profession

/prəˈfeʃn̩//prəˈfeʃn̩/

معنی: اقرار، اعتراف، حرفه، پیشه، شغل، سوگند ملایم، حرفهیی
معانی دیگر: ادعا، خستویی، فاش گویی، حرفه (پیشه ای که مستلزم آموزش عالی و مهارت های فکری باشد نه یدی)، ورزه، دخش، شرکت در مراسم سوگند و ورود به خدمت کشیشی، پیشگانی، پیشه کار

بررسی کلمه

اسم ( noun )
(1) تعریف: an occupation or career requiring advanced training or study.
مترادف: career, occupation
مشابه: business, calling, field, lifework, line, m�tier, metier, practice, pursuit, trade, vocation

- She decided to enter the law profession.
[ترجمه گوگل] او تصمیم گرفت وارد حرفه وکالت شود
[ترجمه ترگمان] تصمیم گرفت وارد حرفه حقوقی شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- His parents want him to have a profession, not just a nine-to-five job.
[ترجمه A.A] والدین او میخواهند او شغلی داشته باشه که فقط از ساعت ۹ تا ۵ نباشه
|
[ترجمه .YOUNG MAN.] ترجمه بالا کاملا اشتباه پدر مادرش ازش میخان که یک حرفه داشته باشد نه فقط کاره از سلعت9تا 5. منظوره اینه که نمیخان یه کار معمولی کارمندی یا هرچی داشته باشه میخان یک حرفه ذاشته باشه
|
[ترجمه گوگل] پدر و مادرش از او می خواهند که یک حرفه داشته باشد، نه فقط یک شغل نه تا پنج
[ترجمه ترگمان] والدینش می خواهند او یک شغل داشته باشد، نه فقط یک شغل نه تا پنج
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: the body of people involved in such an occupation.
مشابه: association, colleagues, trade

- The profession disapproved of his act.
[ترجمه گوگل] این حرفه عمل او را تایید نکرد
[ترجمه ترگمان] شغل و حرفه اش مخالف عمل او نبود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: the act of avowing; declaration.
مترادف: avowal, declaration
مشابه: acknowledgment, affirmation, announcement, assertion, claim, confession, confirmation, pronouncement

- Few people believed his profession of innocence.
[ترجمه گوگل] تعداد کمی از مردم حرفه بی گناهی او را باور می کردند
[ترجمه ترگمان] کم تر کسی به حرفه ای او اعتقاد داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: an affirmation of faith in a religion.
مترادف: confession
مشابه: affirmation, avowal, creed, pledge, vow

- Our church service always ends with a profession of faith.
[ترجمه هلن] خدمات کلیسای ما همیشه با سوگند و ورود به خدمت کشیشی تموم میشه
|
[ترجمه گوگل] خدمات کلیسایی ما همیشه با اظهار ایمان به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان] سرویس کلیسا ما همیشه با یه شغل ایمان ختم میشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a profession of faith
اقرار به ایمان (به مذهب بخصوص)

2. a profession of friendship
ادعای دوستی

3. the profession of writing
حرفه ی نویسندگی

4. the medical profession
حرفه ی پزشکی

5. the (world's) oldest profession
فاحشگی،روسپی گری

6. such deeds queer our profession
این چنین کارها وجهه ی حرفه ی ما را خراب می کند.

7. teaching is a demanding profession
معلمی کار پرمسئولیتی است.

8. to embrace a new profession
حرفه ی جدید را با رغبت آغاز کردن

9. he is dedicated to his profession
او نسبت به حرفه ی خود از خود گذشتگی دارد.

10. mehran did not know what profession to pursue
مهران نمی دانست دنبال چه حرفه ای برود.

11. he is an honor to our profession
او مایه ی افتخار حرفه ی ما می باشد.

12. the code of ethics of our profession
نظامنامه ی اخلاقیات (کردارگان) حرفه ی ما

13. the virtues of teaching as a profession
مزایای معلمی به عنوان یک حرفه

14. the whole armamentarium of the medical profession
کلیه ی امکانات حرفه ی پزشکی

15. prostitution has been called the world's oldest profession
فحشا را کهن ترین حرفه ی جهان نامیده اند.

16. she is among the best in her profession
او در حرفه ی خود در زمره ی بهترین ها است (از همه بهتر است).

17. He had a deep mistrust of the legal profession.
[ترجمه گوگل]او به حرفه وکالت بی اعتمادی عمیقی داشت
[ترجمه ترگمان]به این حرفه قانونی دچار تردید شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

18. Nursing is a vocation as well as a profession.
[ترجمه گوگل]پرستاری یک حرفه و همچنین یک حرفه است
[ترجمه ترگمان]خانه سالمندان هم مثل شغل و حرفه است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

19. He left the teaching profession in 1965 to set up his own business.
[ترجمه گوگل]او در سال 1965 حرفه معلمی را رها کرد تا کسب و کار خود را راه اندازی کند
[ترجمه ترگمان]او حرفه تدریس را در سال ۱۹۶۵ برای راه اندازی کسب وکار خود ترک کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

20. Medicine is, by common assent, a good profession.
[ترجمه گوگل]پزشکی، طبق توافق عمومی، یک حرفه خوب است
[ترجمه ترگمان]پزشکی، به طور معمول، یک حرفه خوب است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

21. Fifteen years in the teaching profession had left him world-weary and cynical.
[ترجمه گوگل]پانزده سال در حرفه معلمی او را جهانی خسته و بدبین کرده بود
[ترجمه ترگمان]پانزده سال در حرفه تدریس، او را خسته و cynical ترک کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

22. Harper was a teacher by profession.
[ترجمه گوگل]هارپر یک معلم بود
[ترجمه ترگمان] هارپر یه معلم حرفه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

23. Every profession produces its own best.
[ترجمه گوگل]هر حرفه ای بهترین های خود را تولید می کند
[ترجمه ترگمان]هر شغلی بهتر از خودش تولید می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

24. He was an electrician by profession.
[ترجمه گوگل]او در حرفه برقکار بود
[ترجمه ترگمان]حرفه ای بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اقرار (اسم)
acknowledgment, confession, profession, avouchment

اعتراف (اسم)
admission, profession, avowal

حرفه (اسم)
mystery, profession, pursuit, avocation, business, vocation, occupation, trade, metier, carrier

پیشه (اسم)
function, craft, mystery, profession, pursuit, vocation, occupation, trade, calling

شغل (اسم)
post, office, profession, work, job, situation, position, employ, vocation, occupation, trade, metier

سوگند ملایم (اسم)
profession, vow, seal, pledge, sacrament

حرفهیی (اسم)
profession, professionalism

انگلیسی به انگلیسی

• vocation, skilled occupation; total people engaged in a profession; declaration, proclamation; avowal, acknowledgement
a profession is a type of job that requires advanced education or training.
you use profession to refer to all the people who have the same profession.

پیشنهاد کاربران

کسب و کار
حرفه، شغل
مثال: Teaching is a noble profession.
تدریس یک حرفه شرافتمندانه است
*آموزش زبانهای انگلیسی، ترکی استانبولی و اسپانیایی
profession : حرفه
job : شغل
فرق profession ( حرفه ) با job ( شغل ) : دومی به اندازه اولی به تخصص نیاز ندارد. مثل مقایسه بقالی با خلبانی.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : professionalize / profess
✅️ اسم ( noun ) : profession / professional / professionalism / professionalization / professorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : professional / professorial / professed
✅️ قید ( adverb ) : professionally / professedly

اعتراف گرفتن
( درمورد کاری که کشیش ها انجام میدهند )
به نظر من معادل کار و شغل معنی درستی برای این کلمه نیست.
و معادل بهتر برای این کلمه حرفه هست
یعنی تخصص در چیزی حرفه ای بودن در کاری* به کسی کا کارمند مثلا باشه نمیگن حرفش کارمندیه*
یک مثلا
I wanna pursuing a profession
من میخام یک حرفه رو دمبال کنم
Like if you like
نوعی از شغل که نیاز به کسب مهارت و سواد و آموزش به خصوص در سطوح بالا دارد که معادل فارسی آن حرفه است
معنای دوم اقرار / ادعا /اعتراف به خصوص در امور مذهبی است
حرفه
حرفه
We're gonna teach you soldiering, the world's noblest profession
ما میخوایم شما رو سرباز کنیم، اصیل ترین حرفه جهان
سلام، بهترین معانی برای این واژه حرفه یا پیشه هستش به همین سادگی، مثال:
What is your profession=حرفه شما چیست؟
His father's profession is tailoring=حرفه ( پیشه ) پدر او خیاطی است.
موفق باشید!
ترجمه ی انگلیسی. به فارسی:شغل
ترجمه ی انگلیسی به انگلیسی:jop . career
شغل خوب . job
Synonym:job
شغل _ شغل سخت و سنگین _ مثل vet engineer
شخصیت شغلی
شغل، کار، حرفه
اظهار و بیان ( در جمع اظهارات و بیانات )
کار تخصصی ، پست تخصصی
پیشه ور
A job that needs a high level of education and training. for example carpenter or blacksmith
جایگاه سازمانی
پست
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ٢١)

بپرس