معنی: ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیلمعانی دیگر: (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کار سنجی، (آموزش و پرورش - حقوق) آزادی مشروط، مامور ناظر، مجازات تعلیقی، رفتار سنجی، probational ازمایش، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت
اسم ( noun )مشتقات: probational (adj.), probationary (adj.)
• (1)تعریف: a trial period or process, as of one's qualifications or for redeeming past failures.
• (2)تعریف: the supervised release of a convict from jail or prison for a certain period of time, which is considered a trial period before full release.
- a thief on probation
[ترجمه گوگل] دزد مشروط [ترجمه ترگمان] یه دزد تو دوره عفو مشروط [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. to be on probation
رفتار سنجی شدن،مورد رفتار سنجی قرار گرفتن
2. all new employees will go through a six-month probation
کلیه ی کارمندان جدید یک دوره ی آزمایشی شش ماهه را خواهند گذراند.
3. our claims about them are in need of empirical probation
ادعاهای ما درباره ی آنها نیاز به پژوهش عملی دارد.
4. he has been freed from prison but will be on probation for five years
از زندان آزاد شده ولی تا 5 سال رفتار سنجی خواهد شد.
5. one of the offending students was expelled and the other was put on probation
یکی از دانشجویان خاطی اخراج شد و دیگری را تحت رفتار سنجی قرار دادند.
6. The prisoner was put on probation .
[ترجمه زینب سرآمد] زندانی تحت آزادی مشروط قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل]این زندانی مشروط شد [ترجمه ترگمان]زندانی را عفو کردند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. He was placed on probation for two years.
[ترجمه گوگل]او به مدت دو سال مشروط شد [ترجمه ترگمان]اون دو سال تو دوره تعلیقی قرار گرفته بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The thief was put on probation for two years.
[ترجمه زینب سرآمد] دزد برای مدت دو سال تحت آزادی مشروط قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل]این سارق به مدت دو سال تحت تعقیب قرار گرفت [ترجمه ترگمان]دزد برای دو سال زندان آزاد شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. He was fined and given two years' probation.
[ترجمه سمیه شوقی] او جریمه شد و دو سال عفو مشروط داده شد
|
[ترجمه گوگل]او جریمه شد و دو سال مشروط شد [ترجمه ترگمان]او جریمه شد و دو سال تبرئه شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. A technician on probation was hit by a piece of falling masonry.
[ترجمه گوگل]تکنسین مشروط بر اثر سقوط قطعه سنگ تراشی مورد اصابت قرار گرفت [ترجمه ترگمان]یه تکنیسین از probation توسط یه تکه سنگ سقوط کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Once your probation period is successfully completed, you will be offered a contract.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دوره آزمایشی شما با موفقیت به پایان رسید، به شما یک قرارداد پیشنهاد می شود [ترجمه ترگمان]هنگامی که دوره مشروط شما با موفقیت کامل شد، یک قرارداد ارائه خواهید داد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The judge put him on probation for two years.
[ترجمه گوگل]قاضی او را به مدت دو سال مشروط کرد [ترجمه ترگمان]قاضی اون رو دو سال حبس کرده [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. He pleaded guilty and was placed on probation.
[ترجمه گوگل]او به جرم خود اعتراف کرد و به صورت مشروط قرار گرفت [ترجمه ترگمان]او خودش را گناهکار اعلام کرد و تحت فرمان عفو قرار گرفت [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. He joined the company on six months' probation.
[ترجمه گوگل]او به مدت شش ماه مشروط به شرکت پیوست [ترجمه ترگمان]اون تو شش ماه عفو مشروط به شرکت ملحق شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. The judge put her on probation for a year.
[ترجمه راضی] قاض او را به مدت یک سال محکوم به سنجش رفتاری کرد.
|
[ترجمه سمیه شوقی] قاضی یک سال برای او عفو مشروط تعیین کرد
|
[ترجمه گوگل]قاضی او را به مدت یک سال مشروط کرد [ترجمه ترگمان]قاضی برای یک سال آزادش کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
16. There's a three - month period of probation / probationperiod for new recruits.
[ترجمه گوگل]یک دوره آزمایشی / آزمایشی سه ماهه برای افراد جدید وجود دارد [ترجمه ترگمان]یک دوره سه ماهه از دوره مشروط \/ تعلیق برای نیروهای جدید وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• test period, trial period; attempt, trial; conditional release from jail during which a criminal is under supervision of a probation officer during a criminal's period of probation, they are not sent to prison but instead have to report regularly to the official in charge of their case. probation is a period of time during which someone's work is assessed before they are given a permanent job.
پیشنهاد کاربران
ترجمه ی تمام دوستان درست بود . برای learner ها که گیج نشوند ، این یک معنی از probation را یاد بگیرند کافی است : ( تعلیق ) مجازاتی برای کارمندان خاطی است ، کسی که قانون سازمانی را نقض کرده است و از حد قانونی گذشته است. ... [مشاهده متن کامل]
بار مفهومی منفی دارد و ( مجازات ) است همین را یاد بگیرید ، ۹۸ درصد با همین معنی بکار میرود.
مثال؛ For example, someone convicted of theft might be placed on probation for two years. In a court hearing, a judge might sentence a person to probation instead of jail time. A person might say, “I’m on probation, so I have to be careful not to violate any of the conditions. ”
Academic probation = مشروطی در دانشگاه
- آزادی مشروط - دوره آزمایشی
[حقوق کار] دوره آزمایشی ( در خلال این دوره هر یک از طرفین حق دارد بدون اخطار قبلی و بی آن که الزام به پرداخت خسارت داشته باشد ، رابطه کار را قطع نماید )
بازداشت خانگی
probation ( اعتیاد ) واژه مصوب: آزادی مشروط تعریف: گونه ای مراقبت و پایش مجرمانی که تحت شرایط خاص به جامعه بازگردانده شده اند
به دوره کارآموزی که قبل از استخدام رسمی هست میگن.
She has to report to a probation officer on Monday