potbellied

/pɒtˈbelɪd//pɒtˈbelɪd/

شکم دار، زمبه دار، شکم گنده، (مشهدی) قتل، دارای شکم گنده، شکم گنده

جمله های نمونه

1. a potbellied stove
بخاری شکم دار (میان گرد)

2. eight of the pups were beautiful, the only exception was a potbellied little male
هشت تا از توله سگ ها زیبا بودند و یگانه استثنا یک توله ی نر شکم گنده بود.

3. Who's that potbellied man sitting over there?
[ترجمه مریم سالک زمانی] آن آقایی که شکمی قلنبه دارد و آنجا نشسته است، کیست؟
|
[ترجمه گوگل]اون مرد قلابی که اونجا نشسته کیه؟
[ترجمه ترگمان]آن مرد شکم گنده کیست؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. We slept in bunks around a pot-bellied stove.
[ترجمه گوگل]دو طبقه دور یک اجاق گازی می خوابیدیم
[ترجمه ترگمان]ما روی تخت دراز کشیدیم و خوابیدیم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. There was a hot fire in the potbellied stove and an oil lamp burning high on a table in the corner.
[ترجمه گوگل]آتش داغی در اجاق گاز و چراغ نفتی بر روی میز گوشه ای روشن بود
[ترجمه ترگمان]یک آتش داغ در بخاری شکم گنده داشت و یک چراغ نفتی روی می زی در گوشه اتاق روشن بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Signs of a roundworm infection in puppies are likely to be a pot-bellied appearance and poor coat condition.
[ترجمه گوگل]نشانه‌های عفونت کرم گرد در توله‌سگ‌ها احتمالاً ظاهری شکم‌دار و وضعیت بد پوشش است
[ترجمه ترگمان]علائم عفونت roundworm در توله سگ به احتمال زیاد ظاهری با شکم و شرایط پوشش ضعیف است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. The ego of Arpaio is like the pot-bellied engine of an old steam locomotive.
[ترجمه گوگل]ایگوی آرپایو مانند موتور شکمی یک لوکوموتیو بخار قدیمی است
[ترجمه ترگمان]ضمیر Arpaio مانند موتور - با شکم بخار قدیمی لوکوموتیو بخار قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. A large pot-bellied stove dominates the room.
[ترجمه مریم سالک زمانی] بخاری خمره ای شکلِ بزرگ، حجم زیادی از اتاق را اشغال کرده است.
|
[ترجمه گوگل]یک اجاق بزرگ با شکم قابلمه ای بر اتاق مسلط است
[ترجمه ترگمان]یک بخاری بزرگ با شکم بزرگ بر اتاق مسلط است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They left behind the pot-bellied shearer who had played him previously.
[ترجمه گوگل]آنها قیچی شکم پاتی را که قبلاً او را بازی کرده بود، پشت سر گذاشتند
[ترجمه ترگمان]آن ها پشت the با شکم pot که قبلا او را بازی کرده بودند جا ماندند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The short, potbellied little man was happily married.
[ترجمه گوگل]مرد کوچولوی قد کوتاه و پشمالوی خوشبختی ازدواج کرده بود
[ترجمه ترگمان]مرد کوچک اندام شکم گنده با خوشحالی ازدواج کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The regiment total 12 potbellied the core figure, members are transferred around, everyone scrambling for their group photo or photo to mark the occasion.
[ترجمه گوگل]هنگ در مجموع 12 نفر را تشکیل می‌دهند، اعضا به اطراف منتقل می‌شوند، همه در حال تقلا برای عکس یا عکس دسته جمعی خود هستند تا این مناسبت را مشخص کنند
[ترجمه ترگمان]تعداد کل هنگ ۱۲ potbellied اصلی است، اعضا به اطراف منتقل می شوند، همه برای گرفتن عکس یا عکس گروه خود تقلا می کنند تا این موقعیت را مشخص کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. The potbellied shouted, "Though just a section head, I receive the remuneration of a chief rank in the county!"
[ترجمه گوگل]مرد گلدان فریاد زد: "اگرچه فقط یک رئیس بخش هستم، اما پاداش یک درجه ارشد در شهرستان را دریافت می کنم!"
[ترجمه ترگمان]The فریاد کشید: \"اگرچه فقط یک رئیس بخش است، من پاداش یک مقام ارشد را در این استان دریافت می کنم!\"
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Each time seeing the potbellied celebrities with high and mighty poses I would feel inexplicable awestruck.
[ترجمه گوگل]هر بار با دیدن افراد مشهور با ژست‌های بلند و قدرتمند احساس حیرت غیرقابل توضیحی می‌کردم
[ترجمه ترگمان]هر بار که افراد مشهور potbellied را با ژست بلند و پر قدرت می دیدند، وحشت غیرقابل وصفی می کردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. A round, potbellied man grabbed me by the nape of the neck just as I reached the doors and began to beat me about the face.
[ترجمه گوگل]وقتی به درها رسیدم، مردی گرد و گلدان گردنم را گرفت و شروع کرد به کتک زدن من
[ترجمه ترگمان]همان طور که به در رسیدم یک مرد شکم گنده مرا از پشت گردن گرفت و شروع به کتک زدن در مورد صورت من کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It seems that pregnancy travel inconvenience and potbellied image which took all the hard works will resolve with the growth of son.
[ترجمه گوگل]به نظر می‌رسد ناراحتی‌های سفر بارداری و تصویری که همه زحمات را کشیده، با رشد پسر برطرف می‌شود
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که سفر pregnancy و تصویر potbellied که تمام کاره ای سخت را در بر می گیرد، با رشد پسرش حل و فصل می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• big-bellied, paunchy, having a large protruding abdomen; rounded; protruding
someone who is pot-bellied has got a pot belly.

پیشنهاد کاربران

شکمی قلنبه
شکم گنده
That was a potbellied pig
آن یک خوک شکم گنده بود

بپرس