• : تعریف: one who prepares a program, esp. for a computer.
- The company hired more programmers to help with the new game designs.
[ترجمه Ali] شرکت برنامه نویسان بیشتری را برای کمک به طراحی بازی جدید استخدام میکند.
|
[ترجمه گوگل] این شرکت برنامه نویسان بیشتری را برای کمک به طراحی های جدید بازی استخدام کرد [ترجمه ترگمان] شرکت برنامه نویسان بیشتری را برای کمک به طرح های جدید بازی استخدام کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. Mike found a challenging job as a computer programmer.
[ترجمه گوگل]مایک شغل چالش برانگیزی به عنوان برنامه نویس کامپیوتر پیدا کرد [ترجمه ترگمان]مایک یک کار چالش برانگیز را به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر پیدا کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. You can earn good money as a computer programmer.
[ترجمه گوگل]شما می توانید به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر درآمد خوبی کسب کنید [ترجمه ترگمان]شما می توانید به عنوان یک برنامه نویس کامپیوتر پول خوبی به دست آورید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We have a vacancy for a computer programmer.
[ترجمه گوگل]جای خالی برنامه نویس کامپیوتر داریم [ترجمه ترگمان]ما یه جای خالی برای برنامه نویس کامپیوتر داریم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. The computer programmer botched the job and had to start over.
[ترجمه گوگل]برنامه نویس کامپیوتر کار را خراب کرد و مجبور شد از نو شروع کند [ترجمه ترگمان]برنامه نویس کامپیوتر کار را خراب کرد و مجبور شد که کارش را تمام کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. She was employed as a programmer.
[ترجمه احسان] آن دختر به عنوان برنامه نویس کار میکرد
|
[ترجمه گوگل]او به عنوان برنامه نویس استخدام شد [ترجمه ترگمان]اون به عنوان برنامه نویس کار می کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. A programmer had managed to hack into some top-secret government data.
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس موفق شده بود برخی از اطلاعات فوق سری دولتی را هک کند [ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس موفق به هک کردن برخی داده های محرمانه دولتی شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. An unscrupulous programmer could write an ActiveX program designed to erase a hard drive or deposit a virus.
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس بی پروا می تواند یک برنامه ActiveX بنویسد که برای پاک کردن هارد دیسک یا ذخیره یک ویروس طراحی شده است [ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس متقلب می تواند یک برنامه ActiveX را بنویسد که برای پاک کردن هارد دیسک یا سپرده کردن یک ویروس طراحی شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. If you are an experienced computer programmer, please try to forget your coding experience, because no programming is required.
[ترجمه گوگل]اگر یک برنامه نویس کامپیوتر با تجربه هستید، لطفا سعی کنید تجربه کدنویسی خود را فراموش کنید، زیرا نیازی به برنامه نویسی نیست [ترجمه ترگمان]اگر یک برنامه نویس کامپیوتر باتجربه هستید، لطفا سعی کنید تجربه کدگذاری خود را فراموش کنید چون هیچ برنامه نویسی مورد نیاز نیست [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This would be the situation if the programmer had not allocated sufficient working storage to the file.
[ترجمه گوگل]اگر برنامه نویس فضای ذخیره سازی کافی را به فایل اختصاص نداده باشد، این وضعیت خواهد بود [ترجمه ترگمان] [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A simple programmer repeats this action at regular intervals.
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس ساده این عمل را در فواصل زمانی معین تکرار می کند [ترجمه ترگمان]یک برنامه نویس ساده این عمل را در فواصل منظم تکرار می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Not computer programmer Kevin Kennedy, 3 who weighs nearly 400 pounds.
[ترجمه گوگل]نه کوین کندی، برنامه نویس کامپیوتر، 3 ساله که وزنش نزدیک به 400 پوند است [ترجمه ترگمان]کوین کندی، یک برنامه نویس کامپیوتر که حدودا ۴۰۰ پوند وزن دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه گوگل]یک برنامه نویس درآمد بسیار مناسبی دارد [ترجمه ترگمان] [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The whole development cycle is streamlined when the programmer can visualise and monitor program execution.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] فرآیند برنامه نویسی زمانی کامل می شود که برنامه نویس توانایی تجسم اجرای برنامه و پیش بینی اجرای آن را داشته باشد.
|
[ترجمه گوگل]کل چرخه توسعه زمانی ساده می شود که برنامه نویس بتواند اجرای برنامه را تجسم و نظارت کند [ترجمه ترگمان]کل چرخه توسعه زمانی شکل می گیرد که برنامه نویس قادر به تجسم کردن و نظارت بر اجرای برنامه باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Alternatively, all three persons, programmer, database developer and user, might be considered to be joint authors.
[ترجمه محمد رضا علم طلب] به عبارتی دیگر، هر سه فرد، برنامه نویس، توسعه دهنده پایگاه داده و کاربر را می توان به عنوان نویسندگان مشترک یک برنامه رایانه ای در نظر گرفت.
|
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، هر سه نفر، برنامه نویس، توسعه دهنده پایگاه داده و کاربر، ممکن است به عنوان نویسندگان مشترک در نظر گرفته شوند [ترجمه ترگمان]متناوبا، هر سه فرد، برنامه نویس، توسعه دهنده پایگاه داده و کاربر، ممکن است به عنوان نویسنده مشترک در نظر گرفته شوند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
طرح ریز (اسم)
contriver, programmer, projector
برنامه نویس (اسم)
programmer
برنامه ریز (اسم)
programmer
تهیه کننده برنامه (اسم)
programmer
تخصصی
[حسابداری] برنامه نویس [کامپیوتر] برنامه نویس . - برنامه نویس - فردی که دستورالعمل ها را برای کامپیوتر فراهم می کند. [برق و الکترونیک] برنامه ریز 1. شخصی که توالی دستورالعملهای کامپیوتر رابدون تبدیل لازم آنها به کدهای جزیی آماده میکند. 2. قطعه ای که حرکت موشک را مطابق با طرح از پیش تعیین شده کنترل می کند. - برنامه ریز
انگلیسی به انگلیسی
• one who writes computer programs, one who creates sets of instructions for a computer or other device a computer programmer is a person whose job involves writing programs for computers.
پیشنهاد کاربران
برنامه نویس ( برنامه نویس کامپیوتر )
برنامه ریز، وسیله ای برای ریختن برنامه روی میکرو کنترلرها