price control

/ˈpraɪskənˈtroʊl//praɪskənˈtrəʊl/

کنترل قیمت ها، مهار قیمت ها، تثبیت قیمت ها

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a government's setting of limits on the prices of basic goods and services, usu. done as a means to fight inflation.

جمله های نمونه

1. Ministers are again talking about reflation and price controls.
[ترجمه گوگل]وزرا دوباره در مورد تورم و کنترل قیمت صحبت می کنند
[ترجمه ترگمان]وزرا دوباره درباره reflation و کنترل های قیمت صحبت می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Price controls on food were ended.
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت مواد غذایی پایان یافت
[ترجمه ترگمان]کنترل قیمت بر روی غذا به پایان رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Critics question whether price controls would do any good.
[ترجمه گوگل]منتقدان این سوال را مطرح می کنند که آیا کنترل قیمت ها فایده ای دارد یا خیر
[ترجمه ترگمان]منتقدان این سوال را مطرح می کنند که آیا کنترل قیمت ها خوب انجام خواهد شد یا خیر
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Price control would gradually disappear in favor of a free market.
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت به تدریج به نفع بازار آزاد از بین خواهد رفت
[ترجمه ترگمان]کنترل قیمت به تدریج به نفع بازار آزاد ناپدید می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. These kinds of price controls go against all the financial principles of the free market liberals.
[ترجمه گوگل]این نوع کنترل های قیمت در تضاد با تمام اصول مالی لیبرال های بازار آزاد است
[ترجمه ترگمان]این نوع کنترل های قیمت با تمام اصول مالی آزادیخواهان بازار آزاد جریان دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The government's new law on wage and price control is diluted with exceptions.
[ترجمه گوگل]قانون جدید دولت در مورد کنترل دستمزد و قیمت با استثنائاتی رقیق شده است
[ترجمه ترگمان]قانون جدید دولت در زمینه حقوق و کنترل قیمت ها با استثنا رقیق شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Bombay: An official denial of moves to end price controls on steel triggered nervous long liquidation across the board.
[ترجمه گوگل]بمبئی: انکار رسمی اقدامات برای پایان دادن به کنترل قیمت فولاد باعث انحلال طولانی مدت عصبی در سراسر هیئت شد
[ترجمه ترگمان]بمبئی: انکار رسمی اقدامات برای پایان دادن به کنترل های قیمت بر روی فولاد موجب انحلال طولانی اعصاب در طول عرشه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. The early years of hyperinflation after price controls were eased in 1992 led to backlogs in debts among businesses and the state.
[ترجمه گوگل]سال‌های اولیه ابر تورم پس از کاهش کنترل قیمت‌ها در سال 1992، منجر به عقب‌افتادگی بدهی‌ها در بین مشاغل و دولت شد
[ترجمه ترگمان]سال های تورم شدید پس از اینکه کنترل قیمت ها در سال ۱۹۹۲ کاهش یافت منجر به backlogs در بدهی های شرکت ها و دولت شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. His new government imposed price controls and nationalized businesses.
[ترجمه گوگل]دولت جدید او کنترل قیمت ها را اعمال کرد و مشاغل را ملی کرد
[ترجمه ترگمان]دولت جدید او کنترل قیمت ها و شرکت های ملی را وضع کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. On Oct. 1 the government removed price controls on all goods except basic foods.
[ترجمه گوگل]در اول اکتبر، دولت کنترل قیمت تمام کالاها را به جز مواد غذایی اساسی حذف کرد
[ترجمه ترگمان]در روز یکم ماه اکتبر، دولت کنترل قیمت ها را بر روی همه کالاها به جز مواد غذایی اساسی خارج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The government sees price controls as a way to combat inflation.
[ترجمه گوگل]دولت کنترل قیمت ها را راهی برای مبارزه با تورم می داند
[ترجمه ترگمان]دولت کنترل قیمت ها را به عنوان راهی برای مبارزه با تورم می بیند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The government would end price controls and subsidies to industry, and impose tight budgets and curbs on welfare spending.
[ترجمه گوگل]دولت به کنترل قیمت‌ها و یارانه‌های صنعت پایان می‌دهد و بودجه‌های سخت و محدودی بر هزینه‌های رفاهی اعمال می‌کند
[ترجمه ترگمان]دولت کنترل قیمت ها و یارانه های صنعت را به پایان خواهد رساند و بودجه های تنگ و محدودیت های مخارج رفاهی را اعمال خواهد کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. By April 1989 price controls started to crumble and monthly inflation rose from 5% in March 1989 to 73% this February.
[ترجمه گوگل]در آوریل 1989، کنترل قیمت ها شروع به فروپاشی کرد و تورم ماهانه از 5 درصد در مارس 1989 به 73 درصد در فوریه امسال رسید
[ترجمه ترگمان]در ماه آوریل سال ۱۹۸۹، کنترل قیمت شروع به خرد شدن و تورم ماهانه از ۵ % در مارس ۱۹۸۹ به ۷۳ درصد در ماه فوریه افزایش یافت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Removing price controls now would end queues at state shops but ignite hyper-inflation.
[ترجمه گوگل]حذف کنترل‌های قیمت‌ها در حال حاضر به صف‌ها در مغازه‌های دولتی پایان می‌دهد، اما باعث افزایش تورم می‌شود
[ترجمه ترگمان]از بین بردن کنترل های قیمت در حال حاضر صف های at های دولتی را پایان خواهد داد، اما باعث شعله ور شدن فوق تورم خواهد شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Price control can damp down a general rise in prices.
[ترجمه گوگل]کنترل قیمت می تواند افزایش عمومی قیمت ها را کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]کنترل قیمت می تواند افزایش عمومی قیمت ها را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• fixing of prices (often by government agencies)

پیشنهاد کاربران

بپرس