provide

/prəˈvaɪd//prəˈvaɪd/

معنی: تهیه کردن، مقرر داشتن، مجهز کردن، اماده کردن، وسیله فراهم کردن، تدارک دیدن، میسر ساختن، تهیه دیدن، تامین کردن، توشه دادن
معانی دیگر: تامین کردن، (روزی) رساندن، (با: with) در اختیار گذاشتن، در دسترس گذاشتن، (با: for یا against) تدارک دیدن، فراهم کردن، آماده کردن، آمادن، پیش آماد کردن، (قانون و غیره) تصریح کردن، قید کردن، فرنمود کردن، پیش بینی کردن، تامین کردن توشه دادن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: provides, providing, provided
(1) تعریف: to supply (necessary things); furnish.
مترادف: furnish, purvey, serve, supply
متضاد: deprive, refuse, withhold
مشابه: accommodate, afford, allow, find, give, provision, victual

- The school provides textbooks to the students.
[ترجمه Ali] این مدرسه به دانش آموزان کتابهای درسی ارائه می دهد.
|
[ترجمه Kiyana] مدرسه کتاب ها را به دانش آموزان تحمیل می کند.
|
[ترجمه T] مدرسه کتابهارا برای دانش آموزان تدارک میبیند
|
[ترجمه mohammad] مدرسه کتابهای درسی دانش آموزان راتهیه کرده است
|
[ترجمه محمد حسین شاه علی] این مدرسه به دانش آموزان کتابهای درسی میدهد
|
[ترجمه kimia] مدرسه کتاب های درسی برای دانش آموزان ارائه کرده است
|
[ترجمه ...] مدرسه کتاب های درسی را برای دانش آموزان ارائه می کند
|
[ترجمه شان] این مدرسه، برای دانش آموزان کتاب های درسی فراهم کرده است.
|
[ترجمه غلامرضا ثمری] مدرسه, کتابهای درسی رو برای دانش آموزان تامین می کنه.
|
[ترجمه گوگل] مدرسه کتاب های درسی را در اختیار دانش آموزان قرار می دهد
[ترجمه ترگمان] این مدرسه کتاب های درسی را برای دانش آموزان فراهم می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to supply things that are needed to.

- The relief agency provided the earthquake victims with food.
[ترجمه Behzaf] آژانس امداد رسانی برای قربانیان زلزله غذا ارائه داد
|
[ترجمه A.A] نیروهای امدادی غذای زلزله زدگان را تامین کردند
|
[ترجمه شان] آژانس ( ماموران ) امداد، برای قربانیان زمین لرزه، غذا فراهم کردند.
|
[ترجمه نورمحمدی] امدادگران غذا در اختیار زلزله زدگان گذاشتند.
|
[ترجمه گوگل] سازمان امداد به زلزله زدگان غذا داد
[ترجمه ترگمان] آژانس امداد رسان با غذا، قربانیان زلزله را تامین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to make available for use; afford.
مترادف: afford, offer, proffer, tender
مشابه: administer, carry, extend, fulfill, give, implement, perform, render, serve

- The volunteer organization provides an important service within the community.
[ترجمه گوگل] سازمان داوطلبانه خدمات مهمی را در جامعه ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] سازمان داوطلب خدمت مهمی را در جامعه ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The store provides shopping carts for the use of their customers.
[ترجمه گوگل] این فروشگاه سبدهای خرید را برای استفاده مشتریان خود فراهم می کند
[ترجمه ترگمان] این فروشگاه کارت های خرید را برای استفاده از مشتریان خود تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to arrange or specify beforehand.
مشابه: forearm, guard against, specify

- This law provides that speeders will be fined.
[ترجمه گوگل] این قانون پیش بینی می کند که سرعت گیران جریمه می شوند
[ترجمه ترگمان] این قانون مقرر می دارد که جریمه نقدی جریمه شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
مشتقات: providable (adj.), provider (n.)
(1) تعریف: to take precautionary action (usu. fol. by for or against).
مترادف: prepare, stock up, store up
مشابه: gear up, guard

- The village provided for a harsh winter.
[ترجمه مهرناز] دهکده برای زمستان سخت آماده است.
|
[ترجمه شان] دهکده خود را برای یک زمستان سخت، آماده ( تجهیز ) کرد.
|
[ترجمه گوگل] این روستا زمستان سختی را فراهم می کرد
[ترجمه ترگمان] دهکده برای زمستان سخت فراهم شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to supply necessities such as money (often fol. by for).
مترادف: attend, deliver, minister
متضاد: neglect
مشابه: care for, cater, outfit, serve

- She provides for her children.
[ترجمه گوگل] او خرج فرزندانش را می دهد
[ترجمه ترگمان] او بچه هایش را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to make an arrangement, agreement, or condition.
مترادف: deliver, perform, yield
مشابه: carry out, cater

- The system provides for free medical care.
[ترجمه گوگل] این سیستم خدمات پزشکی رایگان را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] این سیستم مراقبت های پزشکی رایگان را تامین می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. provide relief for
یاری دادن به،کمک تدارک دیدن،کمک کردن

2. nurseries provide day care for fifty percent of children under five
مهد کودک ها پنجاه درصد بچه های زیر پنج سال را نگهداری می کنند.

3. to provide insurance against floods
در برابر سیل بیمه کردن

4. to provide military aid for our allies
تامین کمک نظامی جهت متحدان ما

5. resignation may provide an easy out
ممکن است که استعفا دادن چاره ی سهلی باشد.

6. some parasites provide protection for their hosts
برخی انگل ها از میزبان خود حراست می کنند.

7. he works to provide for his wife and children
او کار می کند تا زندگی زن و بچه ی خود را تامین کند.

8. if he doesn't provide for his wife and kids, he is a bum
اگر به فکر روزی زن و فرزندان خود نباشد بی غیرت است.

9. the lord will provide
خدا روزی رسان است.

10. we have to provide for our day of need now
باید هم اکنون برای روز مبادا آماده شویم.

11. we have to provide our farmers with financial aid
بایستی کمک مالی در اختیار کشاورزانمان بگذاریم.

12. the class is free but you have to provide your own books
کلاس رایگان است ولی باید خودتان کتاب ها را تهیه کنید.

13. he works twelve hours a day so that he may provide maintenance for his family
او روزی دوازده ساعت کار می کند تا بتواند برای خانواده اش تامین معاش کند.

14. We flatter ourselves that we provide the best service in town.
[ترجمه الهه] ما به خود میبالیم که بهترین خدمات را به شهر ارائه میدهیم
|
[ترجمه گوگل]ما خودمان را خوشحال می کنیم که بهترین خدمات را در شهر ارائه می دهیم
[ترجمه ترگمان]ما به خود می بالم که بهترین خدمات را در شهر فراهم می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The health service can't provide cosmetic surgery.
[ترجمه گوگل]سرویس بهداشتی نمی تواند جراحی زیبایی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]خدمات بهداشتی نمی توانند جراحی زیبایی انجام دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. Books provide children with ideas and a stimulus for play.
[ترجمه گوگل]کتاب ها ایده ها و محرکی برای بازی در اختیار کودکان قرار می دهند
[ترجمه ترگمان]کتاب ها به کودکان ایده و انگیزه ای برای بازی ارائه می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. The hospital has a commitment to provide the best possible medical care.
[ترجمه گوگل]بیمارستان متعهد به ارائه بهترین خدمات پزشکی ممکن است
[ترجمه ترگمان]این بیمارستان دارای تعهد به ارائه بهترین مراقبت های پزشکی ممکن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. We are here to provide the public with a service.
[ترجمه یلدا] ما اینجا هستیم برای ارایه ی خدماتی به مردم
|
[ترجمه گوگل]ما اینجا هستیم تا خدماتی را به مردم ارائه دهیم
[ترجمه ترگمان]ما برای ارائه خدمات به مردم اینجا هستیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. Does your employer provide a creche?
[ترجمه گوگل]آیا کارفرمای شما مهدکودک فراهم می کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا کارفرمای شما یک creche ارائه می کند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. A family can provide a buffer against stress at work.
[ترجمه گوگل]خانواده می تواند در برابر استرس در محل کار محافظت کند
[ترجمه ترگمان]یک خانواده می تواند یک ضربه گیر را در مقابل استرس در کار فراهم کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. The report was not expected to provide any answers.
[ترجمه گوگل]انتظار نمی رفت این گزارش هیچ پاسخی ارائه دهد
[ترجمه ترگمان]انتظار نمی رفت که این گزارش هیچ پاسخی را ارائه دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

تهیه کردن (فعل)
get, process, supply, afford, administer, cater, provide, furnish, purvey, administrate, harness, put out

مقرر داشتن (فعل)
assign, establish, fix, provide, ordain, appoint, resolve, enjoin, prescribe

مجهز کردن (فعل)
fit, gear, tool, provide, furnish, rig, arm, equip, prepare, imp

اماده کردن (فعل)
ready, prime, provide, draft, gird, belay, prepare, list, confect, unlimber

وسیله فراهم کردن (فعل)
enable, provide

تدارک دیدن (فعل)
supply, provide, prepare

میسر ساختن (فعل)
provide

تهیه دیدن (فعل)
provide

تامین کردن، توشه دادن (فعل)
provide

تخصصی

[فوتبال] آماده –مهیا
[ریاضیات] به دست دادن، فراهم ساختن، تأمین کردن

انگلیسی به انگلیسی

• supply, furnish; give, grant; prepare for in advance; set, make arrangements
if you provide something that someone needs or wants, you give it to them or make it available to them.
if something provides a useful or desirable feature or quality, it has or gives that feature or quality and people can benefit from it.
if a law or decision provides that something will happen, it states that it will happen.
see also provided.
if you provide for someone, you give them the things that they need.
if you provide for a possible future event, you make arrangements to deal with it; a formal use.

پیشنهاد کاربران

تصریح کردن هم میشه
ارائه کردن . . .
دست و پا کردن، فراهم آوردن
برای انتخاب حرف اضافه مناسب بین for , with:
provide with : به وسیله یا چیزی یا عاملی اشاره می کند که از طریق آن چیزی به دست می آید:
words are easier for infants to learn, and may provide them with a starter point
...
[مشاهده متن کامل]

provide for: برای نشان ددادن هدف یا هدف نهایی چیزی استفاده می شود.
farmers can sustain their livelihoods and provide food for their communities even in challenging conditions.
پرونانسییشن درستشم پِرِ واید /prəˈvaɪd/

فراهم کردن
مثال: The company provided training for new employees.
شرکت آموزش برای کارمندان جدید فراهم کرد.
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
فراهمیدن
☑️ فراهمیدن
( مصدر بسیط )
supply, cater, equip, furnish, outfit, purvey, stock up
- give, add, afford, bring, impart, lend, present, produce, render, serve, yield
تعبیه
تهیه کردن، فراهم کردن
آماده کردن، تهیه دیدن، وسیله فراهم کردن، میسر ساختن، تامین کردن، توشه دادن، تهیه کردن، مقرر داشتن، تدارک دیدن، بازرگانی: عرضه کردن، علوم نظامی: در دسترس قراردادن، در اختیار قراردادن
مشروط کردن ، قید کردن
تهیه کردن، تامین کردن، فراهم کردن
تضمین کردن، متضمن
provide: تهیه کردن
به دست دادن
باعث
فراهم کردن
مهیا کردن
لایک یادت نره😁🙏🏻
به رسمیت شناخته می شوند
برنامه ریزی کردن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : provide / provision
✅️ اسم ( noun ) : provision / provider
✅️ صفت ( adjective ) : provisional
✅️ قید ( adverb ) : provisionally
✅ کلمه ربط ( conjunction ) : provided / providing
گاهی به معنای است یا بود است.
✅در اختیار گذاشتن
✅در دسترس گذاشتن
✅مهیا کردن
✅فراهم کردن/ساختن زمینه یا بستر برای انجام کاری
1 ) ?Do you think museums are important
Yes, museums are very important. they are very useful for the visitors. Museums ⭐provide knowledge and information. They also ⭐provide entertainment. Museums preserve a collection. Museums inspire people to do things
...
[مشاهده متن کامل]

2 ) ?Why do you think history is important
Studying history is important because it allows us to understand our past, which in turn allows us to understand our present. . . . Studying history ⭐can provide us with⭐ insight into our cultures of origin as well as cultures with which we might be less familiar, thereby increasing cross - cultural awareness and understanding
3 ) ?How often do you take a break
Well, our company ⭐provides us with⭐ a 30 - days paid holiday a year. So I always divide it in half – I spend my first 15 - days leave in summer and the other one in winter. All in all, I can take a break from work twice a year

به دست آوردن
Provide something for someone
Provide someone with something
در مفهوم state:
گوشزد کردن
یادآوری کردن
مقرر کردن
در حقوق : ( ایجاب ) لازم گردانیدن
Provided=as long as
به ارمغان اوردن
این مدرسه کتاب اموزشی ( تستی ) به بچه ها ارائه می دهد
meet the needs
bring together
در اختیار قرار دادن
متضمن چیزی بودن یا چیزی داشتن
توضیح دادن
زمینه سازی، بسترسازی و یا فراهم کردن ( سازی ) زمینه یا بستر برای انجام کاری
ارائه دادن
ایجاد کردن

provided that= متعهد شده اند، ضمانت داده اند
در مواقعی که در ترجمه متن فرآهم کردن، ارائه دادن، عرضه کردن و ایجاد کردن هیچ کدام نمی نشیند، استفاده از معادل "مجهز کردن" می تواند راهگشا باشد.
1 - فراهم کردن
2 - مهیا کردن
Means give or supply something to somebody
در اختیار گذاشتن=ارائه دادن
Please provide me the earliest date. لطفا نزدیکترین تاریخ را در اختیار من بگذارید
سرکنگی ریختن
پیدا کردن
مثلا provide incentive انگیزه پیدا میکنند
ابراز کردن جیزی
دادن
ارائه کردن .
تامین کردن
به رسمیت شناختن
قید کردن، مشخص کردن، تصریح کردن
تهیه کردن
در حقوق به معنی متضمنِ چیزی شدن
فراهم سازی
ارائه دادن، ارائه دهنده/فراهم کننده چیزی بودن
تہیہ کردن
اثبات کردن

provide means give or supply something to somebody
یعنی فراهم کردن
مهیا کردن
فراهم کردن، اراِئه کردن
به وجودآوردن
ایجادکردن
مهیا ساختن
برآورده کردن
تامین کند
فراهم کردن
provide means give or supply something to somebody
متقاعد کردن
تعیین کردن
فراهم کردن، فراهم آوردن، تهیه کردن، تولید کردن، کمک و همکاری کردن
ارائه کردن
مترادف:establish

قیدکردن
provided that= بشرط اینکه/مشروط بر اینکه
مهیا کردن
مترادف با Prepare
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٦٩)

بپرس