potency

/ˈpoʊtnsi//ˈpəʊtnsi/

معنی: توانایی، لیاقت، قدرت، توان، نیرومندی
معانی دیگر: توانمندی، نیرو، زور، قوت، استعداد، توانش، امکان، (مرد) توان جنسی، قوه ی باه، مردی

بررسی کلمه

اسم ( noun )
حالات: potencies
(1) تعریف: the condition of being potent; strength; effectiveness.
متضاد: impotence
مشابه: force, strength, vigor

- The potency of herbal medications can vary greatly.
[ترجمه گوگل] قدرت داروهای گیاهی می تواند بسیار متفاوت باشد
[ترجمه ترگمان] قدرت داروهای گیاهی می تواند بسیار متفاوت باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: capacity for positive change or growth.
مشابه: vigor

(3) تعریف: something or someone with power, strength, or effectiveness.
مشابه: force

جمله های نمونه

1. the potency of his ideas
توانمندی عقاید او

2. the potency of mass activity
نیروی فعالیت همگانی

3. the potency of religious faith in fighting fear and anxiety
توانایی ایمان مذهبی در مبارزه با ترس و نگرانی

4. matters that have the potency of life
موادی که استعداد جاندار شدن را دارند

5. this ball has a potency of being thrown
این گوی را می توان پرتاب کرد.

6. this drink has great potency
این مشروب خیلی قوی است.

7. the medicine had lost its potency by being exposed to light
این دارو بخاطر قرار گرفتن در معرض نور قدرت خود را از دست داده بود.

8. They testify to the extraordinary potency of his personality.
[ترجمه گوگل]آنها به قدرت فوق العاده شخصیت او گواهی می دهند
[ترجمه ترگمان]آن ها به قدرت خارق العاده شخصیت او شهادت می دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The myth of male superiority was losing its potency.
[ترجمه جلیل جعفری] قصه برتری مردی که داشت از مردانگی ساقط می شد.
|
[ترجمه گوگل]افسانه برتری مرد در حال از دست دادن قدرت خود بود
[ترجمه ترگمان]افسانه برتری مرد قدرت خود را از دست می داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. He owed his popular support to the potency of his propaganda machine.
[ترجمه گوگل]او حمایت مردمی خود را مدیون قدرت دستگاه تبلیغاتی خود بود
[ترجمه ترگمان]او به حمایت مردمی خود از قدرت دستگاه تبلیغاتی خود مدیون بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Therein probably lies the potency of the Gaullist concept of state broadcasting.
[ترجمه گوگل]احتمالاً قدرت مفهوم گولیستی پخش دولتی در آن نهفته است
[ترجمه ترگمان]در اینجا احتمالا قدرت مفهوم Gaullist از پخش دولتی نهفته است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. These differences may be significant given the potency of large and relatively prolonged aggregations for producing epidemics in experiments.
[ترجمه گوگل]این تفاوت‌ها ممکن است با توجه به قدرت تجمع‌های بزرگ و نسبتا طولانی‌مدت برای ایجاد اپیدمی در آزمایش‌ها قابل توجه باشد
[ترجمه ترگمان]این تفاوت ها ممکن است با توجه به توان تجمع بزرگ و نسبتا طولانی برای تولید epidemics در آزمایش ها، قابل توجه باشد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Mass unemployment had lost its old political potency.
[ترجمه گوگل]بیکاری گسترده قدرت سیاسی قدیمی خود را از دست داده بود
[ترجمه ترگمان]بیکاری انبوه قدرت سیاسی قدیمی خود را از دست داده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Consuming large amounts of alcohol can significantly reduce a man's potency.
[ترجمه گوگل]مصرف مقادیر زیاد الکل می تواند قدرت مردان را به میزان قابل توجهی کاهش دهد
[ترجمه ترگمان]مصرف مقادیر زیادی از الکل می تواند به میزان قابل توجهی قدرت یک مرد را کاهش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. Alcohol abuse in men can cause loss of sex drive and reduced potency.
[ترجمه گوگل]سوء مصرف الکل در مردان می تواند باعث کاهش میل جنسی و کاهش قدرت شود
[ترجمه ترگمان]مصرف الکل در مردان می تواند باعث از دست رفتن نیروی جنسی و کاهش قدرت شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

توانایی (اسم)
strength, ability, capability, might, potency, energy, influence, authority, vim, puissance

لیاقت (اسم)
ability, capability, potency, competency, competence, merit, aptitude, autarchy, autarky

قدرت (اسم)
might, potency, power, authority, rod, zing, vigor, sovereignty, nerve, posse, vim, godown, staying power, puissance, strong arm, vis

توان (اسم)
might, potency, power, exponent, vigor, capacitance, vim, puissance

نیرومندی (اسم)
potency, intensity, force, power, vigor, intension, virility

تخصصی

[ریاضیات] قدرت، توانائی، توان

انگلیسی به انگلیسی

• power; strength; force; potentiality, capacity to be
potency is the power and influence that a person, action, or idea has to affect people's lives or beliefs.
the potency of a drug, poison, or other chemical is its strength.
potency is also a man's capability to have sex.

پیشنهاد کاربران

۱. قوت. قدرت. توانمندی. نیرو ۲. توانش. توانایی. استعداد. امکان ۳. تاثیر. اثر ۴. {مرد} توان جنسی
مثال:
the potency of religious faith in fighting fear and anxiety.
نیروی ایمانِ مذهبی در مبارزه با ترس و اضطراب.
1. The power of something to influence or make an impression.
2. A male's ability to achieve an erection or to reach orgasm.
اثرگذاری، جذبه، جذابیت، هیبت، ابهت، مردانگی، رجولیت، نیروی جنسی مردانه، نعوظ، ارضای جنسی مرد.
شاید مسخره کنید ولی تو اکثر متن ها نعنی * تاثیر* رو میده
گیرایی ( دربارۀ شراب و مشروبات الکلی )
قدرت اثر
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : potentiate
✅️ اسم ( noun ) : potency / potential / potentate / potentiality
✅️ صفت ( adjective ) : potent / potential
✅️ قید ( adverb ) : potentially / potently
{پزشکی} میزان فعالیت یا توان دارو: توان و قدرت برخی از آنتی بیوتیک ها، محصولات غدد درون ریز، ویتامین ها، فراورده های حاصل از زیست فن آوری و بیولوژیک ها ( مانند واکسن ها ) بر اساس فعالیت آنها است و با اصطلاحاتی
...
[مشاهده متن کامل]
همچون "واحد"، "میکروگرم در هر میلیگرم ( mcg/mg ) " و یا دیگر واژگان استانداردشده اندازه گیری بیان می شود.

Also noteworthy is that the "potency" of marijuana has been steadily increasing, from about 3% in the 1980s to 12% in 2012
همچنین قابل توجه است که میزان تمایل به مصرف ماری جوانا به طور پیوسته در حال افزایش است، از حدود 3 درصد در دهه 1980 به 12 درصد در سال 2012
میزان تمایل اتصال دارو به رسپتور
کارآمدی
استعداد
کارایی
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١٢)

بپرس