• : تعریف: the condition of being predisposed; tendency. • متضاد: indisposition • مشابه: partiality, propensity, tendency, turn
- her predisposition to be suspicious
[ترجمه گوگل] استعداد او برای مشکوک بودن [ترجمه ترگمان] نیاز به بدگمانی داره [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. She has an annoying predisposition to find fault wherever she goes.
[ترجمه رز سفید] او تمایل آزار دهنده ای به پیدا کردن اشتباهات در هر کجا که می رود دارد
|
[ترجمه گوگل]او استعداد آزاردهنده ای دارد که هر جا می رود عیب جویی کند [ترجمه ترگمان]یه تمایلی آزار دهنده برای پیدا کردن هر جایی که اون میره، پیدا میکنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. There is evidence that a predisposition to asthma runs in families.
[ترجمه Mrjn] شواهدی وجود دارد که نشان می دهد استعداد ( پیش زمینه ی ) ابتلا به آسم در خانواده ها موروثی است.
|
[ترجمه گوگل]شواهدی وجود دارد که نشان می دهد استعداد ابتلا به آسم در خانواده ها وجود دارد [ترجمه ترگمان]شواهدی وجود دارد که زمینه بروز آسم در خانواده ها وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. There are interactions between genetic predisposition and environmental factors.
[ترجمه گوگل]بین استعداد ژنتیکی و عوامل محیطی تعامل وجود دارد [ترجمه ترگمان]تعامل بین زمینه ژنتیکی و عوامل محیطی وجود دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Humanity, which has an obvious predisposition towards goodness, has an equally strong predisposition towards evil.
[ترجمه گوگل]بشریت که تمایل آشکاری به نیکی دارد، به همان اندازه گرایش قوی به شر دارد [ترجمه ترگمان]نوع بشر، که به خوبی به خوبی نسبت به نیکی است، یک کشش به نسبت بدی نسبت به شیطان دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Perinatal complications among babies born with an inherited predisposition towards schizophrenia may be implicated in the later manifestation of this disorder.
[ترجمه گوگل]عوارض پری ناتال در میان نوزادانی که با استعداد ارثی به اسکیزوفرنی متولد می شوند ممکن است در تظاهرات بعدی این اختلال دخیل باشد [ترجمه ترگمان]پیچیدگی های Perinatal در میان نوزادان متولد شده با زمینه ای موروثی برای شیزوفرنی، ممکن است در ظهور بعدی این اختلال، دخیل باشد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. However, a genetic predisposition does not seem to be the only factor that accounts for these disorders.
[ترجمه گوگل]با این حال، به نظر نمی رسد یک استعداد ژنتیکی تنها عاملی باشد که این اختلالات را نشان می دهد [ترجمه ترگمان]با این حال، به نظر نمی رسد که یک زمینه ژنتیکی تنها عاملی باشد که برای این اختلالات حساب می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. Some people are born with a predisposition to schizophrenia, he says.
[ترجمه گوگل]او می گوید برخی از افراد با استعداد اسکیزوفرنی متولد می شوند [ترجمه ترگمان]او می گوید که برخی افراد مستعد اسکیزوفرنی هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. The role of these polymorphisms in a predisposition to alcoholic liver disease has now been examined in two studies.
[ترجمه گوگل]نقش این پلی مورفیسم ها در مستعد ابتلا به بیماری کبدی الکلی اکنون در دو مطالعه بررسی شده است [ترجمه ترگمان]در حال حاضر، نقش این polymorphisms در زمینه بیماری کبد الکلی در دو مطالعه مورد بررسی قرار گرفته است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Individuals with Dupuytren's disease have a genetically-determined predisposition to the condition.
[ترجمه گوگل]افراد مبتلا به بیماری دوپویترن دارای استعداد ژنتیکی تعیین شده برای این بیماری هستند [ترجمه ترگمان]افراد مبتلا به بیماری Dupuytren به طور ژنتیکی مستعد ابتلا به این بیماری هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. a predisposition to like something.
[ترجمه گوگل]استعداد برای دوست داشتن چیزی [ترجمه ترگمان]یه تمایلی به چیزی مثل [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Thus, to assume that the creation of a predisposition to buy is a sufficient explanation of buyer behavior seems untenable.
[ترجمه گوگل]بنابراین، فرض اینکه ایجاد تمایل برای خرید توضیح کافی برای رفتار خریدار است، غیرقابل دفاع به نظر می رسد [ترجمه ترگمان]بنابراین، فرض کنیم که ایجاد یک زمینه برای خرید یک توضیح کافی از رفتار خریدار به نظر غیرقابل دفاع می رسد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Hence, a predisposition towards violence would be moderated.
[ترجمه گوگل]از این رو، تمایل به خشونت تعدیل می شود [ترجمه ترگمان]از این رو، گرایش به خشونت می تواند تعدیل شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. This predisposition may be genetically determined.
[ترجمه گوگل]این استعداد ممکن است از نظر ژنتیکی تعیین شود [ترجمه ترگمان]این زمینه ممکن است به طور ژنتیکی تعیین شود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Perhaps in people with a genetic predisposition, the trigger sends the immune system into permanent overdrive and disarray.
[ترجمه گوگل]شاید در افرادی که دارای استعداد ژنتیکی هستند، محرک سیستم ایمنی را به حالت بیش از حد و بی نظمی دائمی می فرستد [ترجمه ترگمان]شاید در افراد با استعداد ژنتیکی، ماشه سیستم ایمنی را به سمت بالا می برد و بی نظمی می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. Some kind of genetic predisposition also is likely.
[ترجمه گوگل]نوعی استعداد ژنتیکی نیز محتمل است [ترجمه ترگمان]نوعی از استعداد ژنتیکی نیز محتمل است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• previous tendency, predilection, previous inclination; sensitivity, susceptibility (to disease, etc.) if you have a predisposition to behave in a particular way, you tend to behave like that because of the kind of person that you are; a formal word.
پیشنهاد کاربران
پذیرندگی
Gifted
بیان معنی predisposition به فارسی یه کم سخته: معنیش اینه: تمایل به یک چیزی رو از قبل داشتن یا مستعد یک مشکل یا مستعد یک نگرش ( مثبت و منفی ) بودن a predisposition to heart disease مستعد ابتلا به بیماری قلبی
Predisposition refers to a tendency or inclination towards a particular condition, behavior, or outcome تمایل، زمینه یا گرایش به یک وضعیت، رفتار یا نتیجه خاص Due to his family history of heart disease, John has a genetic predisposition for developing cardiovascular problems. ... [مشاهده متن کامل]
Jenny's natural predisposition towards artistic activities led her to pursue a career in painting. The research suggests that there may be a genetic predisposition for certain mental illnesses. Sarah's upbringing in a musical household created a predisposition towards a career in music.