ponderous

/ˈpɑːndərəs//ˈpɒndərəs/

معنی: پر زحمت، سنگین، وزین، خیلی سنگین
معانی دیگر: (بسیار) سنگین، پروزن، ثقیل، گران، ستبر، سترگ، گنده، کت و گنده، یغر، حجیم، فربه، کند و سنگین، سنگین و ناجور، (سبک نگارش یا سخن و غیره) سنگین و خسته کننده، مغلق و ملالت بار، سخت و کسل کننده، خیلی کودن

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: ponderously (adv.), ponderousness (n.)
(1) تعریف: heavy or weighty.
مترادف: heavy, hefty, weighty
متضاد: light
مشابه: immense, labored, massive, overweight, prodigious

- The ponderous iron bells could not be hoisted to the top of the church tower.
[ترجمه وایبی] ناقوس های سنگین قابل حمل و برافراشتن در بالای برج کلیسا نبود.
|
[ترجمه اسکندر حسین زاده] ناقوس های سنگین قابل حمل به بالای برج کلیسا نبود.
|
[ترجمه گوگل] ناقوس‌های آهنی سنگین را نمی‌توانستند تا بالای برج کلیسا ببرند
[ترجمه ترگمان] در بالای برج کلیسا صدای ناقوس سنگینی به گوش نمی رسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(2) تعریف: awkward or unwieldy because of weight or size.
مترادف: bulky, cumbersome, hulking, unwieldy
مشابه: awkward, clumsy, lumpish

- A knight could not easily move in his ponderous suit of armor.
[ترجمه وایبی] یک شوالیه در لباس زرهی سنگین خود نمی تواند براحتی حرکت کند.
|
[ترجمه گوگل] یک شوالیه نمی توانست به راحتی با زره سنگین خود حرکت کند
[ترجمه ترگمان] در این موقع شوالیه نمی توانست به آسانی در دست زره سنگین خود حرکت کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

(3) تعریف: heavily labored and dull.
مترادف: boring, dreary, dull, heavy-handed, labored, strained, tedious
متضاد: lively
مشابه: cumbersome, forced, heavy, stilted, tiresome, wearisome

- Many members of the congregation found themselves falling asleep during the long and ponderous sermon.
[ترجمه گوگل] بسیاری از اعضای جماعت در طول خطبه طولانی و پرمشقت خود را در خواب دیدند
[ترجمه ترگمان] بسیاری از اعضای کلیسا در طی خطبه طولانی و سنگین خود را در خواب دیدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a ponderous lecture
یک سخنرانی ثقیل و ملال آور

2. a ponderous load
بار گران

3. a ponderous piano
پیانوی سنگین و بزرگ

4. a ponderous weapon
سلاح سنگین و سخت کاربرد

5. the fat woman's ponderous movements
حرکات کند و پرزحمت آن زن چاق

6. the elephant shook its ponderous body violently
فیل جثه ی سترگ خود را به شدت تکان داد.

7. He had a rather slow and ponderous manner.
[ترجمه گوگل]او رفتار نسبتاً کند و پرمعنای داشت
[ترجمه ترگمان]رفتارش آرام و سنگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She watched the cow's ponderous progress.
[ترجمه گوگل]او پیشرفت هولناک گاو را تماشا کرد
[ترجمه ترگمان]با گام های سنگین گاو را نگاه می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. The ponderous reporting style makes the evening news dull viewing.
[ترجمه گوگل]سبک گزارش پرمشغله، تماشای اخبار عصر را کسل کننده می کند
[ترجمه ترگمان]سبک گزارش دهی سنگین، اخبار عصرگاهی را کسل کننده می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. The fat woman's movements were ponderous.
[ترجمه گوگل]حرکات زن چاق سخت بود
[ترجمه ترگمان]حرکات آن زن فربه سنگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. He was rather slow, rather ponderous.
[ترجمه گوگل]او نسبتاً کند بود، نسبتاً متحیر
[ترجمه ترگمان]او نسبتا کند و سنگین بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Holyfield had a considerable advantage over his ponderous opponent.
[ترجمه گوگل]هالیفیلد برتری قابل توجهی نسبت به حریف سنگین خود داشت
[ترجمه ترگمان]Holyfield از حریف ponderous برتری زیادی داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. The system, though ponderous, works.
[ترجمه Mrjn] سیستم، اگرچه به زحمت، ( اما ) کار می کند .
|
[ترجمه گوگل]این سیستم، اگرچه دشوار است، اما کار می کند
[ترجمه ترگمان]نظام، هرچند سنگین است، کار می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He was a little ponderous, but it was thick strong muscle which made him so.
[ترجمه گوگل]او کمی سنگین بود، اما عضله ضخیم قوی بود که او را به این شکل تبدیل کرد
[ترجمه ترگمان]کمی سنگین بود، اما بدنی قوی و قوی داشت که او را وادار به این کار می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. It seemed like such a ponderous and old-fashioned choice.
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید این انتخاب بسیار پرمشغله و قدیمی است
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که این یک انتخاب سنگین و قدیمی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

16. His films are ponderous, occasionally dull, always intriguing and kind of great.
[ترجمه گوگل]فیلم‌های او پرتحرک، گهگاه کسل‌کننده، همیشه جذاب و به نوعی عالی هستند
[ترجمه ترگمان]فیلم های او سنگین و گاهی کسل کننده هستند، همیشه جذاب و مهربان هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

پر زحمت (صفت)
difficult, laborious, heavy, arduous, grinding, toilsome, effortful, ponderous, troublous

سنگین (صفت)
hard, serious, earnest, sober, laden, heavy, ponderous, burdensome, onerous, lumpish, lumpy, grave, hefty, weighty, cumbersome, loggy, logy, demure, unwieldy, saturnine, stodgy, weighted

وزین (صفت)
heavy, ponderous, massy, weighty

خیلی سنگین (صفت)
ponderous

انگلیسی به انگلیسی

• heavy, weighty; ungainly, awkward; dull, boring, tedious
ponderous speech or writing is dull, lengthy, and serious; a literary word.
a ponderous person or object is large and heavy; a literary word.
a ponderous action is slow or clumsy; a literary word.

پیشنهاد کاربران

۱. سنگین. حجیم. یُغور ۲. بی روح. خشک. کسل کننده ۳. کُند. دشوار. پر زحمت ۴. ( کلام ) مغلق. مطنطن
مثال:
a swarthy, ponderous giant of a man
یک مرد سبزه ی سنگین و یغور و غول پیکر
✨ از مجموعه لغات GRE ✨
✍ توضیح: Slow and clumsy because of great weight; dull or laborious in style 🏋️
🔍 مترادف: Heavy, cumbersome
✅ مثال: The ponderous tome sat on the shelf, gathering dust as it was too heavy to read comfortably.
huge
🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
فعل ( verb ) : ponder
اسم ( noun ) : ponderousness
صفت ( adjective ) : ponderous
قید ( adverb ) : ponderously
( بسیار ) سنگین، پروزن، وزین، ثقیل، گران
ناخوشایند، ملال آور

بپرس