• : تعریف: an opinion or mental image formed without substantial knowledge. • مشابه: bias
- a childish preconception of marriage
[ترجمه گوگل] پیش فرض کودکانه ازدواج [ترجمه ترگمان] یک ازدواج کودکانه و بچگانه، [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. He proceeds to take apart every preconception anyone might have ever had about him.
[ترجمه موسی] او دست به کار می شود ( ادامه میدهد ) تا هر تصور قبلی را که هر کس در مورد او داشته است ، از بین ببرد.
|
[ترجمه رابرت] اون به از بین بردن تمام باورهای قبلی که ممکنه هر کسی راجع بهش داشته باشه ادامه میده.
|
[ترجمه گوگل]او تمام پیشداوریهایی که ممکن است در مورد او داشته باشد را از بین میبرد [ترجمه ترگمان]او هر کسی را که ممکن است درباره او داشته باشد از هم جدا می کند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. They have this preconception of a gun store owner.
[ترجمه armin] آنها این تصور را از صاحب فروشگاه اسلحه دارند.
|
[ترجمه رابرت] اونا این باور قدیمی ( باور قبلی ) رو از یه صاحب اسلحه فروشی دارن.
|
[ترجمه گوگل]آنها این تصور را از صاحب اسلحه فروشی دارند [ترجمه ترگمان]آن ها این حین حاملگی را با صاحب یک اسلحه دارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. We had no preconception of the results and analysed our data without prejudice.
[ترجمه گوگل]ما هیچ پیش فرضی از نتایج نداشتیم و داده های خود را بدون پیش داوری تجزیه و تحلیل کردیم [ترجمه ترگمان]ما هیچ درکی از نتایج نداشتیم و داده های ما را بدون تعصب تحلیل کردیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. Clara was full of a sombre preconception.
[ترجمه گوگل]کلارا پر از یک پیش فرض غم انگیز بود [ترجمه ترگمان]کلر سرشار از غم و اندوه بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. There's no longer the preconception that men cannot arrange flowers.
[ترجمه گوگل]دیگر این پیش فرض وجود ندارد که مردان نمی توانند گل بچینند [ترجمه ترگمان]دیگر قبل از اینکه مردها نتوانند گل ها را مرتب کنند وجود ندارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. He is misled by a preconception.
[ترجمه گوگل]او توسط یک پیش فرض گمراه شده است [ترجمه ترگمان]او قبل از حاملگی گمراه شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. If we could banish all such preconception when we read, that would be an admirable beginning.
[ترجمه گوگل]اگر میتوانستیم تمام این پیشتصورات را هنگام مطالعه کنار بگذاریم، شروعی تحسینبرانگیز خواهد بود [ترجمه ترگمان]اگر بتوانیم تمام آن preconception را که در آن موقع بخوانیم، شروع کنیم، این آغاز بسیار خوبی خواهد بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. She is misled by the preconception.
[ترجمه گوگل]او توسط پیش فرض گمراه شده است [ترجمه ترگمان]او توسط قبل و حین حاملگی گمراه شده بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. This preconception prevents us from reviewing the ordeal in its special historical circumstance.
[ترجمه گوگل]این پیش فرض ما را از مرور مصیبت در شرایط خاص تاریخی آن باز می دارد [ترجمه ترگمان]این قبل و حین حاملگی، ما را از مرور این آزمایش در شرایط خاص تاریخی خود باز می دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. However, this preconception might be misconceived as students are switching to a more health conscious lifestyle involving teetotalism and exercise.
[ترجمه گوگل]با این حال، این پیش فرض ممکن است به اشتباه تصور شود زیرا دانشآموزان در حال تغییر به یک سبک زندگی آگاهانهتر از سلامتی هستند که شامل تئوتالیسم و ورزش است [ترجمه ترگمان]با این حال، این حین حاملگی ممکن است misconceived باشد چون دانش آموزان به سبک زندگی آگاهانه تری که شامل teetotalism و ورزش است، تغییر می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. OBJECTIVE To learn the knowledge, attitude and practice preconception care.
[ترجمه گوگل]هدف یادگیری دانش، نگرش و تمرین مراقبت قبل از بارداری [ترجمه ترگمان]OBJECTIVE برای یادگیری دانش، نگرش و رفتار قبل از حاملگی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. It was another case of the preconception fathering the prediction.
[ترجمه گوگل]این مورد دیگری از پیش فرضی بود که پدر پیش بینی بود [ترجمه ترگمان]این مورد دیگری از پیش بینی قبل و حین حاملگی بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The task is more difficult than that our preconception.
[ترجمه گوگل]کار دشوارتر از آن پیش فرض ما است [ترجمه ترگمان]این کار بسیار مشکل تر از قبل و حین حاملگی ما است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
14. Are they able to look without too dominant a preconception coming from the Western tradition?
[ترجمه گوگل]آیا آنها می توانند بدون پیش فرضی غالب از سنت غربی نگاه کنند؟ [ترجمه ترگمان]آیا آن ها قادر به ظاهر شدن بدون برخورد بیش از حد قبل و حین پیروی از سنت غرب هستند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
15. This is a particularly fascinating example, and if we think it through we can perceive that the preconception belies the reality.
[ترجمه گوگل]این یک مثال بسیار جذاب است، و اگر به آن فکر کنیم، میتوانیم متوجه شویم که این پیش فرض واقعیت را رد میکند [ترجمه ترگمان]این یک مثال بسیار جالب توجه است، و اگر ما فکر کنیم از طریق ما می توانیم درک کنیم که قبل و حین حاملگی، واقعیت را جلوه می دهد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• presupposition, bias, prejudice; previously formed opinion, previously determined viewpoint your preconceptions about something are beliefs formed about it before you have had enough information or experience.
پیشنهاد کاربران
↩️ دوستان لطفاً به این توضیحات خوب دقت کنید: 📋 در زبان انگلیسی یک prefix داریم به اسم con 📌 این پیشوند، معادل "thoroughly" می باشد؛ بنابراین کلماتی که این پیشوند را در خود داشته باشند، به "thoroughly" مربوط هستند. ... [مشاهده متن کامل]
📂 مثال: 🔘 Convalescent: a person who thoroughly rests to regain health after illness or injury 🔘 Conflagration: a fire that thoroughly burns and destroys a large area 🔘 Inconspicuous: something thoroughly unnoticeable due to being small or ordinary 🔘 Consternation: thorough anxiety caused by unexpected events 🔘 Misconstrue: to thoroughly misunderstand something 🔘 Consummate: to possess thoroughly perfect skill 🔘 Connive: to thoroughly plan something secret and often wrong 🔘 Contentious: thoroughly argumentative and likely to fight 🔘 Condign: thoroughly deserved, whether punishment or reward 🔘 Convoluted: thoroughly complex and full of twists 🔘 Condescend: to thoroughly act superior to others 🔘 Conscript: to thoroughly force someone into military service 🔘 Contrite: thoroughly sorry for wrongdoing 🔘 Contagion: a disease that thoroughly spreads from person to person 🔘 Unconscionable: thoroughly shameful and unjust 🔘 Confound: to thoroughly confuse or surprise someone 🔘 Condone: to thoroughly accept or overlook bad behavior 🔘 Concede: to thoroughly admit or give in to something 🔘 Concise: thoroughly brief and to the point 🔘 Condemnation: thorough disapproval, often leading to punishment 🔘 Conducive: thoroughly helps or supports a result 🔘 Confidant: a person you thoroughly trust with your secrets 🔘 Conscientious: works thoroughly and with great care 🔘 Consign: to thoroughly entrust someone to another's care 🔘 Constrain: to thoroughly restrict or force someone’s actions 🔘 Contemplate: to thoroughly think about or observe something 🔘 Contemptible: thoroughly shameful and deserving of scorn 🔘 Contrived: thoroughly planned and unnatural 🔘 Disconsolate: thoroughly sad and unable to be comforted 🔘 Inconceivable: thoroughly unbelievable or unimaginable 🔘 Inconclusive: thoroughly uncertain or incomplete 🔘 Inconsequential: thoroughly unimportant 🔘 Inconsolable: thoroughly devastated and beyond comfort 🔘 Preconception: a thoroughly formed bias or assumption 🔘 Conversion: the act of thoroughly changing something 🔘 Concept: a thoroughly formed idea or thought 🔘 Conceit: thoroughly excessive self - pride 🔘 Conceal: to thoroughly hide something 🔘 Consolidate: to thoroughly combine and strengthen 🔘 Constant: thoroughly ongoing without stopping 🔘 Consider: to thoroughly think about something 🔘 Concern: thorough care or worry about someone or something 🔘 Confuse: to thoroughly make something unclear or hard to understand 🔘 Conceive: to thoroughly form or imagine an idea 🔘 Conclusion: the thorough end or final part of something 🔘 Convince: to thoroughly persuade someone to believe something 🔘 Confident: thoroughly sure of one’s ability or success 🔘 Conclude: to thoroughly decide by reasoning
پیش پندار. پیش فرض ذهنی مثال: I used the power of words and will to challenge the preconceptions من از قدرت کلمات و ارده برای به مبارزه طلبیدن پیش فرض های ذهنی استفاده کردم .
✍ توضیح: An opinion or belief formed before having enough information or experience 💭🤔 ✅ مثال: Her preconception about the new colleague changed after getting to know him better.
This term refers to forming an opinion or belief about someone or something before having all the facts or information. Preconceptions can be based on stereotypes or assumptions. ایجاد عقیده یا باور در مورد کسی یا چیزی قبل از داشتن تمام حقایق یا اطلاعات. ... [مشاهده متن کامل]
پیش فرض ها/ پیش داوری/ پیش زمینه/ تصورات قبلی/ تصورات اولیه می توانند بر اساس کلیشه ها یا فرضیات باشند. مثال؛ I had a preconception that the new coworker would be unfriendly, but they turned out to be really nice. In a conversation about travel, someone might admit, “I had preconceptions about a certain country, but visiting it changed my perspective. ” A person might caution against preconceptions by saying, “It’s important to approach new situations with an open mind and without preconceived notions. ”
به نظرم بهترین ترجمه درباره ی این کلمه ( در زمینه پزشکی ) رو آقای حمید پرهام ارائه دادن
پیش انگاشت
preconception ( علوم سلامت ) واژه مصوب: پیش آبستنی تعریف: مربوط به قبل از آبستنی
preconception ( noun ) = تعصب، پیش داوری، پیش فرض، پنداشت، تصور قبلی، توهم، آینده نگری، دور اندیشی Definition = یک ایده یا نظر شکل گرفته قبل از اینکه اطلاعات کافی برای شکل گیری صحیح آن در دسترس باشد/توانایی پیش بینی آنچه در آینده اتفاق خواهد افتاد یا مورد نیاز است/تعصب ناعادلانه یا عدم تحمل عقاید یا عقاید مختلف/مفهومی که در ذهن شکل می گیرد/ ... [مشاهده متن کامل]
examples: 1 - Try to go into the meeting without too many preconceptions about what the other group wants. سعی کنید بدون پیش داوری زیاد درباره آنچه گروه دیگر می خواهد به جلسه بروید. 2 - It is difficult to overcome preconceptions if we are not open to new ideas. اگر ذهن مان به ایده های جدید باز نباشد غلبه بر تعصبات مشکل خواهد بود. 3 - Many people still have preconceptions about how Native Americans live. بسیاری از مردم هنوز درباره نحوه زندگی بومیان آمریکا پیش داوری می کنند.