phony

/ˈfoʊni//ˈfəʊni/

معنی: حقه باز، غیر موثق، غلط، نا درست، ساختگی
معانی دیگر: قلابی، وانمودین، جعلی، کشکی، الکی، دروغی، آدم متظاهر، سالوس، ریاکار، خودنما، برون ساز (phoney هم می نویسند)، phoney نادرست، حقه باز
phony _
پسوند (اسم ساز): صدای بخصوص، - آوا [polyphony]

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: phonier, phoniest
• : تعریف: (informal) not real or genuine; fake.
مترادف: bogus, counterfeit, ersatz, fake, false, inauthentic, mock, pseudo, sham, spurious
متضاد: authentic, real, true
مشابه: artificial, contrived, deceptive, factitious, fictitious, forged, fraudulent, imitation, left-handed, make-believe, meretricious, pinchbeck, plastic, shoddy, specious, supposititious, synthetic

- She could tell he was wearing a phony beard and mustache.
[ترجمه گوگل] او می‌توانست بگوید ریش و سبیل ساختگی بر سر دارد
[ترجمه ترگمان] اون می تونست تشخیص بده که ریش و سبیل پوشیده بوده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
اسم ( noun )
حالات: phoneys, phonies
مشتقات: phoniness (n.)
• : تعریف: (informal) someone or something that is not genuine; fake; impostor.
مترادف: fake
مشابه: charlatan, cheat, counterfeit, faker, forgery, hoax, humbug, imitation, impostor, mountebank, poser, pretender, put-on, quack, sham, shoddy, slug, swindle

- The diamond is a phony.
[ترجمه Mrjn] این الماس تقلبی است
|
[ترجمه گوگل] الماس ساختگی است
[ترجمه ترگمان] الماس ساختگی است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- The doctor was actually a phony.
[ترجمه گوگل] دکتر در واقع قلابی بود
[ترجمه ترگمان] دکتر در واقع ساختگی بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
پسوند ( suffix )
• : تعریف: sound (of a specified kind).

- cacophony
[ترجمه گوگل] کاکافونی
[ترجمه ترگمان]
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a phony diploma
دیپلم قلابی

2. a phony doctor
پزشک قلابی

3. a phony smile
لبخند دروغین

4. he spoke in a phony esfahany accent
او با یک لهجه ی ساختگی اصفهانی حرف می زد.

5. his brother is a phony
برادر او دغلباز است.

6. he has been stuck several times by phony antique dealers
عتیقه فروشان قلابی چندین بار کلاه سرش گذاشته اند.

7. he hustled school boys out of their lunch money with phony dice
با تاس های تقلبی پول ناهار شاگرد مدرسه ها را می برد.

8. That man is a total phony, he palms himself off as a Ph . d.
[ترجمه گوگل]آن مرد کاملاً جعلی است، او خود را به عنوان دکترا قبول می کند د
[ترجمه ترگمان]این مرد، کاملا ساختگی است و خود را به عنوان یک پزشک متخصص می کند D
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. No one could phony a list like that.
[ترجمه گوگل]هیچ کس نمی توانست چنین لیستی را جعل کند
[ترجمه ترگمان] هیچ کس نمیتونه همچین لیستی رو جعل کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. They were burned by the phony stock deal.
[ترجمه گوگل]آنها توسط معامله قلابی سهام سوختند
[ترجمه ترگمان] اونا توسط یه معامله ساختگی سوزونده شده بودن
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Despite his phony credentials as a cleric, Guinness felt strongly that the reality of this trust was important.
[ترجمه گوگل]گینس با وجود اعتبار جعلی خود به عنوان یک روحانی، به شدت احساس کرد که واقعیت این اعتماد مهم است
[ترجمه ترگمان]با وجود اعتبار جعلی او به عنوان یک روحانی، گینس قویا احساس کرد که واقعیت این اعتماد مهم است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. What are some ways to recognize phony charity scams?
[ترجمه گوگل]چند راه برای تشخیص کلاهبرداری های خیریه ساختگی چیست؟
[ترجمه ترگمان]برخی از روش ها برای تشخیص حقه های خیریه جعلی چه هستند؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Young came up with the scheme to pass phony checks.
[ترجمه گوگل]یانگ طرحی را برای گذراندن چک های ساختگی ارائه کرد
[ترجمه ترگمان]یانگ با نقشه پیش اومده تا چک جعلی رو رد کنه
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. He has scheduled a phony parliamentary election for October and his own term expires next year.
[ترجمه گوگل]او یک انتخابات پارلمانی ساختگی را برای اکتبر برنامه ریزی کرده است و دوره او در سال آینده به پایان می رسد
[ترجمه ترگمان]او برای ماه اکتبر یک انتخابات پارلمانی دروغین را برنامه ریزی کرده است و دوره خودش در سال آینده منقضی می شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

15. People have been peddling phony weight-loss elixirs since before the turn of the century.
[ترجمه گوگل]مردم از قبل از آغاز قرن حاضر اکسیرهای دروغین کاهش وزن را دستفروشی می کردند
[ترجمه ترگمان]مردم از قبل از آغاز قرن، فروش مجدد خود را از دست داده اند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

حقه باز (اسم)
snide, conjurer, slicker, phony, phoney, trickster

غیر موثق (صفت)
phony, phoney

غلط (صفت)
amiss, foul, false, awry, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, peccant, phony, phoney, fallacious

نا درست (صفت)
amiss, foul, false, vicious, dishonest, spurious, wrong, incorrect, erroneous, inaccurate, unsound, unfair, crooked, jackleg, impure, phony, phoney, sinister, inconsequent, inconsecutive, untrue, imprecise, inexact, trumped-up

ساختگی (صفت)
artificial, false, dummy, bogus, make-believe, fictitious, apocryphal, fictional, phony, phoney, made-up, fictive, factitious, factitive

انگلیسی به انگلیسی

• something fake, counterfeit object
fake, fraudulent, counterfeit, not authentic (also spelled phoney)

پیشنهاد کاربران

۱. قلابی. تقلبی. جعلی. دروغی. کشکی ۲. ساختگی. تصنعی ۳. حقه باز. متظاهر ۴. آدم حقه باز ۵. چیز قلابی. بدل
ادایی
Grand. If there's one word I hate, it's grand. It's so phony.
"Yes - - who is this?" she said. She was quite a little phony. I'd already told her father who it was.
آدم دو رو
مثلا آدمی که توی روتون باهاتون خوبه ولی میره پشت سرتون حرف میزنه.
1 -
adjective / informal /disapproving ( UK also phoney )
not sincere or not real
صفت، غیر رسمی، ناپسند
ناصادق، غیر صمیمی، غیر واقعی، غلط
All salespeople seem to have the same phony smile
...
[مشاهده متن کامل]

He gave the police a phony address
2 -
represented as real but actually false; intended to deceive
صفت/ چیزی را به عنوان واقعی جلوه دادن اما در واقع نادرست و جعلی. فریبکارانه
They were accused of submitting phony claims to insurers, including Medicare
3 -
a person who falsely pretends to be something
اسم / شخصی که به دروغ وانمود می کند که کسی یا چیزی است، آدم متظاهر
I think he’s a phony

منابع• https://dictionary.cambridge.org/dictionary/english/phony
آدم فیک - ریاکار - دو رو - غیرصمیمانه - نانجیب - دغل باز
کسیکه امین نیست - متقلب
🔰ADJECTIVE
informal
1 : not true, real, or genuine : intended to make someone think something that is not true
...
[مشاهده متن کامل]

◀️He gave a phony name to the police. = The name he gave the police was phony.
◀️a phony [= ( more commonly ) counterfeit] $100 bill
◀️She's been talking in a phony [=fake] Irish accent all day.
2 of a person : not honest or sincere : saying things that are meant to deceive people
◀️phony politicians
🔰 NOUN
[count]
informal
1 : a person who pretends to be someone else or to have feelings or abilities that he or she does not really have : a person who is not sincere
◀️According to him, politics is full of phonies
◀️I don't think she ever meant to help us. What a phony!
2 : something that is not real or genuine
◀️[The painting is a phony. [=fake
◀️ Pussy niggas never seen a clip, they're so phoney

آدم ریاکار
فیلم، فیلم هندی ( نه به معنای واقعی فیلم، بلکه آدمی که رفتارش ساختگی و نمایشی است و فیلم بازی می کند )
آدم های که رفتار و کردار متظاهرانه و ساختگی داره یعنی خود شخصیت واقعی اش نیست
e. g. Miles was either duped or duped you with a phony
جعلی، غیر واقعی
تصنعی
دروغین
Artifcial
مشاهده ادامه پیشنهادها (١٠ از ١١)

بپرس