1. policy maker
سیاستگذار
2. a policy based on the theorem that the best defense is offense
سیاستی مبتنی بر این اصل که بهترین دفاع حمله است
3. a policy of neutrality
سیاست بی طرفی
4. a policy switch
تغییر سیاست
5. a policy that secures against loss
بیمه نامه ای که خسارت را تامین می کند
6. a policy which is suited to the genius of a free people
سیاستی که با روحیات یک ملت آزاد سازگار است
7. fiscal policy
سیاست مالی (دولت)
8. monetary policy
سیاست پولی
9. rock-ribbed policy
سیاست تغییرناپذیر
10. sterile policy
سیاست عبث
11. the policy adopted by the government
سیاستی که دولت اتخاذ کرده است
12. the policy of trading land for peace
سیاست دادن سرزمین در برابر صلح
13. the policy or impolicy of such actions
عاقلانه بودن یا غیر عاقلانه بودن چنین اقداماتی
14. their policy had no educational bias
سیاست آنها گرایش آموزشی نداشت.
15. this policy is an incentive rather than a discouragement to corruption
این سیاست مشوق فساد است نه بازدارنده ی آن.
16. this policy is shortsighted
این سیاست دوراندیشانه نیست.
17. this policy will not work
این سیاست موفقیت آمیز نخواهد بود.
18. administrative policy
خط مشی (سیاست) اداری
19. the policy of wage restraint
سیاست خودداری از دادن یا خواستن دستمزد بیشتر
20. a binary policy
سیاست دوگانه
21. a sane policy
سیاست خردمندانه
22. a uniform policy toward all foreign banks
خط مشی یکسان در مورد تمام بانک های خارجی
23. an individual policy in life insurance
بیمه نامه ی عمر برای یک نفر
24. easy money policy
سیاست گشایش پولی
25. hitler's bellicose policy
سیاست جنگ گرایانه ی هیتلر
26. iran's foreign policy
سیاست خارجی ایران
27. our foreign policy posture
نهش سیاست خارجی ما
28. standard insurance policy
بیمه نامه ی رایج
29. the broad policy objectives of the government
هدف های کلی سیاست خارجی دولت
30. the government's policy has alienated the people
سیاست دولت مردم را بیزار کرده است.
31. the new policy could spell disaster for the carpet industry
این سیاست جدید ممکن است برای صنعت قالی بافی فاجعه به بار بیاورد.
32. this insurance policy gives you complete coverage
این بیمه نامه به شما پوشش کامل می دهد.
33. scorched earth policy
(در جنگ) سیاست خراب کردن و سوزاندن همه چیز به ویژه مزارع گندم و غیره در جلوی قشون دشمن
34. a bankrupt foreign policy
سیاست خارجی شکست خورده
35. a blanket insurance policy
بیمه نامه ی جامع
36. a tough foreign policy
سیاست خارجی خشن
37. does this insurance policy cover all our health costs?
آیا این بیمه نامه شامل کلیه ی هزینه های بهداشتی ما می شود؟
38. they affirmed a policy of religious toleration
آنها بر سیاست آزادی مذهبی تاکید می کردند.
39. what is your policy toward afghani immigrants?
سیاست شما نسبت به مهاجران افغانی چیست ؟
40. honesty is the best policy
بهترین روش درستکاری است.
41. the government reversed its policy
دولت سیاست خود را معکوس کرد.
42. they entered upon this policy in 1960
آنان این سیاست را در سال 1960 آغاز کردند.
43. they follow a hands-off policy in the affairs of other countries
آنان از سیاست عدم مداخله (نادرآمیزی) در امور کشورهای دیگر پیروی می کنند.
44. they have softened their policy toward religious minorities
آنها سیاست خود نسبت به اقلیت های مذهبی را تعدیل کرده اند.
45. to inaugurate a new policy
سیاست جدیدی را آغاز کردن
46. to void an insurance policy
قرارداد بیمه را باطل کردن
47. (advance) dope on the government's policy for the purchase of weapons
پیش آگاهی درباره سیاست خرید اسلحه توسط دولت
48. a wooden and inflexible foreign policy
یک سیاست خارجی خشک و انعطاف ناپذیر
49. the adoption of a new policy
اتخاذ سیاستی جدید
50. the adoption of an evenhanded policy toward the arabs and jews
اتخاذ سیاست منصفانه در مورد اعراب و یهودیان
51. the bankruptcy of their foreign policy
ورشکستگی سیاست خارجی آنها
52. a significant change in their foreign policy
دگرگونی مهمی در سیاست خارجی آنها
53. during the life of this insurance policy
تاهنگامی که این بیمه نامه به قوت خود باقی است
54. during the term of an insurance policy
طی مدت قرارداد بیمه
55. she concealed her sorrow with great policy
با کمال زیرکی اندوه خود را پنهان کرد.
56. the principles that underlie our foreign policy
اصولی که شالوده ی سیاست خارجی ما را تشکیل می دهد
57. there are several arguments against this policy
دلایل متعددی بر علیه این سیاست وجود دارد.
58. after the revolution, they adopted a harsher policy
پس از انقلاب سیاست خشن تری را اتخاذ کردند.
59. he explained the lines of his foreign policy
او رئوس سیاست خارجی خود را توضیح داد.
60. one of the eddies of america's foreign policy
یکی از جریانات مخالف سیاست خارجی امریکا
61. to follow a hard line in foreign policy
در سیاست خارجی از روش قاطعی پیروی کردن
62. the need for consistency and continuity in government policy
نیاز به هماهنگی و تداوم در سیاست دولت
63. the party declared its support for the government's policy
آن حزب پشتیبانی خود را از سیاست دولت اعلام کرد.
64. they had no right to lapse my (insurance) policy
آنها حق نداشتند بیمه ی مرا قطع کنند.
65. the minister's statments represented a departure from stated government policy
اظهارات وزیر نشانگر عدول از سیاست اعلام شده ی دولت بود.
66. he has been making all the important pronouncements on government policy
همه ی دستورات مهم درباره ی سیاست دولت را او می داده است.
67. as a result of non payment of monthly installments, your insurance policy has lapsed
در اثر عدم پرداخت اقساط ماهیانه بیمه نامه ی شما از اعتبار ساقط شده است (باطل شده است).
68. the country is still suffering from the fallouts of that wrong policy
کشور هنوز از عواقب آن سیاست غلط رنج می برد.
69. the only out for the government is to continue the present policy
یگانه چاره ی دولت ادامه ی همین سیاست است.