• (1)تعریف: visually pleasing, enchanting, or unusual; suggestive of a picture or painting. • متضاد: ugly • مشابه: pretty, quaint, sightly
- The postcards at the lodge all showed picturesque landscapes.
[ترجمه گوگل] کارت پستال های اقامتگاه همگی مناظر زیبا را نشان می دادند [ترجمه ترگمان] کارت پستال های زیبا در آن خانه مناظر تماشایی بودند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The writer is well-known for her picturesque descriptions of people and places.
[ترجمه گوگل] این نویسنده به دلیل توصیف های زیبای خود از مردم و مکان ها مشهور است [ترجمه ترگمان] نویسنده به خاطر توصیف زیبای او از مردم و مکان ها مشهور است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
جمله های نمونه
1. a picturesque description
یک شرح زنده
2. a picturesque view of the city
منظره ی تصویر گونه ای از شهر
3. a really picturesque mountain village
یک دهکده ی کوهستانی واقعا خوش منظره
4. It was a pretty town with a picturesque harbour and well-preserved buildings.
[ترجمه زینب سرآمد] آن یک شهر دیدنی بود با بندرگاههای زیبا و ساختمانهاییکه خوب نگهداری شده بودند.
|
[ترجمه گوگل]این شهر زیبا با بندری زیبا و ساختمان های به خوبی حفظ شده بود [ترجمه ترگمان]شهر زیبایی بود با یک لنگرگاه زیبا و ساختمان های قدیمی [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. You can see the picturesque shores beside the river.
[ترجمه گوگل]شما می توانید سواحل زیبا در کنار رودخانه را ببینید [ترجمه ترگمان]می توانید سواحل زیبا را کنار رودخانه ببینید [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. We came to a picturesque cottage.
[ترجمه گوگل]به کلبه ای زیبا رسیدیم [ترجمه ترگمان]به یک کلبه زیبا رسیدیم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. The courthouse in Kirkwall is in a particularly picturesque setting.
[ترجمه گوگل]دادگاه در کرکوال در محیطی بسیار زیبا قرار دارد [ترجمه ترگمان]دادگاه در Kirkwall در یک محیط بسیار زیبا قرار دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. A member of the picturesque Aberfoyle Golf Club, with a respectable 15 handicap, Roy remembers his inauspicious beginnings.
[ترجمه گوگل]روی یکی از اعضای باشگاه گلف زیبای آبرفویل، با معلولیت قابل احترام 15، شروع بدش را به یاد می آورد [ترجمه ترگمان]یکی از اعضای باشگاه گلف زیبا گلف با یک نقص ظاهری ۱۵ ساله او شروع کارش را به یاد می آورد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Park Hotel A picturesque building of white walls and crow-stepped gables with a fine view of the Tweed.
[ترجمه گوگل]پارک هتل ساختمانی زیبا از دیوارهای سفید و شیروانی های پلکانی کلاغ با منظره ای زیبا از توید [ترجمه ترگمان]هتل پارک یک ساختمان زیبا از دیواره ای سفید و gables با نمای زیبایی از the بود [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. Nearby Newark is a picturesque market town with a cobbled square overlooked by buildings of architectural interest.
[ترجمه گوگل]در نزدیکی نیوآرک، یک شهر بازاری زیبا با میدان سنگفرش شده ای است که ساختمان های مورد علاقه معماری مشرف به آن هستند [ترجمه ترگمان]در همسایگی \"نیوآرک\"، یک شهر بازار خوش منظره با یک میدان سنگ فرش شده دیده می شود که توسط ساختمان ها از علایق معماری نادیده گرفته شده است [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Hallborough turned out to be a picturesque Cotswold village with one main street.
[ترجمه گوگل]معلوم شد هالبورو دهکده ای زیبا و دیدنی کاتسوولد با یک خیابان اصلی است [ترجمه ترگمان]Hallborough تبدیل به روستایی زیبا و زیبا با یک خیابان اصلی شد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. The picturesque view, which envisages life as art, took a long time to die.
[ترجمه گوگل]منظره زیبا، که زندگی را به عنوان هنر در نظر می گیرد، مدت زیادی طول کشید تا بمیرد [ترجمه ترگمان]منظره زیبایی که زندگی را به عنوان هنر در نظر می گیرد، مدتی طول کشید تا بمیرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. The picturesque Neumarkt is worth a visit before heading back to the Limmatquai.
[ترجمه گوگل]قبل از بازگشت به Limmatquai، دیدنی Neumarkt ارزش دیدن را دارد [ترجمه ترگمان]این Neumarkt زیبا، قبل از برگشتن به the ارزش دیدن دارد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
• resembling a picture, suitable for a painting a picturesque place is attractive, interesting, and unspoiled.
پیشنهاد کاربران
چشم نواز، زیبا، چشمگیر، دیدنی
adjective [more picturesque; most picturesque] 1 very pretty or charming : like a painted picture ◀️a picturesque village/setting ◀️The view of the mountains was very picturesque 2 : telling about something in a way that makes it very easy to imagine : causing someone to have a very clear mental picture of something ... [مشاهده متن کامل]
◀️He gave a picturesque [=vivid] account of his travels ◀️a really picturesque mountain village : یک دهکده ی کوهستانی واقعاً خوش منظره ◀️a picturesque view of the city : منظره ی تصویر گونه ای از شهر ◀️a picturesque description : یک شرح زنده ۱. تصویرگونه - نقاشی گونه ۲. روشن - واضح - شفاف ۳. خوش منظره