predominance

/prəˈdɑːmənəns//prɪˈdɒmɪnəns/

معنی: برتری، تفوق، غلبه، رجحان
معانی دیگر: predominancy : برتری، علو

جمله های نمونه

1. Another interesting note was the predominance of London club players.
[ترجمه گوگل]نکته جالب دیگر برتری بازیکنان باشگاه لندنی بود
[ترجمه ترگمان]نکته جالب دیگر برتری بازیکنان باشگاه لندن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Youth means a temperamental predominance of courage over timidity.
[ترجمه موسی] جوانی به معنای غلبه خلق و خوی شجاعت بر بزدلی است.
|
[ترجمه گوگل]جوانی به معنای غلبه خلقی شجاعت بر ترسو است
[ترجمه ترگمان]جوانی به معنی برتری مزاجی شجاعت بر کمرویی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. There is a predominance of people with an arts degree on the board of governors.
[ترجمه گوگل]در هیأت دولت افراد دارای مدرک هنری غالب هستند
[ترجمه ترگمان]برتری افراد با درجه هنری بر هیات مدیره حاکم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Eventually even their economic predominance was to suffer.
[ترجمه گوگل]در نهایت حتی تسلط اقتصادی آنها نیز متضرر شد
[ترجمه ترگمان]سرانجام برتری اقتصادی آن ها رنج می برد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The policy is designed to prevent the predominance of one group over another.
[ترجمه موسی] این سیاست برای جلوگیری از تسلط گروهی بر گروه دیگر طراحی شده است.
|
[ترجمه گوگل]این سیاست برای جلوگیری از برتری یک گروه بر گروه دیگر طراحی شده است
[ترجمه ترگمان]این سیاست برای جلوگیری از برتری یک گروه بر دیگری طراحی شده است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. There is a predominance of men in the club.
[ترجمه محمد جواد] برجستگی و موفقیت مردان در این باشگاه وجود دارد
|
[ترجمه گوگل]غلبه مردان در باشگاه وجود دارد
[ترجمه ترگمان]به این نتیجه رسیده ام که مردان در باشگاه به برتری خود ادامه می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The predominance is assumed to follow in a Paretian manner from inequality in the distribution of the relevant power-related resources.
[ترجمه گوگل]فرض بر این است که برتری به شیوه ای پارتی ناشی از نابرابری در توزیع منابع مرتبط با قدرت است
[ترجمه ترگمان]برتری بر آن است که به روش Paretian از نابرابری در توزیع منابع مرتبط با قدرت پیروی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. This may explain the predominance of rectosigmoid cancers detected by faecal occult blood testing.
[ترجمه گوگل]این ممکن است غلبه سرطان‌های رکتوزیگموئیدی را که با آزمایش خون مخفی مدفوع شناسایی می‌شوند، توضیح دهد
[ترجمه ترگمان]این ممکن است برتری سرطان rectosigmoid را که از طریق آزمایش خون پنهان کشف شده اند را توضیح دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. This predominance of cans is a correct impression of the country's cat food market.
[ترجمه گوگل]این غلبه قوطی ها برداشت درستی از بازار غذای گربه کشور است
[ترجمه ترگمان]این برتری قوطی های رنگ تصویر درستی از بازار غذای گربه این کشور است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. There are other reasons for the predominance of women carers, even after retirement.
[ترجمه گوگل]دلایل دیگری برای غلبه زنان مراقب حتی پس از بازنشستگی وجود دارد
[ترجمه ترگمان]دلایل دیگری برای غلبه زنان از carers، حتی پس از بازنشستگی وجود دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The predominance these spatial constructs have for the ordinary constable is essential to an understanding of the police mind.
[ترجمه گوگل]غلبه این ساختارهای فضایی برای پاسبان عادی برای درک ذهن پلیس ضروری است
[ترجمه ترگمان]برتری این سازه های فضایی برای یک پاسبان معمولی برای درک ذهن پلیس ضروری است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Also male predominance was particularly significant in these cases.
[ترجمه گوگل]همچنین غلبه مردان به ویژه در این موارد معنی دار بود
[ترجمه ترگمان]برتری مرد به ویژه در این موارد بسیار قابل توجه بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. A predominance of central funding will always leave the last word with government.
[ترجمه گوگل]غلبه بودجه مرکزی همیشه حرف آخر را با دولت خواهد گذاشت
[ترجمه ترگمان]برتری بودجه مرکزی همیشه آخرین واژه را با دولت به جا خواهد گذاشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. The predominance of the United States in the world capitalist system received fresh confirmation.
[ترجمه گوگل]تسلط ایالات متحده در نظام سرمایه داری جهانی تأیید تازه ای دریافت کرد
[ترجمه ترگمان]برتری ایالات متحده در نظام سرمایه داری جهان تاییدی تازه دریافت کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Experiments over the centuries resulted in the predominance of the Cheviot breed with a fleece eminently suitable for finer grades of cloth.
[ترجمه گوگل]آزمایش‌ها در طول قرن‌ها منجر به غلبه نژاد Cheviot با پشم گوسفندی شد که برای درجات ظریف‌تر پارچه مناسب بود
[ترجمه ترگمان]آزمایش ها بر روی قرن ها، به برتری نژاد Cheviot با یک گاو، که به طور برجسته ای برای نمرات بهتر پارچه مناسب است، منجر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

برتری (اسم)
influence, power, leadership, precedence, advantage, preponderance, excellence, superiority, supremacy, preference, priority, profit, predominance, vantage, primacy, hegemony, distinction, predomination, prominence, salience, saliency, headship, majesty, excellency, predominancy, pre-eminence

تفوق (اسم)
prevalence, influence, advantage, excellence, superiority, supremacy, predominance, domination, ascendancy, vantage, ascendency, hegemony, headship, predominancy, pre-emimence

غلبه (اسم)
win, prevalence, victory, conquest, predominance, domination, winning, dominance, prepotency

رجحان (اسم)
privilege, excellence, preference, predominance, distinction, predilection, predominancy

انگلیسی به انگلیسی

• supremacy, superiority; prevailing influence; prevalence, state of being widespread
if there is a predominance of one type of person or thing, there are many more of that type than any other; a formal word.

پیشنهاد کاربران

کثرت
The predominance of wolves in the area threatens the farmers
سوگیری
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : predominate
✅️ اسم ( noun ) : predominance
✅️ صفت ( adjective ) : predominant
✅️ قید ( adverb ) : predominantly
predominance ( noun ) = برتری ( هم به لحاظ قدرت و هم تعداد ) ، نفوذ، سلطه، حاکمیت، غلبه، تسلط
examples:
1 - There is a predominance of people with an arts degree on the board of governors.
...
[مشاهده متن کامل]

برتری افراد دارای مدرک هنری در هیئت فرمانداران وجود دارد.
2 - The predominance of the Royalist Party in Spain improved the living conditions of the people
برتری حزب سلطنتی در اسپانیا شرایط زندگی مردم را بهبود بخشید.

winning,
victory
domination
leadership
غلبه

بپرس