[ترجمه گوگل] مستعد خودخواهی [ترجمه ترگمان] که مستعد خودپسندی بودند، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2)تعریف: lying or turned face down or downward. • مترادف: procumbent • متضاد: supine • مشابه: decumbent, flat, horizontal, level, prostrate, reclining, recumbent
- Two police officers stood over a prone figure on the ground.
[ترجمه امین] دو افسر پلیس بالای سر شخصی که درازکش روی زمین خوابیده بود، ایستادند.
|
[ترجمه گوگل] دو افسر پلیس روی یک چهره مستعد روی زمین ایستاده بودند [ترجمه ترگمان] دو افسر پلیس روی زمین افتاده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل] سگ روی زمین دراز کشیده بود [ترجمه ترگمان] سگ روی زمین افتاده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. he fell prone upon the ground and drank from the brook
او روی زمین دمر شد و از جوی آب نوشید.
2. man is prone to error
انسان جایز الخطا است.
3. children are especially prone to this disease
مخصوصا کودکان مستعد گرفتن این بیماری هستند.
4. Working without a break makes you more prone to error.
[ترجمه BADSHAH] کار کردن بدون استراحت شما را برای خطای بیشتر آماده میکند
|
[ترجمه masome ayazi] کارکردن بدون استراحت شمارادرمعرض خطای بیشتری قرارمیدهد
|
[ترجمه محمود] کار کردن بدون وقفه شما را متمایل به خطای بیشتر میسازد.
|
[ترجمه گوگل]کار بدون وقفه شما را مستعد خطا می کند [ترجمه ترگمان]کار کردن بدون وقفه باعث می شود که شما بیشتر در معرض اشتباه قرار بگیرید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Some plants are very prone to disease.
[ترجمه گوگل]برخی از گیاهان بسیار مستعد ابتلا به بیماری هستند [ترجمه ترگمان]برخی گیاهان بسیار مستعد بیماری هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. Tired drivers were found to be particularly prone to ignore warning signs.
[ترجمه گوگل]مشخص شد که رانندگان خسته به ویژه مستعد نادیده گرفتن علائم هشدار هستند [ترجمه ترگمان]از رانندگان خسته به ویژه مستعد نادیده گرفتن علائم هشدار شده بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. For all her experience, she was still prone to nerves.
[ترجمه هومن] با همه تجربه هایش، او باز هم مستعد عصبی شدن بود
|
[ترجمه گوگل]با تمام تجربهاش، او همچنان مستعد اعصاب بود [ترجمه ترگمان]برای تمام تجربه او، هنوز عصبی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. He was very prone to seasickness and already felt queasy.
[ترجمه گوگل]او بسیار مستعد دریازدگی بود و از قبل احساس ناراحتی می کرد [ترجمه ترگمان]او به خاطر دریازدگی ناراحت شده بود و حال تهوع داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He is prone to lose his temper when people disagree with him.
[ترجمه گوگل]زمانی که مردم با او مخالفت می کنند، مستعد از دست دادن عصبانیت است [ترجمه ترگمان]وقتی مردم با او مخالفت می کنند، او مستعد از دست دادن خلق و خوی خود است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Jack lay prone on his bed.
[ترجمه گوگل]جک روی تختش دراز کشیده بود [ترجمه ترگمان]جک روی تختش دراز کشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]او مستعد اغراق است، مطمئناً [ترجمه ترگمان]اون داره اغراق می کنه، به خاطر این که مطمئنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. He was prone to indigestion after rich restaurant meals.
[ترجمه گوگل]او پس از وعده های غذایی غنی در رستوران مستعد سوء هاضمه بود [ترجمه ترگمان]او پس از غذاهای رستوران های ثروتمند مستعد سو هاضمه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The victim lay prone without moving.
[ترجمه گوگل]قربانی بدون حرکت دراز کشیده بود [ترجمه ترگمان]قربانی بی آن که تکان بخورد، دراز کشیده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Tired, malnourished people are prone to infection.
[ترجمه گوگل]افراد خسته و سوء تغذیه مستعد ابتلا به عفونت هستند [ترجمه ترگمان]افراد خسته، مبتلا به سو تغذیه مستعد عفونت هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. He had a short temper and was prone to outbursts of violence.
[ترجمه گوگل]او خلق و خوی کوتاهی داشت و مستعد طغیان خشونت بود [ترجمه ترگمان]او خلق و خوی تندی داشت و در معرض طغیان خشونت قرار داشت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. These plants are peculiarly prone to disease.
[ترجمه گوگل]این گیاهان به طور خاص مستعد ابتلا به بیماری هستند [ترجمه ترگمان]این گیاهان به ویژه مستعد بیماری هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• tending, apt, disposed; lying with the face down, prostrate if you are prone to something, you have a tendency to be affected by it or to do it. if you are lying prone, you are lying flat, facing downwards; a formal use.
پیشنهاد کاربران
✍ توضیح: Likely to do something or lying face down 🔍 مترادف: Inclined, susceptible ✅ مثال: He is prone to catching colds during winter
در علوم طبیعی و جغرافیا و . . . مستعد شرایط خاصی بودن
( برای درک معنای عمیق تر ) : Now I'm prone to misery حالا من محکوم به بدبختی ام
lightning prone regions = مناطق مستعد صاعقه - مناطق صاعقه خیز
وادار، مستعد، محتمل
prone VS supine 🔴 SUPINE 🔴 lying on your back with your face upward ( lying face upwards. ( Contrasted with prone Lying on its back Lying face upwards Lying face upward 🔴 PRONE 🔴 ... [مشاهده متن کامل]
If you are lying prone, you are lying on your front Lying face downward lying flat, especially face downwards Prone میشه دَمَر ( شکم رو به زمین ) Supine میشه روبالا خوابیدن طوریکه باسن رو به زمینه و صورت به سمت سقف معنای مستعد هم میده. و یا متمایل
براساس
رو به شکم ( نوعی پوزیشن در رادیولوژی و پزشکی ) اماده ( در محاوره )
I prefer Skyler. I think it'll be less prone to misspelling : من Skyler را ترجیح می دهم. من فکر می کنم این کمتر مستلزم غلط املایی است.
متضادش می شود supine
prone ( adj ) = مستعد، آماده، مایل، متمایل/دمر، خوابیده رو به شکم، درازکش، درازکشیده، رو به زمین/در معرض، دستخوش/عادت به / پسوند های پذیر و خیز مانند حادثه خیز /شیب دار / مترادف است با کلمه : inclined ( adj ) ... [مشاهده متن کامل]
accident - prone = حادثه خیز injury - prone = آسیب پذیر، جراحت پذیر earthquake prone = زلزله خیز prone to do something = آماده برای انجام کاری examples: 1 - He was found lying in a prone position. او در حالت دراز کش پیدا شد. 2 - The victim lay prone without moving. قربانی رو به شکم و بدون حرکت خوابیده بود. 3 - Most liquids are prone to contract when frozen بیشتر مایعات در صورت یخ زدن مستعد انقباض هستند. 4 - She is prone to study hard the night before her tests. او عادت ( مایل ) به مطالعه سخت شب قبل از امتحان دارد. 5 - Young people are especially prone to this disease. جوانان مخصوصاً در معرض ( مستعد ) این بیماری هستند. 6 - He was prone to depression even as a teenager. او حتی در نوجوانی در معرض افسردگی بود. 7 - I've always been prone to headaches. من همیشه مستعد سردرد بوده ام م. 8 - The photograph showed a man lying prone on the pavement, a puddle of blood around his head. عکس مردی را نشان می داد که دراز کشیده روی سنگ فرش ، حفره ای از خون در اطراف سرش قرار داشت. 9 - The injured player was lifted into a cart and driven off the field in a prone position. بازیکن مصدوم با یک برانکارد برده شد و در موقعیتی دمر ( درازکش ) از زمین بیرون برده شد.
نسبت به
The painting depicts a male figure lying prone اون نقاشی تصویر می کنه/به تصویر می کشه هیکل یه مرد رو در حالی که دمر دراز کشیده
متمایل دمر خوابیده بر روی شکم[تخصصی: ( جراحی ) ] Synonym: likely to do something
Bush fire prone=آتش خیز
مستعد و مهیای چیزی بودن
در معرضِ
به نقل از هزاره: دمر، دمرو prone to: مستعدِ، آماده ی
حساس به
محتمل
As adj means vulnerable and sensetive
مستعد - آماده - درازکش
Likely to do something or suffer from something especially something bad or hurmful