prognosis
/prɒgˈnoʊsɪs//prɒɡˈnəʊsɪs/
معنی: پیش بینی، مال اندیشی، پیش بینی مرض
معانی دیگر: (پزشکی) پیش شناخت، پیش آگهی، پیش دانی، پیش بینی مر، بهبودی از مر در اثر پیش بینی جریان مر
بررسی کلمه
اسم ( noun )
حالات: prognoses
حالات: prognoses
• (1) تعریف: a forecast of the anticipated course of a disease, esp. of the likelihood of recovery.
• مشابه: diagnosis, opinion, outlook
• مشابه: diagnosis, opinion, outlook
- It is a serious disease and the prognosis is usually gloomy.
[ترجمه علی جادری] این بیماری سختی است و تشخیص آن معمولا ناامید کننده است .|
[ترجمه گوگل] این یک بیماری جدی است و پیش آگهی آن معمولا تاریک است[ترجمه ترگمان] این یک بیماری جدی است و پیش بینی معمولا غم انگیز است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a forecast of any course, development, or outcome.
• مترادف: forecast
• مشابه: foretelling, outlook, prediction
• مترادف: forecast
• مشابه: foretelling, outlook, prediction
جمله های نمونه
1. the prognosis is not good
پیش شناخت (این بیماری) امید بخش نیست.
2. The prognosis after the operation was for a full recovery.
[ترجمه گوگل]پیش آگهی بعد از عمل بهبودی کامل بود
[ترجمه ترگمان]پیش بینی بعد از عملیات برای بهبودی کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیش بینی بعد از عملیات برای بهبودی کامل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. If the cancer is caught early the prognosis is excellent.
[ترجمه گوگل]اگر سرطان زود تشخیص داده شود، پیش آگهی عالی است
[ترجمه ترگمان]اگر سرطان به زودی تشخیص داده شود، پیش بینی بسیار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]اگر سرطان به زودی تشخیص داده شود، پیش بینی بسیار عالی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. I was reading a gloomy economic prognosis in the paper this morning.
[ترجمه گوگل]امروز صبح داشتم یک پیش بینی اقتصادی غم انگیز را در روزنامه می خواندم
[ترجمه ترگمان]امروز صبح داشتم یک پیش بینی اقتصادی غم انگیزی را در روزنامه می خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]امروز صبح داشتم یک پیش بینی اقتصادی غم انگیزی را در روزنامه می خواندم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. The prognosis is for more people to work part-time in the future.
[ترجمه علی جادری] پیش بینی می شود که افراد بیشتری در آینده به صورت نیمه وقت کار کنند .|
[ترجمه گوگل]پیش آگهی این است که افراد بیشتری در آینده به صورت پاره وقت کار کنند[ترجمه ترگمان]پیش بینی این است که افراد بیشتری در آینده کار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. The prognosis is not good.
7. The prognosis for the future of the electronics industry is encouraging.
[ترجمه گوگل]پیش بینی آینده صنعت الکترونیک دلگرم کننده است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آینده صنعت الکترونیک دلگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیش بینی آینده صنعت الکترونیک دلگرم کننده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Doctors said Blake's long-term prognosis is good.
[ترجمه گوگل]پزشکان گفتند که پیش آگهی بلند مدت بلیک خوب است
[ترجمه ترگمان]به گفته پزشکان، پیش بینی بلند مدت (بلیک)خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]به گفته پزشکان، پیش بینی بلند مدت (بلیک)خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. The prognosis for the economy is uncertain.
[ترجمه گوگل]پیشبینی اقتصاد نامشخص است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اقتصاد نامطمئن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیش بینی اقتصاد نامطمئن است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. The long-term prognosis for the film is not entirely gloomy.
[ترجمه گوگل]پیشآگهی درازمدت فیلم کاملاً غمانگیز نیست
[ترجمه ترگمان]پیش بینی طولانی مدت برای این فیلم به طور کامل غم انگیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیش بینی طولانی مدت برای این فیلم به طور کامل غم انگیز نیست
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. This syndrome carried a poor prognosis.
[ترجمه گوگل]این سندرم پیش آگهی بدی داشت
[ترجمه ترگمان]این سندرم پیش بینی ضعیفی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]این سندرم پیش بینی ضعیفی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. My prognosis is extremely grave and follows from the diagnosis, that these are consequences of a divided society.
[ترجمه گوگل]پیشآگهی من بسیار سخت است و از تشخیص ناشی میشود که اینها پیامدهای یک جامعه تقسیم شده است
[ترجمه ترگمان]پیش بینی من بسیار جدی است و از این تشخیص پیروی می کند، که اینها پیامدهایی از یک جامعه تقسیم شده محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]پیش بینی من بسیار جدی است و از این تشخیص پیروی می کند، که اینها پیامدهایی از یک جامعه تقسیم شده محسوب می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. It is also useful to understand the prognosis for this disease in the future.
[ترجمه گوگل]همچنین درک پیش آگهی این بیماری در آینده مفید است
[ترجمه ترگمان]هم چنین برای درک پیش بینی این بیماری در آینده مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]هم چنین برای درک پیش بینی این بیماری در آینده مفید است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. By the early 1990s the prognosis for Communism wasn't at all good.
[ترجمه گوگل]در اوایل دهه 1990، پیشبینی کمونیسم اصلاً خوب نبود
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۹۰ پیش بینی کمونیسم به هیچ وجه خوب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان]در اوایل دهه ۱۹۹۰ پیش بینی کمونیسم به هیچ وجه خوب نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
مترادف ها
پیش بینی (اسم)
anticipation, forecast, foresight, prognosis, prospect, prognoses, expectancy, expectance, caution, augury, prognostication, precaution, prevision, look-ahead, prefiguration
مال اندیشی (اسم)
foresight, prognosis, prognoses, perspective, forethought, providence
پیش بینی مرض (اسم)
prognosis, prognoses
به انگلیسی
• diagnosis, assessment; estimation of chances, evaluation of prospects
a prognosis is a prediction about the future of someone or something, especially someone who is ill; a formal word.
a prognosis is a prediction about the future of someone or something, especially someone who is ill; a formal word.
پیشنهاد کاربران
[پزشکی] :پیش آگهی
تشخیص ( در بیماری ها ) - پیش بینی - پیش آگاهی
پیش گویی، پیش نگری
در روانشناسی : پیش آگهی
پیش بینی ، پیش آگهی � Prognosis
ولی تشخیص میشه � Diagnosis !
ولی تشخیص میشه � Diagnosis !
تو کت رفتن
پیش اگهی
a forecast as to the probable outcome of an attack of disease; the prospect as to recovery from a disease as indicated by the nature and symptoms of the case.
prognosis ( پزشکی )
واژه مصوب: پیش آگهی
تعریف: پیش بینی سرانجام بیماری براساس شرایط فردی و سیر بیماری
واژه مصوب: پیش آگهی
تعریف: پیش بینی سرانجام بیماری براساس شرایط فردی و سیر بیماری
پیش بینی درمانی، پیش بینی میزان موفقیت درمان و درمان پذیری