فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: perturbs, perturbing, perturbed
مشتقات: perturbable (adj.), perturbingly (adv.), perturbability (n.)
حالات: perturbs, perturbing, perturbed
مشتقات: perturbable (adj.), perturbingly (adv.), perturbability (n.)
• (1) تعریف: to cause great disturbance in (the mind); agitate or worry.
• مترادف: agitate, disturb, upset
• مشابه: alarm, discompose, dismay, disquiet, exercise, fluster, jangle, jar, shake, trouble, unsettle, vex, worry
• مترادف: agitate, disturb, upset
• مشابه: alarm, discompose, dismay, disquiet, exercise, fluster, jangle, jar, shake, trouble, unsettle, vex, worry
- His daughter's question about her mother's death perturbed him, and he couldn't understand what made her ask such a thing.
[ترجمه گوگل] سوال دخترش در مورد مرگ مادرش او را آزار می داد و نمی توانست بفهمد چه چیزی او را وادار به چنین سوالی کرده است
[ترجمه ترگمان] سوال دخترش در مورد مرگ مادرش او را آشفته کرده بود، و او نمی توانست درک کند که او چه چیزی از او می پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] سوال دخترش در مورد مرگ مادرش او را آشفته کرده بود، و او نمی توانست درک کند که او چه چیزی از او می پرسید
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (2) تعریف: to cause great confusion in; derange.
• مترادف: confound, derange, disorder
• مشابه: bewilder, confuse, disturb, fluster, perplex, unbalance, upset
• مترادف: confound, derange, disorder
• مشابه: bewilder, confuse, disturb, fluster, perplex, unbalance, upset
- Waking up in a strange hospital bed perturbed the elderly man.
[ترجمه گوگل] بیدار شدن روی تخت بیمارستان عجیب و غریب باعث آزار مرد سالخورده شد
[ترجمه ترگمان] بیدار شدن در یک تخت عجیب بیمارستان، مرد مسن را آشفته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] بیدار شدن در یک تخت عجیب بیمارستان، مرد مسن را آشفته کرد
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
• (3) تعریف: to disturb the ordinary motion or equilibrium of.
• مترادف: derange, upset
• مشابه: disturb, jar, ruffle, trouble, unbalance, unsettle
• مترادف: derange, upset
• مشابه: disturb, jar, ruffle, trouble, unbalance, unsettle
- These electrical forces can perturb the biorhythms of mice.
[ترجمه گوگل] این نیروهای الکتریکی می توانند بیوریتم موش ها را مختل کنند
[ترجمه ترگمان] این نیروهای الکتریکی می توانند the موش را آشفته کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید
[ترجمه ترگمان] این نیروهای الکتریکی می توانند the موش را آشفته کنند
[ترجمه شما] ترجمه صحیح تر را بنویسید