صفت ( adjective )
مشتقات: pretentiously (adv.), pretentiousness (n.)
مشتقات: pretentiously (adv.), pretentiousness (n.)
• (1) تعریف: assuming or marked by an air of importance or superiority that is unwarranted.
• مترادف: arrogant, bombastic, conceited, highfalutin, hoity-toity, inflated, overblown, pompous, self-important
• متضاد: earthy, humble, simple, unaffected, unpretentious
• مشابه: assuming, haughty, lofty, portentous, presuming, proud, stuck-up, vain
• مترادف: arrogant, bombastic, conceited, highfalutin, hoity-toity, inflated, overblown, pompous, self-important
• متضاد: earthy, humble, simple, unaffected, unpretentious
• مشابه: assuming, haughty, lofty, portentous, presuming, proud, stuck-up, vain
- She had acquired a British accent while living abroad that made her sound pretentious to some of her old acquaintances.
[ترجمه بهار] او در زمان زندگی خارج از کشور لهجه بریتانیایی گرفته بود که برای برخی آشنایانش متظاهرانه بنظر می رسید|
[ترجمه گوگل] او زمانی که در خارج از کشور زندگی میکرد لهجه بریتانیایی پیدا کرده بود که باعث میشد برای برخی از آشنایان قدیمیاش ظاهری پرمدعا داشته باشد[ترجمه ترگمان] او در حالی که در خارج از کشور زندگی می کرد لهجه انگلیسی به دست آورده بود که باعث می شد صدایش پر از دوست و آشناه ای قدیمیش باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- He'd become so pretentious after winning this prestigious award that his wife felt she no longer knew him.
[ترجمه بهار] او پس از بردن این جایزه معتبر چنان فخر می فروخت که همسرش احساس می کرد دیگر او را نمیشناسد.|
[ترجمه گوگل] او پس از برنده شدن این جایزه معتبر آنقدر پرمدعا شده بود که همسرش احساس کرد دیگر او را نمی شناسد[ترجمه ترگمان] بعد از برنده شدن این جایزه معتبر، چنان پر زرق و برق شده بود که همسرش احساس کرد دیگر او را نمی شناسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The student council president gave such a pretentious speech that some students started to boo.
[ترجمه بهار] رییس شورای دانشجویی سخنرانی بسیار متظاهرانه ای کرد که برخی دانشجویان او را هو کردند.|
[ترجمه مهدیا همتان] رئیس شورای دانش آموزان چنان سخنرانی خودنمایانه ای کرد که بعضی از دانش آموزان اورا هو کردند|
[ترجمه گوگل] رئیس شورای دانش آموزی آنقدر سخنان پرمدعای ایراد کرد که برخی دانش آموزان شروع به هو کردن کردند[ترجمه ترگمان] رئیس شورای دانش آموزان چنان سخنرانی pretentious ایراد کرد که برخی از دانشجویان شروع به هو کردن کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: making or inclined to make a showy display of one's wealth, achievements, or the like; ostentatious.
• مترادف: grandiose, opulent, ostentatious, pompous
• متضاد: humble, simple, unpretentious
• مشابه: camp, elaborate, fancy, highfalutin, lavish, showy
• مترادف: grandiose, opulent, ostentatious, pompous
• متضاد: humble, simple, unpretentious
• مشابه: camp, elaborate, fancy, highfalutin, lavish, showy
- With their new-found wealth, the couple purchased a luxurious and pretentious home in a well-to-do neighborhood.
[ترجمه گوگل] این زوج با ثروتی که به تازگی پیدا کرده اند، خانه ای مجلل و مجلل در محله ای مرفه خریداری کردند
[ترجمه ترگمان] این زوج با ثروت تازه یافته خود خانه ای مجلل و پر زرق و برق را در یک محله خوب خریداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این زوج با ثروت تازه یافته خود خانه ای مجلل و پر زرق و برق را در یک محله خوب خریداری کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید