اسم ( noun )
• (1) تعریف: an occupation or career requiring advanced training or study.
• مترادف: career, occupation
• مشابه: business, calling, field, lifework, line, m�tier, metier, practice, pursuit, trade, vocation
• مترادف: career, occupation
• مشابه: business, calling, field, lifework, line, m�tier, metier, practice, pursuit, trade, vocation
- She decided to enter the law profession.
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت وارد حرفه وکالت شود
[ترجمه ترگمان] تصمیم گرفت وارد حرفه حقوقی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] تصمیم گرفت وارد حرفه حقوقی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His parents want him to have a profession, not just a nine-to-five job.
[ترجمه A.A] والدین او میخواهند او شغلی داشته باشه که فقط از ساعت ۹ تا ۵ نباشه|
[ترجمه .YOUNG MAN.] ترجمه بالا کاملا اشتباه پدر مادرش ازش میخان که یک حرفه داشته باشد نه فقط کاره از سلعت9تا 5. منظوره اینه که نمیخان یه کار معمولی کارمندی یا هرچی داشته باشه میخان یک حرفه ذاشته باشه|
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش از او می خواهند که یک حرفه داشته باشد، نه فقط یک شغل نه تا پنج[ترجمه ترگمان] والدینش می خواهند او یک شغل داشته باشد، نه فقط یک شغل نه تا پنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: the body of people involved in such an occupation.
• مشابه: association, colleagues, trade
• مشابه: association, colleagues, trade
- The profession disapproved of his act.
[ترجمه گوگل] این حرفه عمل او را تایید نکرد
[ترجمه ترگمان] شغل و حرفه اش مخالف عمل او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] شغل و حرفه اش مخالف عمل او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: the act of avowing; declaration.
• مترادف: avowal, declaration
• مشابه: acknowledgment, affirmation, announcement, assertion, claim, confession, confirmation, pronouncement
• مترادف: avowal, declaration
• مشابه: acknowledgment, affirmation, announcement, assertion, claim, confession, confirmation, pronouncement
- Few people believed his profession of innocence.
[ترجمه گوگل] تعداد کمی از مردم حرفه بی گناهی او را باور می کردند
[ترجمه ترگمان] کم تر کسی به حرفه ای او اعتقاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] کم تر کسی به حرفه ای او اعتقاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (4) تعریف: an affirmation of faith in a religion.
• مترادف: confession
• مشابه: affirmation, avowal, creed, pledge, vow
• مترادف: confession
• مشابه: affirmation, avowal, creed, pledge, vow
- Our church service always ends with a profession of faith.
[ترجمه هلن] خدمات کلیسای ما همیشه با سوگند و ورود به خدمت کشیشی تموم میشه|
[ترجمه گوگل] خدمات کلیسایی ما همیشه با اظهار ایمان به پایان می رسد[ترجمه ترگمان] سرویس کلیسا ما همیشه با یه شغل ایمان ختم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید