pontificate

/panˈtɪfəˌket//pɒnˈtɪfɪkeɪt/

معنی: امامت، رسالت کردن
معانی دیگر: (با خودنمایی و فضل فروشی) عمل کردن یا حرف زدن، (با تظاهر به دانش و عقل زیاد) اظهار عقیده کردن، اظهار فضل کردن، مقام یا دوران تصدی پاپ یا مطران، (به عنوان پاپ یا مطران) سرپرستی کردن (به ویژه در مراسم عشای ربانی)، دوره یا مقام اسقفی یا پاپی یا کهانت، اسقفی کردن، فضل فروشی کردن

بررسی کلمه

اسم ( noun )
• : تعریف: a pontiff's office or term of office.

- The Pope had achieved much in the early years of his pontificate.
[ترجمه گوگل] پاپ در سالهای اولیه سلطنت خود به موفقیت های زیادی دست یافت
[ترجمه ترگمان] پاپ در نخستین سال های فرمان روایی او، به حد زیادی دست یافته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: pontificates, pontificating, pontificated
(1) تعریف: to speak or behave with exaggerated authority.

- Just because he's a professor, he thinks he can pontificate about any subject.
[ترجمه گوگل] فقط به این دلیل که او یک استاد است، فکر می کند که می تواند در مورد هر موضوعی پاپ باشد
[ترجمه ترگمان] فقط به خاطر اینکه او یک پروفسور است، فکر می کند که می تواند در مورد هر موضوعی صحبت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: to carry out the duties of a pontiff.

جمله های نمونه

1. The decision was made during the pontificate of Pope John XX.
[ترجمه گوگل]این تصمیم در دوران پاپ جان بیستم گرفته شد
[ترجمه ترگمان]این تصمیم در زمان پاپی پاپ جان XX گرفته شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

2. Politicians like to pontificate about falling standards.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران دوست دارند در مورد سقوط استانداردها تمجید کنند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران دوست دارند در مورد سقوط استانداردها با هم برخورد کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Pope Formosus died after a pontificate of four and a half years.
[ترجمه گوگل]پاپ فورموسوس پس از چهار سال و نیم سلطنت درگذشت
[ترجمه ترگمان]پاپ Formosus پس از گذشت چهار سال و نیم گذشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. There are lots of people in Washington who pontificate on the issue of the day.
[ترجمه گوگل]افراد زیادی در واشنگتن وجود دارند که در مورد موضوع روز پاپ می گویند
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم در واشنگتن هستند که در مورد مساله روز با وی مخالفت کردند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. Politicians will happily pontificate on any issue, but not all of them really know anything about it.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران با خوشحالی در مورد هر موضوعی اظهار نظر خواهند کرد، اما همه آنها واقعاً چیزی در مورد آن نمی دانند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران با خوشحالی با هر مساله ای pontificate می کنند، اما همه آن ها واقعا چیزی در مورد آن نمی دانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Nevertheless, Leo's pontificate did not realize the hopes it awoke.
[ترجمه گوگل]با این وجود، پاپ لئو امیدهایی را که بیدار کرده بود، درک نکرد
[ترجمه ترگمان]با این حال، پاپی لئو s امیدی که از خواب بیدار شده بود را درک نکرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. But he does not simply pontificate from his position as an excellent photographer, or regurgitate standard procedures.
[ترجمه گوگل]اما او به سادگی از موقعیت خود به عنوان یک عکاس عالی دفاع نمی کند، یا روش های استاندارد را تکرار نمی کند
[ترجمه ترگمان]اما او به سادگی از موقعیت خود به عنوان یک عکاس عالی یا رونده ای استاندارد regurgitate استفاده نمی کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. From this pontificate come, not surprisingly, important collections of church, or canon, law.
[ترجمه گوگل]جای تعجب نیست که مجموعه‌های مهمی از قوانین کلیسا، یا شرع، از این پاپ می‌آیند
[ترجمه ترگمان]از این دوره پاپی، به طرز شگفت آوری، مجموعه های مهمی از کلیسا، یا قانون، یا قانون وجود ندارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Otherwise his pontificate has little political significance.
[ترجمه گوگل]در غیر این صورت پاپ او اهمیت سیاسی کمی دارد
[ترجمه ترگمان]در غیر این صورت pontificate اهمیت سیاسی کمی دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Moral considerations are the responsibility of others to pontificate on.
[ترجمه گوگل]ملاحظات اخلاقی بر عهده دیگران است که باید بر آن ها اعتراف کنند
[ترجمه ترگمان]ملاحظات اخلاقی بر عهده دیگران است که با آن رفتار کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Mostly he would pontificate on the evils of Roosevelt, who he said was a man who betrayed his class.
[ترجمه گوگل]او عمدتاً در مورد شرارت روزولت که به گفته او مردی بود که به طبقه خود خیانت کرده بود دفاع می کرد
[ترجمه ترگمان]بیشتر اوقاتش را درباره شرارت روزولت که گفته بود، مردی بود که به کلاسش خیانت کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. As early as the pontificate of Leo I (440 - 6, however, Roman patriarchs demanded more power.
[ترجمه گوگل]در اوایل سلطنت لئو یکم (440 - 6)، پدرسالاران رومی خواستار قدرت بیشتری بودند
[ترجمه ترگمان]با این حال، در اوایل دوره پاپی لئو سوم (۴۴۰ - ۴۴۰)، شیوخ رومی خواستار قدرت بیشتری شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Politicians like to pontificate the reason about falling standards.
[ترجمه گوگل]سیاستمداران دوست دارند دلیل سقوط استانداردها را بزرگ جلوه دهند
[ترجمه ترگمان]سیاستمداران دوست دارند دلیل سقوط استانداردها را به تصویب برسانند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. During the pontificate of Nicholas II an interesting struggle began in Milan.
[ترجمه گوگل]در دوران پاپ نیکلاس دوم مبارزه جالبی در میلان آغاز شد
[ترجمه ترگمان]در زمان فرمان روایی نیکلاس دوم، کش مکش جالبی در میلان آغاز شد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

امامت (اسم)
pontificate

رسالت کردن (فعل)
message, vaticinate, pontificate

انگلیسی به انگلیسی

• term of office of a pope; office of a bishop
serve as pope; behave pompously, act self-righteously
if someone pontificates, they state their opinions as if they are the only correct ones; a formal word.
the pontificate of a pope is the period of time during which he is pope; a formal word.

پیشنهاد کاربران

موعظه کردن
1 - حق به جانب حرف زدن
2 - اظهار فضل کردن

بپرس