prospect

/ˈprɑːspekt//prəˈspekt/

معنی: چشم انداز، منظره، دور نما، امید انجام چیزی، پیش بینی، انتظار، اکتشاف کردن، معدن کاوی کردن
معانی دیگر: منظر، نما، دیدگاه، تماشاگاه، بررسی (فکری)، نظر، چشم براهی، چشمداشت، امید، امیدواری، نوید، (جمع) شانس موفقیت، آتیه، آینده، مشتری احتمالی، نامزد احتمالی، اقدام احتمالی (و غیره)، احتمال، احتمالی، (برای یافتن معدن) تجسس کردن، کانجویی کردن، دنبال (طلا یا نفت و غیره) گشتن، پالیدن، (کان شناسی) معدن یابی، معدن جویی، اکتشاف، پالش، بازده معدن، جنبه، مساحی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: foreseeable possibility; expectation.
مترادف: anticipation, chance, expectation, outlook, possibility
مشابه: future, hope, idea, likelihood, notion, probability

- The prospect of losing his business frightened him.
[ترجمه سروري] چشم انداز ا ز دست دادن کارش ، او را ترساند.
|
[ترجمه hosseinha] احتمال از دست دادن کسب و کارش او را ترساند.
|
[ترجمه محمد حیدری] انتظار از دست دادن کسب و کارش او را ترساند.
|
[ترجمه جواد کیهان] احتمال از دست دادن کارش او را ترساند
|
[ترجمه گوگل] احتمال از دست دادن کسب و کارش او را می ترساند
[ترجمه ترگمان] تصور این که مبادا کارش را از دست بدهد، او را می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She was thrilled by the prospect of joining the expedition.
[ترجمه پوریا] او به خاطر احتمال پیوستن به سفر علمی هیجان زده بود
|
[ترجمه شان] امید پیوستن به این سفر اکتشافی، او را هیجان زده کرده بود.
|
[ترجمه گوگل] او از احتمال پیوستن به اکسپدیشن هیجان زده بود
[ترجمه ترگمان] از امید پیوستن به هیات اعزامی، به هیجان آمده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: (usu. pl.) probability of success or profit.
مترادف: expectation, possibility
مشابه: future, hope, outlook, promise

- The company's prospects look good this year.
[ترجمه مهدی] چشم انداز شرکت های این سال خوب بنظر میرسد
|
[ترجمه A] شانس موفقیت این شرکت در امسال خوب است
|
[ترجمه محمد حیدری] چشم انداز توسعه شرکت امسال خوب بنظر می رسه.
|
[ترجمه Ali] [ترجمه من]کتاب هفتم انگلیس
|
[ترجمه شان] چشم انداز ( موفقیت ) این شرکت، برای امسال ، خوب به نظر می رسد.
|
[ترجمه Nazanin💯] چشم انداز این شرکت امسال خوب بنظر میرسد. ( یک اس اضافی داره )
|
[ترجمه گوگل] چشم انداز این شرکت در سال جاری خوب به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] چشم اندازه ای این شرکت امسال خوب به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: a possible client, customer, or candidate.
مشابه: candidate, client, customer

- The con man thought he'd found a good prospect for his scheme.
[ترجمه گوگل] مرد کلاهبردار فکر می کرد که چشم انداز خوبی برای نقشه خود پیدا کرده است
[ترجمه ترگمان] مرد کلاهبردار فکر می کرد که او برای نقشه اش آینده خوبی پیدا کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The audition turned up a few prospects for the lead role.
[ترجمه گوگل] تست بازیگری چند چشم انداز برای نقش اصلی پیدا کرد
[ترجمه ترگمان] تست بازیگری، چند چشم اندازه ای را برای نقش اول انتخاب کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: a view of a landscape, esp. as seen from a particular point.
مترادف: outlook, view, vista
مشابه: aspect, landscape, panorama, perspective, scene, scenery

- The top of that hill offers a fine prospect of the surrounding countryside.
[ترجمه Mrjn] بالای آن تپه چشم انداز ( منظره ) زیبایی از محیط حومه ی شهر ارائه میدهد ( نشان می دهد )
|
[ترجمه گوگل] بالای آن تپه چشم انداز خوبی از حومه اطراف را ارائه می دهد
[ترجمه ترگمان] بالای آن تپه چشم انداز زیبایی برای حومه اطراف ارائه می دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل گذرا و ( transitive verb, intransitive verb )
حالات: prospects, prospecting, prospected
مشتقات: prospector (n.)
• : تعریف: to search (an area) for minerals, esp. precious metals.
مشابه: explore, mine, search

- Thousands of people prospected the rivers of California for gold in the 1850s.
[ترجمه گوگل] هزاران نفر در دهه 1850 در رودخانه های کالیفرنیا به دنبال طلا بودند
[ترجمه ترگمان] هزاران نفر از مردم در دهه ۱۸۵۰ از رودخانه های کالیفرنیا برای طلا استفاده کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to prospect for gold
دنبال (معدن) طلا گشتن

2. a nearer prospect revealed him to be no other than a coward
بررسی دقیق تر نشان داد که ترسویی بیش نیست.

3. there was small prospect of seeing him again
احتمال دیدن دوباره ی او کم بود.

4. god beholding from his prospect high
(میلتون) خداوند از دیدگاه رفیع خود نظاره می کرد.

5. he is a good prospect for this job
او برای این شغل نامزد خوبی است.

6. to approach a sales prospect cold turkey
بلامقدمه به خریدار احتمالی نزدیک شدن

7. he was attracted by the prospect of spiritual redemption
نوید رستگاری روحی او را جلب کرد.

8. she was keyed up over the prospect of an operation
عمل جراحی در آینده او را نگران کرده بود.

9. i climbed a hill and gazed at the beautiful prospect spread out before me
از تپه بالا رفتم و به منظره ی زیبایی که در مقابلم گسترده بود خیره شدم.

10. He felt utterly daunted by the prospect of moving to another country.
[ترجمه گوگل]او از احتمال نقل مکان به کشوری دیگر کاملاً ترسیده بود
[ترجمه ترگمان]از تصور رفتن به یک کشور دیگر کام لا مرعوب شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. My spirits sank at the prospect of starting all over again.
[ترجمه گوگل]روحیه ام به خاطر این که همه چیز را از نو شروع کنم، تضعیف شد
[ترجمه ترگمان]در این فکر بودم که دوباره از نو شروع کنم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. I didn't find the prospect of a house with no electricity very alluring.
[ترجمه گوگل]من چشم انداز خانه ای بدون برق را چندان جذاب ندیدم
[ترجمه ترگمان]من دورنمای یک خانه را با برق زیاد و فریبنده ندیدم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The prospect of war really frightens me.
[ترجمه پوریا] احتمال وقوع جنگ واقعا مرا میترساند.
|
[ترجمه سینا] دورنمای جنگ مرا میترساند.
|
[ترجمه گوگل]دورنمای جنگ واقعاً مرا می ترساند
[ترجمه ترگمان]تصور جنگ واقعا مرا می ترساند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The prospect of so much work filled him with consternation.
[ترجمه گوگل]دورنمای این همه کار او را پر از حیرت کرد
[ترجمه ترگمان]منظره این همه کار او را از وحشت پر کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Major developments are in prospect for the company.
[ترجمه امیررضا محمدی] ارزوی شرکت پیشرفت های عمده ای ایست
|
[ترجمه شهریار] پروژه های بزرگ هستند در دورنمای احتمالی شرکت ( یعنی شرکت میخواهد در آینده و دورنمای کاری خود آنها را بسازد )
|
[ترجمه گوگل]تحولات عمده ای در انتظار این شرکت است
[ترجمه ترگمان]پیشرفت های عمده در آینده برای این شرکت در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. I have always been delighted at the prospect of a new day, a fresh try, one more start, with perhaps a bit of magic waiting somewhere behind the morning.
[ترجمه گوگل]من همیشه از چشم انداز یک روز جدید، یک تلاش تازه، یک شروع دیگر، با شاید کمی جادوی انتظار در جایی پشت صبح خوشحال بودم
[ترجمه ترگمان]همیشه از تصور یک روز جدید خوشحال بوده ام، یک تلاش تازه، یک شروع تازه، و شاید هم کمی جادو در جایی پشت سر صبح
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

17. Is there any prospect of the weather improving?
[ترجمه امیررضا محمدی] شانسی برای بهتر شدن هوا هست؟
|
[ترجمه شان] آیا امیدی به بهتر شدن هوا هست؟
|
[ترجمه گوگل]آیا چشم اندازی برای بهبود آب و هوا وجود دارد؟
[ترجمه ترگمان]آیا پیش بینی هوا بهتر شده است؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. He did not particularly relish the prospect of a meeting with his boss.
[ترجمه گوگل]او به خصوص از دورنمای ملاقات با رئیسش لذت نمی برد
[ترجمه ترگمان]به خصوص از دورنمای یک ملاقات با رئیسش خوشش نمی آمد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

چشم انداز (اسم)
view, prospect, perspective, scene, overlook, outlook, look-out, scenery, landscape, panorama, vista

منظره (اسم)
object, vision, sight, view, prospect, perspective, picture, scene, outlook, scenery, landscape, spectacle

دور نما (اسم)
prospect, outlook, look-out, landscape, vista

امید انجام چیزی (اسم)
prospect

پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration

انتظار (اسم)
anticipation, prospect, expectation, expectancy, expectance

اکتشاف کردن (فعل)
prospect, explore

معدن کاوی کردن (فعل)
prospect

تخصصی

[زمین شناسی] کان،محدوده امیدبخش اسم: - الف) منطقه ای که محل بالقوه ای از کانسارها، برمبنای اکتشاف مقدماتی است. - ب)گاهی منطقه ای که به روش مقدماتی اکتشاف شده اما شواهدی ازارزش اقتصادی ندارد. - ج) منطقه ای که با برخی روش های بررسی، جستجو شده است، به ویژه نمونه ای که برای اکتشاف افزوده پیشنهاد می شود.این واژه از معدن(mine) متمایز می باشد چرا که غیر قابل بهره برداری است .
[ریاضیات] نمود

انگلیسی به انگلیسی

• chance, probability of advancement or success; hope, promise; view, vista, scene; outlook, perspective; potential customer (economics)
search for valuable materials (such as gold, oil, etc.); examine an area for the presence of valuable materials
if there is a prospect of something happening, there is a possibility that it will happen.
someone's prospects are their chances of being successful.
if people prospect for a valuable substance such as oil or gold, they look for it in the ground or under the sea.

پیشنهاد کاربران

این واژه خیلی کاربردیه و عموما به این معانیه:
شانسِ موفقیت، آینده، چشم انداز
کاوش کردن، جستجو کردن
To prospect for gold
شمای کلی ( در کتب و مقالات ) ، نگاه کلی
1. چشم انداز. دورنما 2. امید. جای امیدواری 3. احتمال 4. فکر. تصور 5. مشتری احتمالی. برنده احتمالی. داوطلب
مثال:
they were excited about the prospect
آنها دربارة دورنما و چشم انداز به هیجان آمده بودند.
چشم انداز
مثال: The company has bright prospects for growth.
شرکت چشم اندازهای روشنی برای رشد دارد.
احتمال
احتمال موفقیت
the chances of being successful: job/career prospects
داشتن امید و شانس برای چیزی که در آینده ای نزدیک اتفاق میوفته
Childcare
prospect for
گزینه مناسب برای یک شغل
همچنین good job/employment/career prospects
a person who might be chosen, for example, as an employee
a likely candidate for a job or position
the chances of being successful
منابع• https://dictionary.cambridge.org/us/dictionary/english/prospect?q=prospect • https://www.oxfordlearnersdictionaries.com/definition/english/prospect_1?q=prospect • https://www.merriam-webster.com/dictionary/prospect
The prospect of sth = شانس موفقیت در یک چیز
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : prospect
✅️ اسم ( noun ) : prospect
✅️ صفت ( adjective ) : prospective
✅️ قید ( adverb ) : prospectively
امکان و احتمال
future possibilities in the job
In prospect
احتمالاً در آینده ای نزدیک اتفاق می افته
A new round of talks is in prospect
anxiety and prospect
بیم و امید
Prosperity
رونق
Prospect
چشم انداز
کور سوی امید
prospects: آینده
چشم انداز
احتمال وقوع یک اتفاق خوب
1 - امکان، احتمال
every/good/real prospect = احتمال زیاد
2 - چشم انداز ( از یک مکان بالا )
my penthouse prospect
in prospect محتمل
my immigration to Canada is in prospect
prospects آینده ( شغلی و . . . )
job prospects
Verb:
To search for
To seek
Thought
Idea
Hope
Future
امید
In the prospect of
به امیدِ
جوینده، خریدار، مشتری، خواهان
فرصت های شغلی
احتمالات موفقیت به خصوص در شغل
اثر
چیزی/ایده ای/انتظاری/چشم اندازی/امیدی که بالفعل شدن/رویدادن/بوقوع پیوستن/تحقق آن محتمل یا میسر باشد
امکان بالقوه
احتمل
امکان پیش آمد چیزی خوب در آینده, ایده ( معمولا خوب ) چیزی که در آینده ای نزدیک اتفاق خواهد افتاد یا شاید اتفاق بی افتد, منظره خوب از یک جای وسیع مثل شهر, زمین کشاورزی و . . . , جست و جو برای معادن, شخصی
...
[مشاهده متن کامل]
که احتمال بالا برای انتخاب شدن دارد ( مثلا شخصی که شانس بالایی برای کارمند یک شرکت شدن را دارد ) .

بازاریاب
احتمالی ( که رخ میده در آینده )
هدف اکتشافی
چشم انداز
احتمال وجود نفت و گاز در یک حوضه رسوبی. احتمال آن از مراحل play و lead بیشتر است.
احتمال آنقدری هست که بتوان حفاری را شروع کرد.
چشم اندازی از وجود نفت و گاز
eye catcher
اکتشاف ، احتمال یااحتمالی
دیدگاه ( گذری، موقت )
از لغات مربوط به حوزه بازاریابی و فروش است.
به زبان ساده، یک مشتری ( customer ) قبل از اینکه از نظر ما مشتری باشد ( مشتری کسی است که بستن قرارداد با او قطعی میشود ) ، یک مشتری احتمالی ( prospect ) است. مشتری احتمالی به محصول یا خدمت ما علاقه دارد و تمایل دارد اطلاعات بیشتری در مورد آنها بدست بیاورد و احتمال اینکه پس از کسب اطلاعات و مذاکره، قرارداد ببندد هست.
مشتری احتمالی
مشتری بالقوه
دورنگری ( - در حوزه ی آینده پژوهی )
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٤٢)

بپرس