profess

/prəˈfes//prəˈfes/

معنی: ادعا کردن، اظهار کردن، تدریس کردن، ابراز ایمان کردن
معانی دیگر: اقرار کردن، اذعان کردن، ابراز کردن، خستو شدن، آشکار گویی کردن، فاش گفتن، (مذهب یا عقیده ی خود را) اعلام کردن، اشهد گفتن، (به عضویت فرقه ی مذهبی) پذیرفتن، تایید کردن، تاکید کردن، هایستن، در مراسم ورود به خدمت کشیشی شرکت کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: professes, professing, professed
(1) تعریف: to claim or declare, esp. insincerely.
مترادف: allege, claim, pretend to
مشابه: assume, declare, dissemble, fake, feign, plead, purport, simulate

- She professed sympathy but truly felt none.
[ترجمه گوگل] او ابراز همدردی کرد اما واقعاً هیچ احساسی نداشت
[ترجمه ترگمان] احساس همدردی می کرد، اما حقیقتا احساس همدردی نمی کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He professed an intimate knowledge of the city.
[ترجمه گوگل] او اقرار به شناخت صمیمی از شهر داشت
[ترجمه ترگمان] اون ادعا می کرد که از شهر اطلاعات صمیمی داره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- They professed that they knew nothing of the murder.
[ترجمه گوگل] آنها اظهار داشتند که از قتل چیزی نمی دانند
[ترجمه ترگمان] آن ها ادعا می کردند که از قتل چیزی نمی دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to acknowledge openly; affirm.
مترادف: affirm, avow
مشابه: acknowledge, admit, announce, asseverate, aver, avouch, confess, declare, own up to, plead, proclaim, pronounce

- It was on this night that they professed their love.
[ترجمه گوگل] در این شب بود که آنها عشق خود را ابراز کردند
[ترجمه ترگمان] در همین شب بود که آن ها اظهار عشق کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He professed his skepticism of the plan to his boss.
[ترجمه گوگل] او شک و تردید خود را نسبت به این طرح به رئیسش اعلام کرد
[ترجمه ترگمان] او به شکاکیت خود درباره نقشه خود اعتراف کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- She professed that it had always been her intention to crush the competition.
[ترجمه گوگل] او اظهار داشت که همیشه قصد او از بین بردن رقابت بوده است
[ترجمه ترگمان] او ادعا می کرد که همیشه قصد دارد در رقابت شرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: to assert belief in.
مترادف: believe in
مشابه: avow, confess, embrace, practice, predicate

- The group professes Christianity.
[ترجمه گوگل] این گروه معتقد به مسیحیت است
[ترجمه ترگمان] گروه به مسیحیت پایبند است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(4) تعریف: to practice (a profession) or claim special knowledge of.
مشابه: know, practice, study

- Our daughter intends to profess medicine.
[ترجمه گوگل] دختر ما قصد دارد در رشته پزشکی تحصیل کند
[ترجمه ترگمان] دختر ما قصد داره که پزشکی داشته باشه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(5) تعریف: to teach (a subject) at the college or university level.
مترادف: teach

- He has professed history for twenty-five years at this college.
[ترجمه گوگل] او به مدت بیست و پنج سال در این دانشکده به تدریس تاریخ پرداخته است
[ترجمه ترگمان] او به مدت بیست و پنج سال در این کالج به تاریخ اعتراف کرده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
(1) تعریف: to make an open declaration.
مشابه: declare, pronounce

(2) تعریف: to take vows as a member of a religious order.
مترادف: take vows
مشابه: pledge, vow

جمله های نمونه

1. they profess islam
اعلام می کنند که مسلمان هستند.

2. to profess one's love
عشق خود را ابراز کردن

3. as long as it was politic to profess loyalty
تا زمانی که ادعا به وفاداری به صلاح بود

4. I don't profess to know all the details about the case.
[ترجمه گوگل]من ادعا نمی کنم که همه جزئیات پرونده را بدانم
[ترجمه ترگمان]من ادعا نمی کنم تمام جزییات مربوط به پرونده را بدانم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. I don't profess to be an expert in this subject.
[ترجمه گوگل]من ادعا نمی کنم که در این موضوع متخصص هستم
[ترجمه ترگمان]من ادعا نمی کنم در این مورد تخصص زیادی داشته باشم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. I don't profess expert knowledge of/to be an expert in this subject.
[ترجمه گوگل]من دانش تخصصی در مورد این موضوع را نمی دانم
[ترجمه ترگمان]من ادعا نمی کنم که دانش کارشناسی در این زمینه متخصص باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. I profess that I was surprised at the news.
[ترجمه گوگل]من اعتراف می کنم که از این خبر شگفت زده شدم
[ترجمه ترگمان]من ادعا می کنم که از این خبر تعجب کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Christians profess their faith when they say the Creed.
[ترجمه گوگل]مسیحیان با بیان عقیده اعتقاد خود را ابراز می کنند
[ترجمه ترگمان]مسیحیان به ایمان خود اعتراف می کنند وقتی که می گویند \"اعتقادنامه\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They have become what they profess to scorn.
[ترجمه گوگل]آنها به چیزی تبدیل شده اند که ادعا می کنند تحقیر می کنند
[ترجمه ترگمان]آن ها آنچه را که ادعا می کنند تحقیر می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What they did not profess to understand was how it could be terminated.
[ترجمه گوگل]چیزی که آنها ادعا نمی کردند درک می کردند این بود که چگونه می توان آن را خاتمه داد
[ترجمه ترگمان]چیزی که آن ها ادعا نمی کردند این بود که چگونه باید به پایان برسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mainstream economists profess much puzzlement over the failure of the rate of productivity growth to accelerate so far in this decade.
[ترجمه گوگل]اقتصاددانان جریان اصلی نسبت به سرعت بخشیدن به نرخ رشد بهره وری تا کنون در این دهه اظهار تعجب زیادی می کنند
[ترجمه ترگمان]اقتصاد دانان از شکست نرخ رشد بهره وری برای تسریع در این دهه بحث می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Interviews with people who profess to enjoy classical music turn up all sorts and conditions of appreciation.
[ترجمه گوگل]مصاحبه با افرادی که ادعا می کنند از موسیقی کلاسیک لذت می برند، همه نوع و شرایط قدردانی را نشان می دهد
[ترجمه ترگمان]مصاحبه با افرادی که ادعا می کنند از موسیقی کلاسیک لذت می برند، انواع و شرایط قدردانی را تغییر می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. They are also more prone to profess unhappiness than divorced women.
[ترجمه گوگل]آنها همچنین بیشتر از زنان مطلقه مستعد اظهار ناراحتی هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها نیز بیشتر در معرض افسردگی هستند تا زنان مطلقه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Why do Latins profess outrage against poison?
[ترجمه گوگل]چرا لاتین ها نسبت به سم ابراز خشم می کنند؟
[ترجمه ترگمان]چرا شما علیه سم اقدام می کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ادعا کردن (فعل)
acclaim, claim, contend, lay in, assert, profess

اظهار کردن (فعل)
express, profess, declare, affirm, suggest, allude, froth, import, state

تدریس کردن (فعل)
profess, lesson, prelect

ابراز ایمان کردن (فعل)
profess

انگلیسی به انگلیسی

• claim, allege; present oneself as -; declare one's faith in -; engage in -, work in -; feign, pretend
if you profess to do or have something, you claim that you do it or have it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

۱. اظهار داشتن. ابراز داشتن. بر زبان راندن ۲. ادعا کردن ۳. اقرار کردن. ایمان خود را {به چیزی} بر زبان راندن ۴. پیشه خود ساختن
مثال:
They profess obedience [to you]
آنها اظهار می دارند که از تو فرمانبرداری می کنند.
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : professionalize / profess
✅️ اسم ( noun ) : profession / professional / professionalism / professionalization / professorship
...
[مشاهده متن کامل]

✅️ صفت ( adjective ) : professional / professorial / professed
✅️ قید ( adverb ) : professionally / professedly

در قرون وسطی بیشتر اساتید آموزشگاه ها و دانشگاه ها در اروپا ( از قرن دوازدهم و سیزدهم ببعد ) کشیشان بودند چون تنها قشر باسواد اروپا کشیشان بودند و چون اساتید شخصیت های مذهبی بودن لفظ proffesکه مرتبط با کشیشان بود وارد الفاظ مربوط به دانشگاه وارد شد .
ادعا کردن - اظهار کردن - ابراز ایمان کردن - تدریس کردن

بپرس