pragmatics

/prægˈmætɪks//præɡˈmætɪks/

معنی: واقع بین، کاربست، فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی
معانی دیگر: (زبان شناسی) کاربرد شناسی، برون زبان نگری، ملاحظات برون زبانی

جمله های نمونه

1. Yet pragmatics tends only to examine how meaning develops at a given point.
[ترجمه peyman] با این حال زبان شناسی
|
[ترجمه گوگل]با این حال، پراگماتیک تنها به بررسی چگونگی توسعه معنا در یک نقطه معین تمایل دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال گرایی تنها به بررسی این مساله تمایل دارد که چگونه در یک نقطه مشخص، معنا گسترش می یابد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. This involves information about syntax, semantics, discourse structure, pragmatics and knowledge of the world.
[ترجمه گوگل]این شامل اطلاعاتی در مورد نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عمل شناسی و دانش جهان است
[ترجمه ترگمان]این شامل اطلاعات درباره نحو، معناشناسی، ساختار گفتمان، عملگرایی و دانش جهان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. So the notion that pragmatics might be the study of aspects of meaning not covered in semantics certainly has some cogency.
[ترجمه گوگل]بنابراین این تصور که پراگماتیک ممکن است مطالعه جنبه‌هایی از معنا باشد که در معناشناسی پوشش داده نشده‌اند، مطمئناً تا حدی قابل قبول است
[ترجمه ترگمان]بنابراین این تصور که علم گرایی ممکن است مطالعه جنبه هایی از معنا باشد که در علم معنا پوشش داده نمی شود قطعا some دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. A clearer distinction is that between semantics and pragmatics.
[ترجمه گوگل]تمایز واضح تر بین معناشناسی و عمل شناسی است
[ترجمه ترگمان]تفاوت واضح بین معناشناسی و عملگرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Alternatively, pragmatics and other linguistic components or levels can be allowed to interact.
[ترجمه گوگل]از طرف دیگر، عمل شناسی و سایر مؤلفه ها یا سطوح زبانی می توانند اجازه تعامل داشته باشند
[ترجمه ترگمان]همچنین عملگرایی و دیگر مولفه های زبانی می تواند تعامل داشته باشد تا با آن ها تعامل داشته باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Unlike many other topics in pragmatics, implicature does not have an extended history.
[ترجمه گوگل]بر خلاف بسیاری از موضوعات دیگر در عمل شناسی، ضمنی تاریخچه گسترده ای ندارد
[ترجمه ترگمان]برخلاف بسیاری از موضوعات در علم گرایی، implicature سابقه طولانی تری ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. So we move from semantics to pragmatics, from virtual to actual meaning.
[ترجمه گوگل]بنابراین ما از معناشناسی به عمل شناسی، از مجازی به معنای واقعی حرکت می کنیم
[ترجمه ترگمان]پس ما از معناشناسی برای عملگرایی، از مجازی به معنای واقعی حرکت می کنیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. Universal Pragmatics is the base of the complex theory of Communicative Action.
[ترجمه گوگل]عمل شناسی جهانی پایه نظریه پیچیده کنش ارتباطی است
[ترجمه ترگمان]Pragmatics یونیورسال مبنای نظریه پیچیده عمل Communicative است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. After the discussion about the interrelatedness between pragmatics and cognitive linguistics, psycholinguistics and cog. . .
[ترجمه گوگل]پس از بحث در مورد ارتباط متقابل بین عمل شناسی و زبان شناسی شناختی، روان زبان شناسی و cog
[ترجمه ترگمان]پس از بحث در مورد ارتباط بین عملگرایی و زبان شناسی شناختی، psycholinguistics و cog
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. What essentially distinguishes semantics and pragmatics is whether in the study of meaning, the context of use is considered.
[ترجمه گوگل]آنچه اساساً معناشناسی و عمل شناسی را متمایز می کند این است که آیا در مطالعه معنا، زمینه استفاده در نظر گرفته می شود؟
[ترجمه ترگمان]چیزی که اساسا معنا شناسی و عملگرایی را متمایز می کند این است که در مطالعه معنا، مفهوم استفاده در نظر گرفته می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Deixis is an important content of pragmatics.
[ترجمه گوگل]دیکسیس یک محتوای مهم عمل شناسی است
[ترجمه ترگمان]علم گرایی محتوای مهمی از عملگرایی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. In light of relevant pragmatics principles, we can see that the core interpersonal functions of hao is to reclaim speakership, seek agreements, and so on.
[ترجمه گوگل]با توجه به اصول عمل شناسی مرتبط، می توانیم ببینیم که کارکردهای بین فردی اصلی هائو بازپس گیری قدرت سخنوری، جستجوی توافق ها و غیره است
[ترجمه ترگمان]با توجه به اصول علم گرایی مرتبط، ما می توانیم ببینیم که عملکردهای درون فردی اصلی hao، اصلاح سخنگویی، جستجوی توافقنامه ها، و غیره است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The study was published in the Journal of Pragmatics.
[ترجمه گوگل]این مطالعه در مجله Pragmatics منتشر شد
[ترجمه ترگمان]این مطالعه در ژورنال of منتشر شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. You should take sociolinguistics, pragmatics, syntax, semantics and business English in this semester.
[ترجمه گوگل]شما باید در این ترم زبان شناسی اجتماعی، عمل شناسی، نحو، معناشناسی و انگلیسی تجاری را بگذرانید
[ترجمه ترگمان]در این ترم باید sociolinguistics، عملگرایی، نحو شناسی و زبان انگلیسی را در نظر بگیرید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. A few theoretical analysis of pragmatics was actually accomplished with certain assumption.
[ترجمه گوگل]چند تحلیل نظری از عمل شناسی در واقع با فرضیات خاصی انجام شد
[ترجمه ترگمان]در واقع چند آنالیز نظری از علم گرایی با فرض مشخص انجام شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

واقع بین (اسم)
pragmatics, realist

کاربست (اسم)
pragmatics

فلسفه واقع بینی واقعیت گرایی (اسم)
pragmatism, pragmatics

تخصصی

[کامپیوتر] مطالعه و بررسی رابطه میان علائم واستفاده از آنها

انگلیسی به انگلیسی

• field of linguistics that studies the understanding of natural language and use and meaning of language and not language structure

پیشنهاد کاربران

علم کاربرد شناسی معانی
pragmatics ( زبان‏شناسی )
واژه مصوب: کاربردشناسی
تعریف: شاخه‏ای از معناشناسی که به مطالعۀ معنای جمله در بافت می‏پردازد

بپرس