proclaim

/proˈkleɪm//prəˈkleɪm/

معنی: اعلان کردن، جار زدن، قبلا اعلام کردن، علنا اظهار داشتن
معانی دیگر: اعلام کردن، (ماهیت) نشان دادن، گواه بودن، (نادر) با صدور اعلامیه تبعید یا ممنوع کردن

بررسی کلمه

فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: proclaims, proclaiming, proclaimed
مشتقات: proclaimer (n.)
(1) تعریف: to announce or declare officially or publicly.
مترادف: announce, declare, herald
مشابه: adjudge, allege, blare, blaze, blazon, call, decree, introduce, knell, ordain, profess, promulgate, pronounce, publicize, publish, sing, trumpet

- The government has proclaimed a new public holiday.
[ترجمه گوگل] دولت تعطیل رسمی جدیدی را اعلام کرده است
[ترجمه ترگمان] دولت اعلام کرده است که یک تعطیلی عمومی جدید اعلام شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The rebels proclaimed independence for their country.
[ترجمه گوگل] شورشیان استقلال کشور خود را اعلام کردند
[ترجمه ترگمان] شورشیان استقلال کشور خود را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The newspaper proclaimed her the winner.
[ترجمه گوگل] روزنامه او را برنده اعلام کرد
[ترجمه ترگمان] روزنامه برنده اعلام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Few people believed the story until authorities proclaimed it true.
[ترجمه گوگل] تعداد کمی از مردم این داستان را باور کردند تا زمانی که مقامات آن را واقعی اعلام کردند
[ترجمه ترگمان] افراد کمی این داستان را باور کردند تا زمانی که مقامات آن را درست اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- A specialist proclaimed the document to be authentic.
[ترجمه گوگل] یک متخصص سند را معتبر اعلام کرد
[ترجمه ترگمان] یک متخصص این سند را معتبر اعلام کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The decree from the czar proclaimed that the serfs were now free.
[ترجمه گوگل] فرمان تزار اعلام کرد که رعیت اکنون آزاد هستند
[ترجمه ترگمان] فرمانی که از طرف تزار صادر شد حاکی از آن بود که سرفها در این هنگام آزاد بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to make known openly or unmistakably.
مترادف: herald
مشابه: affirm, announce, declare, disclose, reveal, signal, trumpet

- Her achievements proclaim her ability.
[ترجمه گوگل] دستاوردهای او نشان دهنده توانایی اوست
[ترجمه ترگمان] دستاوردهای او قدرت او را اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. His manners proclaim him a scholar.
[ترجمه گوگل]اخلاقش او را عالم معرفی می کند
[ترجمه ترگمان]رفتارش او را به عنوان دانشمند معرفی می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. His classic boyish looks seemed to proclaim his good humour and openness.
[ترجمه گوگل]ظاهر کلاسیک پسرانه او نشان از شوخ طبعی و گشاده رویی او داشت
[ترجمه ترگمان]ظاهر کودکانه او به نظر می رسید که خلق و خوی خوش او را اعلام می دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. In a ceremony today, state officials will proclaim Nevada 375 the Extraterrestrial Highway.
[ترجمه Alireza safinejad] امروز در یک مراسم، مقامات ایالتی، Nevada 375 را، بزرگراه فرازمینی اعلام خواهند کرد.
|
[ترجمه مصطفی امیرجانی] امروز در مراسمی مقامات ایالتی بزرگراه فراایالتی نوادا375 را اعلام خواهند کرد.
|
[ترجمه گوگل]در مراسمی امروز، مقامات ایالتی نوادا 375 را بزرگراه فرازمینی معرفی خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]در مراسمی که امروز برگزار شد، مقامات ایالتی نوادا ۳۷۵ را در بزرگراه Extraterrestrial اعلام خواهند کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Should not worship set forth the gospel and proclaim the faith of the Church?
[ترجمه گوگل]آیا پرستش نباید انجیل را بیان کند و ایمان کلیسا را ​​اعلام کند؟
[ترجمه ترگمان]آیا نباید کتاب بشارت مسیح را رها کرد و ایمان کلیسا را اعلان کرد؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Colourful brochures and posters proclaim bargain weekends, mini breaks, etc.
[ترجمه گوگل]بروشورها و پوسترهای رنگارنگ تعطیلات آخر هفته، استراحت کوتاه و غیره را اعلام می کنند
[ترجمه ترگمان]بروشورهای تبلیغاتی و پوسترهای Colourful اعلان می کنند که تعطیلات آخر هفته، breaks کوچک و غیره هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. If you identify to outstanding contribution to profit, proclaim it at your nest team meeting. Give identity to the achievement.
[ترجمه گوگل]اگر سهم برجسته ای در سود دارید، آن را در جلسه تیم لانه خود اعلام کنید به دستاوردها هویت بدهید
[ترجمه ترگمان]اگر شما بتوانید سهم برجسته خود را در سود مشخص کنید، آن را در جلسه تیم your اعلام کنید هویت خود را به دست آورید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. On March 11 it voted to proclaim itself a sovereign body whose decisions would be binding and not subject to government authority.
[ترجمه گوگل]در 11 مارس رای داد تا خود را به عنوان یک نهاد مستقل معرفی کند که تصمیمات آن الزام آور باشد و تابع اختیارات دولتی نباشد
[ترجمه ترگمان]در روز ۱۱ مارس، اعلام کرد که خود را یک نهاد مستقل اعلام خواهد کرد که تصمیمات آن الزام آور خواهد بود و تابع قدرت دولت نخواهد بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. And subsequent tradition, aposteriori, will proclaim Simon Peter the first Bishop of Rome and the founder of the papacy.
[ترجمه گوگل]و سنت بعدی، aposteriori، سیمون پیتر را اولین اسقف روم و بنیانگذار حکومت پاپ معرفی خواهد کرد
[ترجمه ترگمان]و سنت بعدی،، Simon، نخستین اسقف رم و موسس دستگاه پاپی را اعلام خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Before November, the president may proclaim a new vision of government for a new age.
[ترجمه گوگل]قبل از نوامبر، رئیس جمهور ممکن است چشم انداز جدیدی از دولت را برای عصر جدید اعلام کند
[ترجمه ترگمان]پیش از ماه نوامبر، رئیس جمهور می تواند دیدگاه جدیدی از دولت برای عصر جدید اعلام کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. It had incorporated everyone who could proclaim that the emperor was naked.
[ترجمه گوگل]همه کسانی که می توانستند اعلام کنند که امپراتور برهنه است را شامل می شد
[ترجمه ترگمان]همه کسانی بودند که می توانستند ادعا کنند که امپراطور لخت است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. That is something that we should proclaim loud and clear.
[ترجمه گوگل]این چیزی است که ما باید با صدای بلند و واضح اعلام کنیم
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که باید بلند و رسا اعلام کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Pius took it upon himself to proclaim the Dogma of the Assumption.
[ترجمه گوگل]پیوس وظیفه اعلام جزم فرض را بر عهده گرفت
[ترجمه ترگمان]پیوس دوم آن را به خود گرفت و آن را اعلام کرد که آسمان صعود مریم به آسمان را اعلام دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By the late sixties a Republican president would proclaim himself a Keynesian.
[ترجمه گوگل]در اواخر دهه شصت یک رئیس جمهور جمهوری خواه خود را کینزی معرفی می کرد
[ترجمه ترگمان]در اواخر دهه شصت، رئیس جمهور جمهوری خواهان خود را a معرفی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Our witness, our purpose, our task to proclaim the glorious and liberating truth is so weakened by our disunity.
[ترجمه گوگل]شهادت ما، هدف ما، وظیفه ما برای اعلام حقیقت شکوهمند و رهایی بخش، با نفاق ما بسیار ضعیف شده است
[ترجمه ترگمان]شاهد ما، هدف ما، وظیفه ما این است که حقیقت را اعلام کنیم و حقیقت آزاد را بگوییم که توسط disunity ما ضعیف شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Press and provincial assemblies hastened to proclaim solidarity with the Tsar.
[ترجمه گوگل]مطبوعات و مجامع استانی برای اعلام همبستگی با تزار عجله کردند
[ترجمه ترگمان]مجامع مطبوعاتی و ایالتی به شتاب اتحاد خود را با امپراطور اعلام کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

اعلان کردن (فعل)
declare, give out, advertise, announce, proclaim

جار زدن (فعل)
proclaim, blare, blaze

قبلا اعلام کردن (فعل)
proclaim, prefigure

علنا اظهار داشتن (فعل)
proclaim

انگلیسی به انگلیسی

• announce, declare; state publicly and officially; publicize, advertize
to proclaim something means to announce it; a formal word.

پیشنهاد کاربران

نشان از چیزی داشتن
His classic boyish looks seemed to proclaim his good humour
چهره ی پسرانه کلاسیک او انشان از اخلاق خوبش داشت
نشان از چییزی داشتن - گواه بر چیزی بودن
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : proclaim
✅️ اسم ( noun ) : proclamation
✅️ صفت ( adjective ) : _
✅️ قید ( adverb ) : _
چیزى را به طور رسمی و عمومی اعلام کردن
To announce officially or publicly
به طور رسمی و علنی اعلام کردن
علناً اعلام کردن
مشعر بودن، اظهار داشتن، بیان گر بودن ( کلا معنای رسمی و کتابی میده )
حاکی بودن، اشاره داشتن، نمایاندن، بیانگر چیزی بودن

بپرس