prescient

/ˈpresiənt//ˈpresɪənt/

معنی: قبلا اگاه، عالم به غیب یا اینده
معانی دیگر: عالم به غیب یا اینده، قبلا اگاه

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
• : تعریف: having or exhibiting knowledge of events before they take place.

- The old science fiction novel now seems remarkably prescient about the role that computers would come to play in our century.
[ترجمه گوگل] رمان علمی تخیلی قدیمی اکنون به طور قابل توجهی در مورد نقشی که رایانه ها در قرن ما ایفا می کنند، پیش بینی به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان] این رمان علمی تخیلی قدیم در حال حاضر به طور قابل توجهی در مورد نقشی که کامپیوترها در قرن ما بازی خواهند کرد، آگاه به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. They proved to be prescient on both counts.
[ترجمه حسین کتابدار] آن ها در هر دو مورد پیش بینی هایشان درست از آب در آمد.
|
[ترجمه گوگل]آنها ثابت کردند که از هر دو جنبه سنجیده هستند
[ترجمه ترگمان]آن ها ثابت کردند که از هر دو مورد آگاه هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Strong and prescient words, yet Marsh was not calling for a halt to all human interference.
[ترجمه گوگل]سخنان قوی و محتاطانه، اما مارش خواستار توقف همه مداخلات انسانی نبود
[ترجمه ترگمان]کلمات قوی و آگاه قوی، با این حال مارش برای متوقف شدن به همه دخالت انسانی متوقف نشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. That passage appeared prescient when the disastrous wreck on the Scillies scuttled four warships.
[ترجمه حسین کتابدار] آن متن زمانی که کشتی غرق شده ای بر روی جزایر سیلی چهار کشتی جنگی را نابود کرد، پیش بینی گرایانه به نظر رسید.
|
[ترجمه گوگل]این قسمت زمانی که غرق فاجعه بار در Scilles چهار کشتی جنگی را از بین برد، پیش بینی کننده به نظر می رسید
[ترجمه ترگمان]این گذرگاه معلوم شد که در آن هنگام که خرابی هولناک کشتی چهار ناو جنگی از آن بیرون آمده بود، آگاه شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. When I arrived squalling -- no doubt prescient about my imminent fate -- the streets were half black.
[ترجمه گوگل]وقتی با غوغا آمدم - بدون شک در مورد سرنوشت قریب الوقوعم پیش بینی می کردم - خیابان ها نیمه سیاه بود
[ترجمه ترگمان]وقتی به squalling رسیدم - شکی در مورد سرنوشت قریب الوقوع من وجود نداشت - خیابان ها نیمه سیاه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Howes thought it a prescient occasion.
[ترجمه حسین کتابدار] هاوز آن را یک موقعیت پیش گویانه دانست.
|
[ترجمه گوگل]هاوز آن را یک موقعیت پیشگویانه می دانست
[ترجمه ترگمان]من قبلا به این فکر می کردم که این یک موقعیت قبلی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. It was a remarkably prescient vision.
[ترجمه گوگل]این یک چشم انداز پیش بینی کننده قابل توجه بود
[ترجمه ترگمان]این تصویر خیلی قبل از آن بود که قبلا دیده بودم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Pessimists, such as Samuel Butler in his prescient Darwin Among the Machines (186, forecast a dystopian future akin to SkyNet in Terminator
[ترجمه گوگل]بدبینانی مانند ساموئل باتلر در کتاب پیشگویش داروین در میان ماشین ها (186، آینده ای دیستوپیایی شبیه اسکای نت در ترمیناتور پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]Pessimists، از جمله سامویل باتلر در نظریه داروین در میان ماشین ها (۱۸۶، پیش بینی آینده dystopian مانند to در ترمیناتور را پیش بینی می کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Regrettably for Australia, that report appears remarkably prescient.
[ترجمه گوگل]متأسفانه برای استرالیا، این گزارش به طور قابل توجهی پیش بینی کننده به نظر می رسد
[ترجمه ترگمان]متاسفانه برای استرالیا این گزارش به طور قابل توجهی prescient به نظر می رسد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This was his second prescient call.
[ترجمه گوگل]این دومین تماس پیشگویانه او بود
[ترجمه ترگمان]این دومین تصمیم قبلی او بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. In this, the critics were unfortunately quite prescient.
[ترجمه گوگل]در این مورد، متاسفانه منتقدان کاملاً پیشگو بودند
[ترجمه ترگمان]در این مورد، منتقدین متاسفانه کاملا آگاه بودند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. After refreshing himself at the bar, Isaac came back for him, prescient to the altered expectations of official white men.
[ترجمه گوگل]آیزاک پس از سرحال شدن در بار، به سراغ او آمد و انتظارات تغییر یافته مردان سفیدپوست رسمی را پیش بینی کرد
[ترجمه ترگمان]بعد از اینکه دوباره به بار آمد، اسحاق دوباره به طرف او آمد و آگاه شد که طبق انتظارات دیگری از مرده ای سفید سابق است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In the wake of the Los Angeles riots, it would be foolish to ignore Galbraith's prescient warnings.
[ترجمه گوگل]در پی شورش های لس آنجلس، نادیده گرفتن هشدارهای پیشگویانه گالبریث احمقانه خواهد بود
[ترجمه ترگمان]در پی شورش های لوس آنجلس، احمقانه است که هشدارهای prescient Galbraith را نادیده بگیریم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. That he insisted I drive him showed that my decision not to keep the jeep with me was prescient.
[ترجمه گوگل]اینکه او اصرار کرد که من با او رانندگی کنم، نشان داد که تصمیم من برای نگه نداشتن جیپ پیش خودم پیش بینی شده بود
[ترجمه ترگمان]که او اصرار داشت من رانندگی کنم، به او نشان دادم که تصمیم من این نیست که جیپ را با خودم نگه دارم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The parting between the two great composers was poignantly prescient.
[ترجمه گوگل]جدایی این دو آهنگساز بزرگ به طرز تلخی پیش بینی کننده بود
[ترجمه ترگمان]جدایی بین دو موسیقی دان بزرگ به طور تلخ تلخ و تلخ بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

قبلا اگاه (صفت)
prescient

عالم به غیب و اینده (صفت)
prescient

انگلیسی به انگلیسی

• having foresight, able to foresee future events; having advance knowledge
if you say that someone or something was prescient, you mean that they were able to know or predict what was going to happen in the future; a formal word.

پیشنهاد کاربران

✍️داشتن یا نشان دادن دانش از وقایع قبل از وقوع آنها؛ پیش بینی یا دانش پیشاپیش
✍️✍️کسی که بسیار شهودی یا درک کننده است و اغلب قادر به پیش بینی نتایج یا روندها با دقت قابل توجه است.
👈مترادف؛ Foreseeing, prophetic, predictive, clairvoyant
...
[مشاهده متن کامل]

👇مثال؛
“His prescient remarks during the meeting turned out to be accurate. ”
“The movie’s plot twist was so prescient that it left the audience in awe. ”
The author's prescient novel depicted technological advancements that we see today.

پیش آگاهی
غیب دانی، آینده بینی
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : _
✅️ اسم ( noun ) : prescience
✅️ صفت ( adjective ) : prescient
✅️ قید ( adverb ) : presciently
مترادف foresight
آینده نگر، دوراندیش، پیشگو
پیش دان، غیب دان
خویشتن نگری - درون گرا - درون نگر
پیشگویی، غیبگویی

بپرس