perverted

/pərˈvɝːtəd//pəˈvɜːtɪd/

معنی: منحرف، منحرف شده
معانی دیگر: (به ویژه از نظر جنسی) کژراه، تحریف شده، دژ کاربرده، واتگشت شده، گمراه، دچار ضلالت، نامعقول

بررسی کلمه

صفت ( adjective )
مشتقات: pervertedly (adv.), pervertedness (n.)
(1) تعریف: being opposite to or different from what is considered right or proper; wicked; distorted.
مترادف: aberrant, corrupt
مشابه: degenerate, incorrect, perverse, twisted, wicked

(2) تعریف: deviating from accepted sexual behavior.
مترادف: deviant, deviate
مشابه: aberrant, abnormal, kinky, lecherous, lewd, licentious, unnatural

جمله های نمونه

1. his perverted behavior caused his expulsion
رفتار کژراهانه ی او موجب اخراجش گردید.

2. they perverted science to cause war and destruction
از علم برای ایجاد جنگ و ویرانی سو استفاده کردند.

3. a sentence whose meaning has been perverted
جمله ای که معنی آن تحریف شده است

4. this is one of those ideas that can easily be perverted
این یکی از آن اندیشه هایی است که می تواند به آسانی تحریف شود

5. Her ideas have been shamelessly perverted to serve the president's propaganda campaign.
[ترجمه گوگل]عقاید او برای خدمت به کمپین تبلیغاتی رئیس جمهور بی شرمانه منحرف شده است
[ترجمه ترگمان]ایده های او بی شرمانه منحرف شده اند تا به کمپین تبلیغاتی رئیس جمهور خدمت کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

6. He was perverted by his evil companions.
[ترجمه علی جادری] او توسط دوستان بدش منحرف شد .
|
[ترجمه شان] او توسط معاشران ( رفیقان ) بد کار ( شریر ) خود، منحرف ( گمراه ) شد.
|
[ترجمه گوگل]او توسط اصحاب بدش منحرف شد
[ترجمه ترگمان]او در کنار همراهان شیطانی خود او را گمراه کرده بود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

7. They clearly take a perverted delight in watching others suffer.
[ترجمه گوگل]آنها به وضوح از تماشای رنج دیگران لذت می برند
[ترجمه ترگمان]آن ها آشکارا از تماشای رنج دیگران لذت می برند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

8. She told him he had a sick and perverted mind.
[ترجمه گوگل]او به او گفت که ذهن بیمار و منحرفی دارد
[ترجمه ترگمان]او به او گفت که او یک ذهن آشفته و perverted دارد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

9. You've been protecting sick and perverted men.
[ترجمه گوگل]شما از مردان بیمار و منحرف محافظت کرده اید
[ترجمه ترگمان]تو داشتی از افراد منحرف و perverted محافظت می کردی
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

10. This idea is one that may easily be perverted by anyone else.
[ترجمه گوگل]این ایده، ایده ای است که ممکن است به راحتی توسط دیگران منحرف شود
[ترجمه ترگمان]این ایده یکی از چیزهایی است که ممکن است به راحتی توسط شخص دیگری منحرف شود
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

11. She was having difficulty following his perverted logic.
[ترجمه گوگل]او در پیروی از منطق منحرف او مشکل داشت
[ترجمه ترگمان]او به زحمت از منطق perverted او پیروی می کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

12. During 20 years of perverted worship, I wallowed in the futility of hedonism.
[ترجمه گوگل]در طول 20 سال عبادت منحرف، در بیهودگی لذت طلبی غوطه ور شدم
[ترجمه ترگمان]در طی ۲۰ سال پرستش، در بیهودگی of غوطه می خوردم
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

13. Yet their deeds have the same perverted outcome.
[ترجمه گوگل]با این حال اعمال آنها همان نتیجه انحرافی را دارد
[ترجمه ترگمان]با این حال، their همان نتیجه perverted دارند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

14. Have you aided other men in their perverted follies?
[ترجمه گوگل]آیا به مردان دیگر در حماقت های انحرافی آنها کمک کرده اید؟
[ترجمه ترگمان]آیا شما مردان دیگر را در حماقت their یاری کرده اید؟
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید

مترادف ها

منحرف (صفت)
aberrant, deviant, deviated, perverted, perverse, deviating, devious, amiss, lost, awry, errant, turning, oblique, skew, hell-bent, twisty

منحرف شده (صفت)
perverted, hell-bent

انگلیسی به انگلیسی

• distorted, intentionally misconstrued; falsified, made to be incorrect
someone who is perverted is considered to have abnormal behaviour or ideas, especially sexual ones.
something that is perverted is wrong, unnatural, or harmful.
see also pervert.

پیشنهاد کاربران

🔍 دوستان مشتقات ( derivatives ) این کلمه اینها هستند:
✅ فعل ( verb ) : pervert
✅️ اسم ( noun ) : perversion / pervert
✅️ صفت ( adjective ) : perverse / perverted
✅️ قید ( adverb ) : perversely
( هزاره ) 1. منحرف - گمراه - فاسد
2. ( امیال و غیره ) نامعقول؛ بیمارگونه
شکست خورده

بپرس