• : تعریف: to pay the bill, esp. at a bar or restaurant.
جمله های نمونه
1. Why should the taxpayer pick up the tab for mistakes made by a private company?
[ترجمه زباری] چرا مالیات دهندگان باید هزینه هایی را پرداخت کنند که ناشی از اشتباهات شرکت های خصوصی است؟
|
[ترجمه گوگل]چرا مالیات دهنده باید برگه اشتباهات یک شرکت خصوصی را انتخاب کند؟ [ترجمه ترگمان]چرا مالیات دهندگان باید برگه اشتباه ات انجام شده توسط یک شرکت خصوصی را بردارند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
2. Taxpayers will pick up the tab for the stadium.
[ترجمه ف.رهبری] مالیات دهندگان پول استادیوم را حساب خواهند کرد ( پرداخت خواهند کرد )
|
[ترجمه گوگل]مالیات دهندگان برگه ورزشگاه را برمی دارند [ترجمه ترگمان]Taxpayers tab را برای استادیوم انتخاب خواهند کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
3. I wonder to myself as I pick up the tab for breakfast.
[ترجمه گوگل]وقتی برگه صبحانه را برمی دارم با خودم تعجب می کنم [ترجمه ترگمان]با خودم فکر می کنم وقتی صبحانه را برای صبحانه آماده می کنم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
4. He wouldn't pick up the tab for anyone else.
[ترجمه زباری] او اصلاً صورت حساب شخص دیگری را پرداخت نخواهد کرد.
|
[ترجمه گوگل]او زبانه را برای هیچ کس دیگری بر نمی داشت [ترجمه ترگمان]اون پول رو برای هر کس دیگه ای انتخاب نمی کنه [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
5. Airlines will have to pick up the tab for new safety regulations.
[ترجمه گوگل]خطوط هوایی برای قوانین ایمنی جدید باید برگه را انتخاب کنند [ترجمه ترگمان]خطوط هوایی باید این تب را برای مقررات جدید ایمنی انتخاب کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
6. In addition, my company will pick up the tab for all legal and moving expenses.
[ترجمه گوگل]علاوه بر این، شرکت من برگه تمام هزینه های قانونی و جابجایی را برمی دارد [ترجمه ترگمان]به علاوه، شرکت من تب تمام هزینه های قانونی و متحرک را انتخاب خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
7. When the check comes, the lobbyists almost always pick up the tab.
[ترجمه زباری] وقتی که چشم لابی گرها به چک نقدی می افتد، تقریباً همیشه خودشان صورت حساب را پرداخت می کنند.
|
[ترجمه گوگل]وقتی چک می آید، لابی ها تقریباً همیشه برگه را برمی دارند [ترجمه ترگمان]وقتی چک به دست می آید، the تقریبا همیشه تب را انتخاب می کنند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
8. Let me pick up the tab this time.
[ترجمه fateme] اجازه بدید این دفعه من حساب کنم
|
[ترجمه گوگل]اجازه دهید این بار برگه را بردارم [ترجمه ترگمان]بذار این دفعه حسابش رو برسم [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
9. Do you think that men should always pick up the tab on a blind date?
[ترجمه Katrin] فکر میکنی مردها همیشه باید توی قرار از پیش تایین شده ( blind date ینی ازین قرار هایی که زوج ها واسه اشنایی میزارن ) حساب کنن؟
|
[ترجمه گوگل]آیا فکر می کنید که مردان باید همیشه در یک قرار ملاقات کور برگه را انتخاب کنند؟ [ترجمه ترگمان]آیا فکر می کنید که مردها همیشه باید روی یک تاریخ کور حساب کنند؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
10. I'll pick up the tab. May I have a receipt?
[ترجمه گوگل]برگه را بر می دارم آیا می توانم رسید داشته باشم؟ [ترجمه ترگمان]من صورت حساب را دریافت خواهم کرد میشه رسید داشته باشم؟ [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
11. Many Chinese people are willing to pick up the tab when they invite friends to restaurants.
[ترجمه گوگل]بسیاری از چینیها وقتی دوستان خود را به رستوران دعوت میکنند، مایلند این برگه را انتخاب کنند [ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم چین مایل به انتخاب تب هنگام دعوت از دوستانشان به رستوران ها هستند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
12. Normally, developers paying a barrister to represent them at an inquiry must pick up the tab.
[ترجمه گوگل]به طور معمول، توسعه دهندگانی که به یک وکیل دادگستری برای نمایندگی آنها در یک استعلام پول پرداخت می کنند، باید برگه را انتخاب کنند [ترجمه ترگمان]به طور معمول، توسعه دهندگان یک وکیل را پرداخت می کنند تا آن ها را در یک تحقیق نشان دهند، باید تب را بردارند [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
13. Today any employee with back or shoulder pain can go straight to Mr Jay and the company will pick up the tab.
[ترجمه گوگل]امروز هر کارمندی که درد کمر یا شانه داشته باشد میتواند مستقیماً به آقای جی مراجعه کند و شرکت برگه را برمیدارد [ترجمه ترگمان]امروز هر کارمند با کمردرد و یا شانه می تواند مستقیما به سمت آقای جی برود و شرکت تب را انتخاب خواهد کرد [ترجمه شما]ترجمه صحیح تر را بنویسید
انگلیسی به انگلیسی
• pay the bill
پیشنهاد کاربران
to pick up the tab – to pay for a group meal; to pay for the food and drinks of everyone who is at the table * At dinner last night, Ulma picked up the tab to thank us for helping her find a new apartment.
“To pick up the tab” means to pay for. It’s a somewhat informal expression to pay for. The “tab” ( tab ) is another word for the bill or the check. So, you can ask, for example, “Who’s picking up the tab?” It means, “Who is paying for this?” Not just in a ... [مشاهده متن کامل]
restaurant but for any sort of project.
خوش حساب بودن
این عبارات باهم مترادف هستند و معادل پرداخت کردن صورت حساب i insist it’s my treat it’s on me pick up the tab
⭐Pick Up the Tab To pay a bill presented to a group, especially in a restaurant or bar ⭐ ( pick up the tab ( for something ( ( also pick up the bill ( for something ) to pay for something, esp. for what someone else has bought or used ... [مشاهده متن کامل]
👈🏿 The company will pick up the tab for this trip CambridgeDictionary@ ⭐pick up the tab to pay for something, especially when it is not your responsibility to pay • Taxpayers will pick up the tab for the stadium • We all went out to dinner, and Adam picked up the tab • When the check comes, the lobbyists almost always pick up the tab • Often, the book publisher, not the author, picks up the tab • Usually the book publisher, not the author, picks up the tab for a publicity tour • Thus, port officials argue, the city should have picked up the tab for fixing the recently revealed environmental problems • I wonder to myself as I pick up the tab for breakfast • Normally, developers paying a barrister to represent them at an inquiry must pick up the tab • He wouldn't pick up the tab for anyone else • Airlines will have to pick up the tab for new safety regulations • In addition, my company will pick up the tab for all legal and moving expenses LongmanDictionary@ عبارت، با مفهوم فارسی: *پول چیزی را حساب کردن* مترادف foot the bill pay the bill 👈🏿 I picked up the tab for my sister and her three children at the restaurant من پول ( غذای ) خواهرم و سه تا بچه هایش را در رستوران حساب کردم. ❇️PROVERB ❇️SAYING ❇️IDIOM
توضیح درباره اصطلاح pick up the tab اصطلاح pick up the tab از آنجایی گرفته شده که در رستوران بعد از پایان غذا، پیش خدمت صورت حساب را روی میز می گذارد و هرکس بخواهد حساب کند، آن را از روی میز برمی دارد. منبع: سایت بیاموز
هزینه چیزی را به عهده گرفتن
Also: pick up the bill/check پرداخت صورت حساب ( مثلا در رستوران ) Pay the bill
حساب کردن - صورتحساب را پرداخت کردن مخصوصا در مواردی کاربرد داره که فرد دیگه ای چیزی رو خریداری کرده یا از اون استفاده کرده.