کشیدن تا کلبه کوه سخت بود
[ترجمه ترگمان]ضربه سختی به کلبه کوهستانی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was advised by his doctor to pull up and take it easy.
[ترجمه گوگل]دکترش به او توصیه کرد که بلند شود و راحت باشد
[ترجمه ترگمان]دکتر به دکتر توصیه کرد که بلند شود و به آسانی آن را بردارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. We're going to pull up stakes and move to Montana.
[ترجمه گوگل]ما می خواهیم سهام را جمع کنیم و به مونتانا حرکت کنیم
[ترجمه ترگمان]ما می خواهیم ریسک کنیم و به مونتانا برویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They had to pull up, possibly go to a motorway services or somewhere like that.
[ترجمه تست] آنها مجبور بودن کنار بکشند و احتمالا به خدمات بزرگراه یا جایی مثل اون بروند
|
[ترجمه گوگل]آنها مجبور بودند بالا بکشند، احتمالاً به خدمات بزرگراه یا جایی مانند آن بروند
[ترجمه ترگمان]آن ها مجبور بودند که از اتوبان بیرون بروند و یا جایی مثل آن را ترک کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The woman would pull up the sheet to her neck.
[ترجمه گوگل]زن ملحفه را تا گردنش بالا می کشید
[ترجمه ترگمان]زن ملحفه را کنار می زد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Anyway, I pull up a chair by the bed and say hello.
[ترجمه تست] بهرحال من یه صندلی کنار تخت میارم و سلام می کنم
|
[ترجمه گوگل]به هر حال یک صندلی کنار تخت می کشم و سلام می کنم
[ترجمه ترگمان]به هر حال، من یک صندلی کنار تخت می کشم و سلام می کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

رسیدن (فعل)
accede, achieve, attain, get, arrive, come, gain, receive, land, aim, amount, maturate, pull up, strand, run up, ripen

جلوگیری کردن (فعل)
intercept, keep, arrest, prevent, pull up, rebuff, rule out

جلو افتادن (فعل)
precess, pull up

تخصصی

[] کشش، صعود با کشش

انگلیسی به انگلیسی

• stop; overtake (in a race); improve the situation; rebuke, reprimand; roadside restaurant; chin-up, act of suspending oneself from a bar and raising oneself with one's arms until one's chin is above the bar

پیشنهاد کاربران

pull up ( a file on a computer )
به معنی باز کردن فایلی روی کامپیوتر می باشد.
you can pull up a photo, an email or a document on your computer.
پیدا کردن، شناسایی یا کشف چیزی، اغلب از طریق تحقیق یا جستجو.
می تواند به معنای آشکار کردن چیزی پنهان یا ناشناخته باشد، به ویژه از طریق تلاش یا تحقیق.
مترادف: Discover, identify, uncover, reveal, find out
...
[مشاهده متن کامل]

مثال:
The detective pulled up new evidence in the case.
She pulled up information about the company from the internet.
They pulled up records to verify the claims.

( خودرو ) کشید کنار، زد کنار، توقف کرد
pull up phrasal verb ( see also pull )
1. to stop the vehicle that you are driving:
He pulled up in front of the gates.
2. pull up a chair/stool etc to get a chair etc and sit down next to someone who is already sitting
...
[مشاهده متن کامل]

3. pull somebody up especially British English to stop someone who is doing something wrong and tell them you do not approve
pull somebody up on
I felt I had to pull her up on her lateness.

تذکر دادن
Warn
بالا زدن - بالا بردن - بالا کشیدن
e. g.
A: Pull up your sleeve, get ready.
B: Why? What are you going to do?
A: Take your blood.
B: There is no blood to give.
A: What's got in to you?
...
[مشاهده متن کامل]

B: I've been ill for two years.
A: Find a vein.
Don't play at being ill.
B: Believe me, there's no blood to give. I have no blood to give.
( کت ت درآر ) آستین ت بزن بالا، حاضر شو بینم باباجون.
چرا؟ مگه چیکار میخوای بکنی؟
چیکار میخوام بکنم!! می خوام خون ت بگیرم.
من خون ندارم بدم بابا.
مگه چه مرگته؟
من دو ساله که ناخوشم، نا ندارم رو پام وایسم.
رگ ش پیدا کن.
خودتو به موش مردگی نزن. . بده بینم. . یالا. . اذیت نکن دیگه.
باور کن نمی تونم خون بدم.

اسم
بالاکش، یا به گفته ای دیگر پول - آپ و بارفیکس ( به انگلیسی: Pull - Up ) یک حرکت ورزشی است با بارفیکس یا یک میله ی افقی یا به اصطلاح بارفیکس زدن به طوری که کف دستان روبه خارج باشد و فرد وزن خود را با کشیدن اندام خود به بالا انجام می دهد، در هنگامی که آویزان از میله ای افقی است ( کف دستان رو به صورت فرد نباشد. ) ؛ بالاکش ساده بدین صورت است که بارفیکس را با دو دست گرفته ( که کف دستان روبه خارج باشد ) به طوری که آرنجتان کاملاً باز باشد سپس خود را بالا می کشید تا چانه به بارفیکس برسد. در اصل ، بالاکش با پشت دست انجام می شود و ورزش دیگری به نام چین - آپ یا همان بالاکشِ جلودست با جلو دست انجام می شود یعنی کف دست بو سوی خود فرد می باشد.
...
[مشاهده متن کامل]

pull up
منابع• https://en.wikipedia.org/wiki/Pull-up_(exercise)
Pull up
توقف کردن برای مدت کوتاهی ( خودرو هم شاید خاموش نکنی )
Pull in
پارک کردن خودرو در جای پارک و ماندن در آن
Pull over
کنار زدن خودرو در کنار خیابان یا جاده و توقف کردن
کنار زدن یا کنار کشیدن خودرو از جاده ، خودرو به حاشیه جاده هدایت کردن
پوشک بچه
Wearing a pull up
Let me pull up your reservation
چک کردن ، بررسی کردن اتاق رزرو شده در هتل
چک کردن و بررسی کردن
Let me pull up your account
گیر انداختن صید؛
Our traps are pulling up less and less fish:
تله هامون هر بار ماهی کمتری گیر میندازن.
برسی کردن، چک کردن ( برای اتاق رزرو شده در هتل و. . . )
بلند کردن
pull up ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: فراخیز
تعریف: اوج‏گیری کوتاه و ناگهانی از حالت پرواز تراز که در هنگام انجام آن سرعت هواگَرد با افزایش ارتفاع کاهش می یابد
pull up
دارمیل ( ابزار ورزشی ) ، ( از نگر ساختار و مینه ( معنی ) مانند: داربست
دار : درخت
میل : میله
pull - up ( ورزش )
واژه مصوب: چانه تراز
تعریف: حرکتی که در آن ورزشکار یا چم ورز سر خود را تا بالای میل ثابت بالا می کشد به نحوی که چانۀ او با میل ثابت هم تراز شود
بالا آوردن و یافتن چیزی مثل آن جزیره در اقیانوس ها
A pull - up is an upper - body strength exercise. The pull - up is a closed - chain movement where the body is suspended by the hands and pulls up. As this happens, the elbows flex and the shoulders adduct and extend to bring the elbows to the torso.
...
[مشاهده متن کامل]

همون بارفیکسه که گاهی horizontal bar هم میگن

متوقف شدن یک وسیله نقلیه ( مثل اتوبوس یا تاکسی )
I spent the morning pulling up weeds in the garden
تمام صبح صرف کندن علف های هرز تو اون باغچه کردم
Pull up a chair and join us
یه صندلی بیارید و به ما بپیوندید ( ملحق بشید )
She pulled herself up onto the rock
خودش رو کشید رو تخته سنگ
( رفت بالا روی تخته سنگ )
If you pull up a chair, you move it closer to something or someone and sit on it

بالا آوردن و یافتن چیزی. . .
بالا دادن چیزی. . .
به دنبالِ ( چیزی ) بودن. . .
( مثلن تو گوشی موبایل صفحه رو هی میدیم بالا تا چیزی اس ام اسی رو پیدا کنیم )
بالا رفتن
To 'stop' the vehicle that you are driving
مثال: He pulled up in front of the gates
To 'stop' the vehicle that you are driving
مثال:He pulled up infront of the gates
حرکت بارفیکس
افزاینده
خود را بالا کشیدن ( برای مثال یک کودک خودشو ب سمت بالا می کشه تا بتونه بایسته )
( در سیستم عامل مک ) فایل یا پوشه ای را باز کردن
ارتقا دادن، سازگار کردن
متوقف کردن یا شدن
نشستن
بارفیکس
( بالا رو - بالا رونده - بالا کش ) در الکترونیک
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٣٦)

بپرس