pesky

/ˈpeski//ˈpeski/

معنی: مزاحم، زحمت دهنده، ازار رسان
معانی دیگر: (عامیانه) مزاحم، ناخوشایند، آزارگر

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
حالات: peskier, peskiest
مشتقات: peskily (adv.), peskiness (n.)
• : تعریف: (informal) pestering or annoying.
مشابه: bothersome, mischievous, tiresome

- A pesky mosquito was keeping me awake.
[ترجمه 🌠MM93🌠] یک پشه مزاحم مرا بیدار نگه داشت.
|
[ترجمه گوگل] یک پشه مزاحم مرا بیدار نگه می داشت
[ترجمه ترگمان] یه پشه روانی منو بیدار نگه داشت
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
- I wish he'd quit bothering me with his pesky questions.
[ترجمه زباری] ای کاش دیگر با این سوال ناخوشایند مرا اذیت نکند
|
[ترجمه گوگل] ای کاش او با سوالات مزاحمش مرا آزار نمی داد
[ترجمه ترگمان] ای کاش اون منو با پرسش های his کنار گذاشته بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

جمله های نمونه

1. a pesky dog
سگ آزار دهنده

2. Those pesky kids from next door have let down my car tyres again!
[ترجمه گوگل]بچه های مزاحم همسایه دوباره لاستیک های ماشینم را پایین انداختند!
[ترجمه ترگمان]آن بچه های pesky که از در بغلی می آیند، باز هم لاستیک ماشینم را پایین گذاشته اند!
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

3. Now I come to think about it, that pesky Lad was dancing about somewhere outside.
[ترجمه گوگل]حالا به این فکر می کنم که آن پسر مزاحم در جایی بیرون می رقصید
[ترجمه ترگمان]حالا که به این موضوع فکر می کنم، آن پسرک پادو بیرون از بیرون در حال رقص بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

4. Our culture also cautions women not to raise pesky issues of parenting lest they frighten men off-men being notoriously reluctant fathers.
[ترجمه گوگل]فرهنگ ما همچنین به زنان هشدار می دهد که مسائل آزاردهنده فرزندپروری را مطرح نکنند تا مبادا باعث ترس مردان شوند
[ترجمه ترگمان]فرهنگ ما همچنین به زنان هشدار می دهد که مزاحم مسائل pesky شوند، تا مبادا مردان را بترسانند - مردانی که به عنوان پدران بسیار بی میل در نظر گرفته می شوند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

5. The families of these pesky believers were then permitted to join them.
[ترجمه گوگل]سپس به خانواده‌های این مؤمنان مزاحم اجازه داده شد به آنها بپیوندند
[ترجمه ترگمان]سپس خانواده های این مومنان مزاحم مجاز به پیوستن به آن ها شدند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. Is that pesky lady coming to the office again?
[ترجمه گوگل]آیا آن خانم مزاحم دوباره به دفتر می آید؟
[ترجمه ترگمان]اون خانم pesky دیگه داره میاد دفتر؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. Oh, how I hate how those pesky hangers scrape up my wooden closet rod.
[ترجمه گوگل]آه، چقدر متنفرم که چگونه آن چوب لباسی های مزاحم میله کمد چوبی من را می خراشند
[ترجمه ترگمان]اوه، چه قدر بدم میاد اون hangers pesky چوب چوبی منو خراش بده
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. That's emancipated us from yeasty marmite, pesky 'u's in our 'neighbors' and from having to ask God to "save the Queen".
[ترجمه گوگل]این ما را از شر مارمیتی های مخمر، "تو"های مزاحم در "همسایگان" و از اینکه مجبور باشیم از خدا بخواهیم "ملکه را نجات دهد" رهایی بخشیده است
[ترجمه ترگمان]آن ما را از yeasty marmite، pesky در neighbors و از مجبور کردن خدا برای \"نجات ملکه\" آزاد می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. Saturn won't be as pesky as he was in your eighth house and that's a relief.
[ترجمه گوگل]زحل به اندازه او در خانه هشتم شما مزاحم نخواهد بود و این یک آرامش است
[ترجمه ترگمان]زحل به آن اندازه که در خانه هشتم شما بود، pesky نخواهد بود و این یک آسودگی خاطر است
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. Similarly, automatic face recognition would solve the pesky problem of photograph labeling.
[ترجمه گوگل]به طور مشابه، تشخیص خودکار چهره مشکل آزاردهنده برچسب گذاری عکس را حل می کند
[ترجمه ترگمان]به طور مشابه، تشخیص چهره اتوماتیک مشکل pesky برچسب زدن عکس را حل می کند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. Against Zerg, they are better suited against those pesky armored Roaches with the fast green.
[ترجمه گوگل]در مقابل Zerg، آنها در برابر آن سوسک های زرهی مزاحم با رنگ سبز سریع مناسب تر هستند
[ترجمه ترگمان]در مقابل Zerg، آن ها در برابر آن roaches pesky با سبز و pesky مناسب هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. Those pesky people are really annoying.
[ترجمه گوگل]این افراد مزاحم واقعاً آزاردهنده هستند
[ترجمه ترگمان]آن اشخاص مزاحم واقعا آزاردهنده هستند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. You have to beat the pesky demons and keep away from them as as you can.
[ترجمه گوگل]شما باید شیاطین مزاحم را شکست دهید و تا می توانید از آنها دوری کنید
[ترجمه ترگمان]تو باید شیاطین رو شکست بدی و تا جایی که می تونی از اونا دور شو
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. And what about those pesky imbalances?
[ترجمه گوگل]و در مورد آن عدم تعادل های مزاحم چطور؟
[ترجمه ترگمان]اون imbalances pesky چی؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

مزاحم (صفت)
troublesome, annoying, pesky, obtrusive, bothersome, molesting, tiresome, troublous, importunate, hindering, worrisome

زحمت دهنده (صفت)
pesky

ازار رسان (صفت)
pesky, plaguy

انگلیسی به انگلیسی

• (slang) troublesome, bothersome; irksome, tiresome; annoying, irritating

پیشنهاد کاربران

مثال؛
That pesky mosquito won’t stop buzzing around my head.
A person might say, “I have this pesky habit of biting my nails. ”
Another might complain, “The pesky neighbor’s dog won’t stop barking. ”
Pesky insectsحشرات مزاحم
رو مخ
کلافه کننده و دشوار
Example: 👇
In every play, almost everything takes place in the middle. No writer has yet found a way to jump from beginning to end without crossing that pesky territory in between. A play that begins strongly with a terrific point of attack and then suddenly rushes to its climax is a play without a center. The middle takes up 50 to 75 percent of a play.
...
[مشاهده متن کامل]

* The Art and Craft of Playwriting - Jeffery Hatcher
در هر نمایشی ( یا نمایشنامه ای ) تقریباً همه چیز در میانه ی کار یا داستان اتفاق می افتد. هیچ نویسنده ای هنوز راهی برای پرش از ابتدای نوشته ی خود به انتها، بدون عبور از این قلمرو کلافه کننده و دشوار ( یعنی بخش میانه ی اثر ) پیدا نکرده است. نمایشنامه ای که با یک حمله ی جانانه و قوی شروع می شود و ناگهان به نقطه اوج خود می رسد، نمایشی بدون مرکز ( یا میانه ) است. بخش میانی و یا مرکز حدود پنجاه تا هفتاد درصد یک نمایش ( نمایشنامه ) را در بر می گیرد.
* متن انتخابی: �هنر و مهارت نمایشنامه نویسی، � اثر جِفری هچِر

pesky
تو مخی؛ چیزی که روی اعصاب راه میره
نا اهل
سرِخر
مزاحم بی محل ( کسی که مزاحمتش از نوع خروس بی محل است )
Trying to scare away these pesky humans
مزاحم / آزار رسان
( در آمریکا ) موذی، مزاحم، 2 - مشکل آفرین، دردسرساز، آزاردهنده

بپرس