probation

/proˈbeɪʃn̩//prəˈbeɪʃn̩/

معنی: ازمایش، امتحان، عفو مشروط، ازادی بقید التزام، دوره ازمایش و کاراموزی، ارائه مدرک و دلیل
معانی دیگر: (در اصل) آزمایش دقیق، کند و کاو دقیق، (استخدام جدید وغیره) دوره ی آزمایشی، کارایی سنجی، کار سنجی، (آموزش و پرورش - حقوق) آزادی مشروط، مامور ناظر، مجازات تعلیقی، رفتار سنجی، probational ازمایش، ازمایش حسن رفتاروازمایش صلاحیت

بررسی کلمه

اسم ( noun )
مشتقات: probational (adj.), probationary (adj.)
(1) تعریف: a trial period or process, as of one's qualifications or for redeeming past failures.

(2) تعریف: the supervised release of a convict from jail or prison for a certain period of time, which is considered a trial period before full release.

- a thief on probation
[ترجمه گوگل] دزد مشروط
[ترجمه ترگمان] یه دزد تو دوره عفو مشروط
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. to be on probation
رفتار سنجی شدن،مورد رفتار سنجی قرار گرفتن

2. all new employees will go through a six-month probation
کلیه ی کارمندان جدید یک دوره ی آزمایشی شش ماهه را خواهند گذراند.

3. our claims about them are in need of empirical probation
ادعاهای ما درباره ی آنها نیاز به پژوهش عملی دارد.

4. he has been freed from prison but will be on probation for five years
از زندان آزاد شده ولی تا 5 سال رفتار سنجی خواهد شد.

5. one of the offending students was expelled and the other was put on probation
یکی از دانشجویان خاطی اخراج شد و دیگری را تحت رفتار سنجی قرار دادند.

6. The prisoner was put on probation .
[ترجمه زینب سرآمد] زندانی تحت آزادی مشروط قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل]این زندانی مشروط شد
[ترجمه ترگمان]زندانی را عفو کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. He was placed on probation for two years.
[ترجمه گوگل]او به مدت دو سال مشروط شد
[ترجمه ترگمان]اون دو سال تو دوره تعلیقی قرار گرفته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The thief was put on probation for two years.
[ترجمه زینب سرآمد] دزد برای مدت دو سال تحت آزادی مشروط قرار گرفت.
|
[ترجمه گوگل]این سارق به مدت دو سال تحت تعقیب قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]دزد برای دو سال زندان آزاد شده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. He was fined and given two years' probation.
[ترجمه سمیه شوقی] او جریمه شد و دو سال عفو مشروط داده شد
|
[ترجمه گوگل]او جریمه شد و دو سال مشروط شد
[ترجمه ترگمان]او جریمه شد و دو سال تبرئه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. A technician on probation was hit by a piece of falling masonry.
[ترجمه گوگل]تکنسین مشروط بر اثر سقوط قطعه سنگ تراشی مورد اصابت قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]یه تکنیسین از probation توسط یه تکه سنگ سقوط کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Once your probation period is successfully completed, you will be offered a contract.
[ترجمه گوگل]هنگامی که دوره آزمایشی شما با موفقیت به پایان رسید، به شما یک قرارداد پیشنهاد می شود
[ترجمه ترگمان]هنگامی که دوره مشروط شما با موفقیت کامل شد، یک قرارداد ارائه خواهید داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The judge put him on probation for two years.
[ترجمه گوگل]قاضی او را به مدت دو سال مشروط کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی اون رو دو سال حبس کرده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. He pleaded guilty and was placed on probation.
[ترجمه گوگل]او به جرم خود اعتراف کرد و به صورت مشروط قرار گرفت
[ترجمه ترگمان]او خودش را گناهکار اعلام کرد و تحت فرمان عفو قرار گرفت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He joined the company on six months' probation.
[ترجمه گوگل]او به مدت شش ماه مشروط به شرکت پیوست
[ترجمه ترگمان]اون تو شش ماه عفو مشروط به شرکت ملحق شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. The judge put her on probation for a year.
[ترجمه راضی] قاض او را به مدت یک سال محکوم به سنجش رفتاری کرد.
|
[ترجمه سمیه شوقی] قاضی یک سال برای او عفو مشروط تعیین کرد
|
[ترجمه گوگل]قاضی او را به مدت یک سال مشروط کرد
[ترجمه ترگمان]قاضی برای یک سال آزادش کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. There's a three - month period of probation / probationperiod for new recruits.
[ترجمه گوگل]یک دوره آزمایشی / آزمایشی سه ماهه برای افراد جدید وجود دارد
[ترجمه ترگمان]یک دوره سه ماهه از دوره مشروط \/ تعلیق برای نیروهای جدید وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

ازمایش (اسم)
test, assay, temptation, experiment, shy, trial, testing, tryout, try, exam, examination, experience, examen, experimentation, probation, screening

امتحان (اسم)
assay, temptation, experiment, quiz, trial, try, exam, examination, shibboleth, probation

عفو مشروط (اسم)
parole, probation

ازادی به قید التزام (اسم)
probation

دوره ازمایش و کاراموزی (اسم)
probation

ارائه مدرک و دلیل (اسم)
probation

تخصصی

[حقوق] تعلیق مجازات، آزمایش، سنجش، خدمت آزمایشی، مرحله آزمایشی، اثبات

انگلیسی به انگلیسی

• test period, trial period; attempt, trial; conditional release from jail during which a criminal is under supervision of a probation officer
during a criminal's period of probation, they are not sent to prison but instead have to report regularly to the official in charge of their case.
probation is a period of time during which someone's work is assessed before they are given a permanent job.

پیشنهاد کاربران

ترجمه ی تمام دوستان درست بود .
برای learner ها که گیج نشوند ، این یک معنی از probation را یاد بگیرند کافی است :
( تعلیق )
مجازاتی برای کارمندان خاطی است ، کسی که قانون سازمانی را نقض کرده است و از حد قانونی گذشته است.
...
[مشاهده متن کامل]

بار مفهومی منفی دارد و ( مجازات ) است
همین را یاد بگیرید ، ۹۸ درصد با همین معنی بکار میرود.

مثال؛
For example, someone convicted of theft might be placed on probation for two years.
In a court hearing, a judge might sentence a person to probation instead of jail time.
A person might say, “I’m on probation, so I have to be careful not to violate any of the conditions. ”
Academic probation = مشروطی در دانشگاه
- آزادی مشروط
- دوره آزمایشی
[حقوق کار]
دوره آزمایشی ( در خلال این دوره هر یک از طرفین حق دارد بدون اخطار قبلی و بی آن که الزام به پرداخت خسارت داشته باشد ، رابطه کار را قطع نماید )
بازداشت خانگی
probation ( اعتیاد )
واژه مصوب: آزادی مشروط
تعریف: گونه ای مراقبت و پایش مجرمانی که تحت شرایط خاص به جامعه بازگردانده شده اند
به دوره کارآموزی که قبل از استخدام رسمی هست میگن.
She has to report to a probation officer on Monday
تعلیق مجازات
آزادی مشروط
عفو مشروط
عفو با شرایط خاص
عفو به قید التزام
آزادی به قید التزام
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٣)

بپرس