اسم ( noun )
• (1) تعریف: a question or circumstance that causes difficulty or uncertainty.
• مترادف: difficulty, knot, question
• مشابه: business, case, challenge, complication, conflict, dilemma, issue, matter, mystery, perplexity, poser, predicament, puzzle, quandary, riddle, rub, trouble
• مترادف: difficulty, knot, question
• مشابه: business, case, challenge, complication, conflict, dilemma, issue, matter, mystery, perplexity, poser, predicament, puzzle, quandary, riddle, rub, trouble
- Pollution is one of the problems that began with the industrial revolution.
[ترجمه parisa] الودگی یکی از مشکلاتی است که با انقلاب صثنعتی اغاز شد.|
[ترجمه امیر محمد] آلودگی یکی از مشکلاتی است که از انقلاب صنعتی آغاز شد|
[ترجمه گوگل] آلودگی یکی از مشکلاتی است که با انقلاب صنعتی آغاز شد[ترجمه ترگمان] آلودگی یکی از مشکلاتی است که با انقلاب صنعتی آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Some people think they can solve any problem with money.
[ترجمه ارین جمشیدی] بعضی ها فکر میکنند که میتوانند مشکلات را با پول حل کنند.|
[ترجمه Alireza Sahragard] بعضی ها فکر میکنند میتوانند هر مشکلی را با پول حل کنند.|
[ترجمه محدثه] بعضی مردم فکر میکنند میتوانند هر مشکلی را به وسیله پول حل کنند|
[ترجمه Aylar.Gh] عده ای ( بعضی، برخی ) از مردم معتقد هستند ( فکر میکنند ) میتوان هر مشکلی ( تمام مشکلات ) را با پول حل نمود|
[ترجمه 💜💜] بعضی مردم فکر میکنند میتوانند هر مشکلی را با پول حل کنند|
[ترجمه Mr. Sepanta] عده ای مردم بر این باورند که می توان هر مشکلی را با پول حل کرد|
[ترجمه لایک کنید لطفا👍👍👍👍👍] تعدادی از افراد بر این باورند که پول میتواند بیشتر مشکلات را حل کند. .|
[ترجمه محمد] آیا صحبت کردن در مورد مشکلات خود با شخص دیگری کمکی می کند؟|
[ترجمه N.K] بعضی افراد فکر می کنند که می توانند هر مشکلی را با پول حل کنند.|
[ترجمه گوگل] برخی از مردم فکر می کنند که می توانند هر مشکلی را با پول حل کنند[ترجمه ترگمان] برخی از مردم فکر می کنند که می توانند هر مشکلی را با پول حل کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- Does it help to talk about your problems with someone else?
[ترجمه Taban] ایا صحبت کردن در مورد مشکلاتتان با دیگران به شما کمک میکند؟|
[ترجمه و....] آیا صحبت با دیگران در مورد مشکلات به شما کمک می کند؟|
[ترجمه 🥰🥰😍🤭🤑☺🥲😚😑🤑😚🤗😑☺😙😑😪😶] لایک فراموش نشه ترجمه بیهودی گفتید بچه ها گوه کسافت|
[ترجمه گوگل] آیا صحبت کردن در مورد مشکلات خود با شخص دیگری کمکی می کند؟[ترجمه ترگمان] آیا به شما کمک می کند درباره مشکلات خود با شخص دیگری صحبت کنید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a question, puzzle, or statement presented for discussion or solution.
• مترادف: question
• مشابه: challenge, conundrum, issue, knot, poser, puzzle, riddle
• مترادف: question
• مشابه: challenge, conundrum, issue, knot, poser, puzzle, riddle
- The teacher assigned several math problems for homework.
[ترجمه آیدا] معلم برای تکلیف چند مسئله ی ریاضی داد|
[ترجمه ❤Atena❤] معلم من چندین مسئله ریاضی را برای مشق شب اختصاص داد.|
[ترجمه من] من نمی توانم جواب آخرین مسئله ( سوال ) را در آزمون بفهمم|
[ترجمه گوگل] معلم چندین مسئله ریاضی را برای تکالیف تعیین کرد[ترجمه ترگمان] معلم برای انجام تکالیف چندین مشکل ریاضی را تعیین کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I couldn't figure out the answer to the last problem on the test.
[ترجمه محمد] نتوانست پاسخ آخرین مشکل را در آزمون پیدا کند|
[ترجمه گوگل] من نتوانستم پاسخ آخرین مشکل را در آزمون پیدا کنم[ترجمه ترگمان] نمی توانستم جواب آخرین مشکلی را که در آزمون بود را بفهمم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- What happened to the population of the colony is still a problem for historians.
[ترجمه محمد] اتفاقی که برای جمعیت مستعمره افتاد هنوز برای مورخان مشکل است|
[ترجمه گوگل] اتفاقی که برای جمعیت مستعمره افتاد هنوز برای مورخان مشکل است[ترجمه ترگمان] آنچه که بر روی جمعیت این مستعمره افتاد هنوز هم برای مورخین مشکل است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
صفت ( adjective )
• : تعریف: difficult to manage.
• مترادف: difficult, intractable, unmanageable
• مشابه: incorrigible, obstinate, obstreperous, recalcitrant, refractory, restive, stubborn, unruly
• مترادف: difficult, intractable, unmanageable
• مشابه: incorrigible, obstinate, obstreperous, recalcitrant, refractory, restive, stubborn, unruly
- He's been a problem prisoner since he first arrived.
[ترجمه گوگل] او از بدو ورود یک زندانی مشکل ساز بوده است
[ترجمه ترگمان] از اولین باری که او وارد شد، او یک زندانی مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] از اولین باری که او وارد شد، او یک زندانی مشکل بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید