فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: provokes, provoking, provoked
مشتقات: provokingly (adv.), provoker (n.)
حالات: provokes, provoking, provoked
مشتقات: provokingly (adv.), provoker (n.)
• (1) تعریف: to incite (a person) to anger, annoyance, deep emotion, or action.
• مترادف: agitate, anger, excite, irk, move, rile, stir, vex
• متضاد: allay, appease, calm, conciliate, placate, propitiate
• مشابه: actuate, bait, enrage, exasperate, fire up, impel, incense, incite, induce, infuriate, motivate, needle, nettle, prompt, rouse, work
• مترادف: agitate, anger, excite, irk, move, rile, stir, vex
• متضاد: allay, appease, calm, conciliate, placate, propitiate
• مشابه: actuate, bait, enrage, exasperate, fire up, impel, incense, incite, induce, infuriate, motivate, needle, nettle, prompt, rouse, work
- I'd never seen my father this angry, and I wondered what had provoked him.
[ترجمه سعید پارساپور] هرگز پدرم را تا این اندازه عصبانی ندیده بودم، در شگفتم چه چیزی اورا اینچنین بر انگیخته بود|
[ترجمه گوگل] من هرگز پدرم را اینقدر عصبانی ندیده بودم، و فکر می کردم چه چیزی او را تحریک کرده است[ترجمه ترگمان] من هرگز پدرم را این قدر عصبانی ندیده بودم و در این فکر بودم که چه چیزی او را عصبانی کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- By these demonstrations, they hoped to provoke politicians into taking action.
[ترجمه گوگل] با این تظاهرات، آنها امیدوار بودند که سیاستمداران را به اقدام تحریک کنند
[ترجمه ترگمان] با این تظاهرات، آن ها امیدوار بودند که سیاستمداران را تحریک کنند که اقدام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] با این تظاهرات، آن ها امیدوار بودند که سیاستمداران را تحریک کنند که اقدام کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She needs complete rest, and hearing this news will only provoke her.
[ترجمه گوگل] او نیاز به استراحت کامل دارد و شنیدن این خبر فقط او را تحریک می کند
[ترجمه ترگمان] احتیاج به استراحت کامل دارد، و شنیدن این خبر فقط او را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] احتیاج به استراحت کامل دارد، و شنیدن این خبر فقط او را تحریک می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to arouse or bring out.
• مترادف: excite, inflame, inspire, kindle, move, stimulate, stir up
• متضاد: allay
• مشابه: arouse, awaken, galvanize, rouse
• مترادف: excite, inflame, inspire, kindle, move, stimulate, stir up
• متضاد: allay
• مشابه: arouse, awaken, galvanize, rouse
- The speech provoked anger in the audience.
[ترجمه نیلوفر] سخنرانی، خشم حضار رو برانگیخت|
[ترجمه M] سخنرانی، به ( آتش ) خشم حضار دامن زد یا سخنرانی دامن زد به ( آتش ) خشم حضار|
[ترجمه گوگل] این سخنرانی خشم حضار را برانگیخت[ترجمه ترگمان] این سخنرانی خشم مردم را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The final scene provoked tears.
[ترجمه امپراطور] صحنه پایانی اشک را درآورد.|
[ترجمه گوگل] صحنه پایانی اشک را برانگیخت[ترجمه ترگمان] صحنه نهایی به گریه افتاد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The intense music provokes a feeling of excitement.
[ترجمه M] موسیقی قوی ( شاید منظورش یه چیزی مثل سبک راک باشه ) موجب تحریک احساس هیجان ( یا احساسات هیجانی ) میشود|
[ترجمه گوگل] موسیقی شدید باعث ایجاد احساس هیجان می شود[ترجمه ترگمان] موسیقی فشرده باعث تحریک حس هیجان می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to cause or incite as a reaction.
• مترادف: cause, excite, foment, foster, generate, inspire, instigate
• متضاد: deter
• مشابه: activate, actuate, effect, incite, occasion, pick, produce, prompt, stir, yield
• مترادف: cause, excite, foment, foster, generate, inspire, instigate
• متضاد: deter
• مشابه: activate, actuate, effect, incite, occasion, pick, produce, prompt, stir, yield
- The play provoked much criticism.
[ترجمه گوگل] این نمایشنامه انتقادات زیادی را برانگیخت
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه انتقادات بسیاری را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نمایشنامه انتقادات بسیاری را برانگیخت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His comments provoked a violent quarrel among the listeners.
[ترجمه گوگل] اظهارات او باعث ایجاد نزاع شدید در بین شنوندگان شد
[ترجمه ترگمان] نظرات او موجب کش مکش شدیدی میان شنوندگان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نظرات او موجب کش مکش شدیدی میان شنوندگان شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید