pony up

/ˈpoʊˌni ʌp//ˈpəʊni ʌp/

جمله های نمونه

1. I suppose I shall have to pony up, whether I like it or not.
[ترجمه علی اکبر منصوری] خواه ناخواه فکر کنم مجبورم که تسویه حساب کنم.
|
[ترجمه گوگل]فکر می‌کنم، چه بخواهم و چه نخواهم، مجبور می‌شوم تسویه حساب کنم
[ترجمه ترگمان]فکر می کنم اگر دوست داشته باشم، باید سوار اسب بشوم، چه خوشم بیاید چه نیاید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. All investors had to pony up a minimum of $5000.
[ترجمه گوگل]همه سرمایه گذاران باید حداقل 5000 دلار پول می گرفتند
[ترجمه ترگمان]همه سرمایه گذاران باید حداقل ۵۰۰۰ دلار را تحویل دهند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Those children regularly pony up for a second helping of my cheesecake.
[ترجمه گوگل]آن بچه ها مرتباً برای یک ثانیه از چیزکیک من تسویه حساب می کنند
[ترجمه ترگمان]اون بچه ها به طور مرتب برای یه لحظه به کیک پنیر من کمک میکنن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. He cannot pony up the required quota of references.
[ترجمه گوگل]او نمی تواند سهمیه مورد نیاز مراجع را افزایش دهد
[ترجمه ترگمان]او نمی تواند سهمیه مورد نیاز منابع را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Ultimately, the city and county would pony up $ 1million as part of their own deal.
[ترجمه گوگل]در نهایت، شهر و شهرستان 1 میلیون دلار به عنوان بخشی از معامله خود پرداخت خواهند کرد
[ترجمه ترگمان]در نهایت، شهر و شهرستان یک میلیون دلار را به عنوان بخشی از معامله خود پرورش خواهند داد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. The first is to require patients to pony up more of the money themselves through high deductibles and copayments.
[ترجمه گوگل]اولین مورد این است که بیماران را ملزم کنیم که از طریق فرانشیزهای بالا و پرداخت های مشترک، پول بیشتری را به دست آورند
[ترجمه ترگمان]اولین کاری که باید انجام دهیم این است که به بیماران نیاز داریم که بیشتر پول خود را از طریق deductibles و copayments بلند کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They all pony up because they can be helped or hurt by legislation.
[ترجمه گوگل]همه آنها تظاهر می کنند زیرا قانون می تواند به آنها کمک کند یا آسیب ببینند
[ترجمه ترگمان]آن ها همه اسب را رها می کنند چون می توانند به وسیله قانون به آن ها کمک یا صدمه بزنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. It is time to pony up on that bill.
[ترجمه گوگل]وقت آن است که روی آن صورتحساب تسویه حساب کنیم
[ترجمه ترگمان]الان وقتش است که روی آن بیل سوار شویم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. They made him pony up the money he owed.
[ترجمه گوگل]آنها او را وادار کردند که پولی را که بدهی داشت، تسویه کند
[ترجمه ترگمان] اونا مجبورش کردن که پولی رو که بهش بدهکار بود رو بالا ببره
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. I wish you'd pony up the money you owe.
[ترجمه گوگل]ای کاش پولی را که بدهی داری می کردی
[ترجمه ترگمان] کاش پولی رو که بهش بدهکاری رو از دست می دادی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. The IMF is not prepared to pony up the second half of the $4 billion.
[ترجمه گوگل]صندوق بین‌المللی پول آماده نیست تا نیمه دوم 4 میلیارد دلار را جبران کند
[ترجمه ترگمان]صندوق بین المللی پول آماده نیست تا نیم میلیارد دلار از ۴ میلیارد دلار را افزایش دهد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. People can't even afford to pony up for movie tickets.
[ترجمه گوگل]مردم حتی نمی توانند برای خرید بلیط سینما پولی بخرند
[ترجمه ترگمان]مردم حتی نمی تونن سوار اسب هم بشن برای بلیط سینما
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. And to any website that made that false claim that doesn't either want to apologize, pony up your source, or put your money where your mouth is, I say this. . . I will never grant an interview with you.
[ترجمه گوگل]و به هر وب‌سایتی که این ادعای نادرست را مطرح کرده است و نمی‌خواهد عذرخواهی کند، منبع شما را تسویه حساب کند یا پول شما را در دهان شما بگذارد، من این را می‌گویم من هرگز اجازه مصاحبه با شما را نمی دهم
[ترجمه ترگمان]و برای هر سایتی که ادعا می کند این ادعا نادرست است که یا نمی خواهد معذرت خواهی کند، منبع خود را بلند کنید، یا پولتان را در جایی که دهان تان است قرار دهید، من این را می گویم من هرگز با شما مصاحبه نخواهم کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. When it's withheld, you turn sick; crazy, not to mention resentful of the dealer who encouraged this addiction in the first place, but now refuses to pony up the good stuff.
[ترجمه گوگل]وقتی از آن جلوگیری شود، بیمار می شوید دیوانه، ناگفته نماند که از فروشنده ای که در وهله اول این اعتیاد را تشویق کرد، اما اکنون از تسویه حساب چیزهای خوب خودداری می کند، خشمگین است
[ترجمه ترگمان]وقتی آن را نگه می دارند، مریض می شوید؛ دیوانه، نه به خاطر اینکه از فروشنده خواهش کند که این اعتیاد را به جای اول تشویق کند، اما حالا از اسب چه استفاده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

انگلیسی به انگلیسی

• pay up, organize payment for something for which payment is due (informal)

پیشنهاد کاربران

تسویه حساب از روی ناچاری
Synonyms:
To pay money
To foot the bill
To pay the tab/bill
To pick up the tab/bill
حساب را صاف کردن
to pay money for something.
پرداخت کردن
تسویه حساب کردن
پرداخت کردن

بپرس