اسم ( noun )
• (1) تعریف: a painting, drawing, photograph, or sculpture of a person, esp. a person's face.
• مشابه: bust, caricature, close-up, effigy, image, likeness, mask, miniature, picture, profile, silhouette
• مشابه: bust, caricature, close-up, effigy, image, likeness, mask, miniature, picture, profile, silhouette
- A portrait of Abraham Lincoln hangs on the wall.
[ترجمه امیررضا فرهید] تصویری از آب رهام لینکلن روی دیوار آویزان است.|
[ترجمه سعید والی] تصویری از ابراهم لینکلن روی دیوار اویزان است|
[ترجمه K.sh] تصویری از آبراهام لینکولن بر روی دیوار آویزان است.|
[ترجمه Kimia] یک پرتره از چهره ی ابراهیم لینکلن روی دیوار است|
[ترجمه sarina] تصویری از آبراهام لینکلن به دیوار آویزان است.|
[ترجمه Ali] پرتره ای از آبراهام لینکلن روی دیوار آویزان شده است|
[ترجمه گوگل] پرتره ای از آبراهام لینکلن روی دیوار آویزان شده است[ترجمه ترگمان] تصویری از آبراهام لینکلن روی دیوار آویزان است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: a verbal description of something, esp. a person.
• مترادف: characterization, memoir, portrayal, vignette
• مشابه: account, biography, description, history, image, impression, narrative, record
• مترادف: characterization, memoir, portrayal, vignette
• مشابه: account, biography, description, history, image, impression, narrative, record
- The author paints a grim portrait of life in the penal colony.
[ترجمه گوگل] نویسنده پرتره ای تلخ از زندگی در مستعمره کیفری ترسیم می کند
[ترجمه ترگمان] نویسنده تصویر تلخ زندگی را در زندان اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] نویسنده تصویر تلخ زندگی را در زندان اعمال می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید